درس چهارم : اقسام وقف (3).

تعريف وقف كافى .

هرگاه دو عبارت به گونه اى باشد كه هريك به تنهايى مستقل و مفيد معنا بوده وبين آنها رابطه لفظى نباشد، ولى از نظر موضوع و سياق پيوستگى داشته باشند،وقف بين آن دو، وقف كافى است ، و ابتدا از عبارت دوم نيز نيكو و پسنديده است .

ايـن نـوع وقـف را از ايـن جـهـت كافى گفته اند كه مى توان به جمله اول اكتفا كرد، وجمله دوم مـسـتـغـنـى از جـمـله اول است ، وقف كافى ، هم در اواخر آيات و هم درميانه آيات ، فراوان يافت مى شود.

مثالها: الف ) وقف بر رؤوس آيات : (ومما رزقناهم ينفقون* والذين يؤمنون بما انزل اليك )، (بقره (2)، آيه 3 و 4).

(وبالاخرة هم يوقنون * اولئك على هدى من ربهم )، (همان ، آيه 4 و 5).

آيه 2 ـ 5 سوره بقره ، داراى موضوع واحدى است و آن موضوع (متقين )است .

(ام لم تنذرهم لا يؤمنون * ختم اللّه على قلوبهم )، (همان ، آيه 6 و 7).

موضوع آيه 6 و 7 سوره بقره ، (كافران ) هستند.

(وما هم بمؤمنين * يخادعون اللّه والذين امنوا)، (همان ، آيه 8 و 9).

(وما يشعرون * فى قلوبهم مرض )، (همان ، آيه 9 و 10).

(انما نحن مصلحون * الا انهم هم المفسدون )، (همان ، آيه 11 و 12).

آيات 8 ـ 20 سوره بقره داراى ارتباط معنوى است ، زيرا همگى در شرح حال منافقان است .

(ان كنتم صادقين * فان لم تفعلوا)، (همان ، آيه 23 و 24).

آيات 23و24 سوره بقره درباره موضوع تحدى است .

ب ) وقف بر غيررؤوس آيات : (على ابصارهم غشاوة * ولهم عذاب عظيم )، (بقره (2)، آيه 7).

(يخادعون اللّه والذين آمنوا * وما يخدعون الا انفسهم )، (همان ، آيه 9).

(وما يخدعون الا انفسهم * وما يشعرون )، (همان ، آيه 9).

(فى قلوبهم مرض * فزادهم اللّه مرضا)، (همان ، آيه 10).

(قالوا انؤمن كما امن السفهاء * الا انهم هم السفهاء)، (همان ، آيه 13).

آيات فوق همگى درباره منافقان است ، لذا بين آنها ارتباط معنوى وجود دارد، واز طرف ديگر بين آنها هيچ گونه رابطه لفظى اعرابى وجود ندارد، لذا وقفشان كافى است .

(والسماء بناء * وانزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لكم * فلاتجعلوا للّه اندادا)، (بقره (2)، آيه 22).

آيه 22 سوره بقره در مقام شمارش نعمتهاى الهى است و داراى يك موضوع وسياق است .

(واستغفره * انه كان توابا)، (نصر (110)، آيه 3).

قـسـمـت دوم آيـه 3 در مـقام تعليل قسمت اول است ، لذا ارتباط معنوى بين آنهاوجود دارد، و از طرفى هيچ گونه رابطه لفظى اعرابى بين آنها وجود ندارد، لذاوقفش كافى است .

دلايل جواز وقف كافى .

براى اثبات صحت وقف كافى ، دلايلى آورده شده است كه موارد زير از جمله آنهاست : 1 ـ سنت پيامبر: روزى پـيامبر اكرم (ص ) به ابن مسعود فرمود: براى من قرآن قرائت كن ، من دوست دارم كه قرآن را از زبان ديگرى بشنوم .

ابـن مسعود گويد: سوره نساء را شروع كردم و وقتى به اين آيه رسيدم كه :(فكيف اذا جئنا من كل امـة بـشهيد وجئنابك على هولاء شهيدا) (77) ، ديدم كه اشك از چشمان رسول خدا(ص ) جارى است ، و در اين حال ، حضرت فرمود:بس است .

مـلاحـظـه مـى كـنيم كه پيامبر دستور وقف بر آيه مذكور را مى دهد، درحالى كه وقف بر آن ، تام نيست ، بلكه وقف در آيه بعد از آن ، تام است (78) .

2 ـ عرف اهل زبان : اگـر كسى بگويد كه تنها بايد بر موارد تام وقف كرد، اين امر، خلاف عرف و رسوم زبان عرب است ، زيرا در ميان اهل زبان ، مرسوم نيست كه جمله ها را به هم وصل كنند تا به پايان يك داستان و يا يك موضوع برسند، كه وقف بر آن ، تام باشد.

3 ـ حرجى بودن تقيد به وقف تام : مـقـيد بودن به وقف تام مستلزم حرج است ، زيرا در بسيارى از موارد، تا رسيدن به محل وقف تام ، فـاصـلـه زيادى وجود دارد، كه اين امر يا به دليل طولانى بودن آيات است ، مانند: آيات 61، 177 و 282 سـوره بقره و آيه 23 سوره نساء، و يابه دليل فواصل زياد است ، مانند: سوره مؤمنون كه از (قد افـلـح المؤمنون )، تا آيه11 : (هم فيها خالدون ) وقف تام وجود ندارد، و يا مانند: سوره ص ، از آيه 1: (ص والـقران ذى الذكر)، تا آيه 14: (ان كل الا كذب الرسل فحق عقاب )، وقف تام وجود ندارد، و يا مانند: سوره تكوير كه از ابتداى سوره تا آيه 14: علمت نفس مااحضرت )، وقف تام وجود ندارد.

موارد وقف كافى به نحو شايع :

1 ـ پـيش از (الا) به معناى (لكن )، مانند: آيه 24 سوره انشقاق : (فبشرهم بعذاب اليم ) و ابتدا به آيه 25: (الا الـذيـن امـنوا وعملوا الصالحات لهم اجر غير ممنون )،و مانند: آيه 22 سوره غاشيه : (لست عليهم بمصيطر) و ابتدا به آيه 23: (الا من تولى وكفر).

2 ـ پـيـش از (ان )، مانند: وقف بر (لذهب بسمعهم وابصارهم ) و ابتدا به (ان اللّه على كل شئ قدير)، در آيه 20 سوره بقره .

3 ـ پـيـش از (بئس )، مانند: وقف بر آيه 89 سوره بقره : (فلعنة اللّه على الكافرين )و ابتدا به آيه 90: (بـئسما اشتروا به انفسهم )، و مانند: وقف بر (يحمل اسفارا) وابتدا به (بئس مثل القوم الذين كذبوا بيات اللّه )، در آيه 5 سوره جمعه .

4 ـ پيش از (نعم )، مانند: وقف بر (على الارائك ) و ابتدا به (نعم الثواب وحسنت مرتفقا)، در آيه 31 سوره كهف ، و مانند: وقف بر (انا وجدناه صابرا) و ابتدا به (نعم العبد انه اواب )، در آيه 44 سوره ص .

5 ـ پيش از استفهام ، مانند: وقف بر آيه 4 سوره فجر: (والليل اذا يسر) و ابتدا به آيه 5: (هل فى ذلك قسم لذى حجر)، و وقف بر آيه 77 سوره توبه : (بما كانوايكذبون ) و ابتدا به آيه 78: (الم يعلموا).

6 ـ پـيش از نفى ، مانند: وقف بر آيه 39 سوره يس : (كالعرجون القديم ) و ابتدا به آيه 40: (لاالشمس يـنبغى )، و مانند: وقف بر (من دون الرحمن ) و ابتدا به (ان الكافرون الا فى غرور)، در آيه 20 سوره ملك .

7 ـ پيش از (بل )، مانند: وقف بر (وقالوا قلوبنا غلف ) و ابتدا به (بل لعنهم اللّه )،در آيه 88 سوره بقره .

8 ـ پـيش از الا، مانند: وقف بر آيه 11 سوره بقره : (انما نحن مصلحون و ابتدا به آيه 12: (الا انهم هم المفسدون )، و وقف بر (امن السفهاء) و ابتدا به (الا انهم هم السفهاء)، در آيه 13 سوره بقره .

9 ـ پيش از (س ) و (سوف )، مانند: وقف بر (اشهدوا خلقهم ) و ابتدا به (ستكتب شهادتهم ، در آيه 19 سوره زخرف ، و مانند: وقف بر (فكفروا به ) و ابتدا به (فسوف يعلمون )، در آيه 170 سوره صافات .

 

تـبـصره : در تمام موارد ياد شده ، در صورتى وقف ، كافى است كه ماده قول بر آنهامقدم نباشد، در غـير اين صورت ، از نوع وقف بين قول ومقول قول است كه قبيح مى باشد، مانند: آيه 93 سوره بقره : (قل بئسما يامركم به ايمانكم ).

10 ـ پـيـش از جـمـله اى كه با مبتدا شروع مى شود، مانند: وقف بر آيه 4 سوره بقره :(وبالاخرة هم يوقنون ) و ابتدا به آيه 5: (اولئك على هدى من ربهم ).

11 ـ پـيش از جمله اى كه با فعل مستاءنفه شروع شود، مانند: وقف بر (وبال امره )و ابتدا به (عفااللّه عما سلف )، در آيه 95 سوره مائده .

چند نكته درباره وقف كافى .

1 ـ گـاهى اگر وقف كافى رعايت نشود، وصل دو عبارت موجب اشتباه در اعراب دو طرف جمله شـده كه در اين حالت بسيار نيكوست بر راءس عبارت دوم وقف شود، اين نوع وقف كافى را (وقف بـيـان كافى ) مى نامند [يعنى جهت بيان معناى مقصود متكلم ، وقف لازم است ]، مانند: وقف بر آيه شـريـفـه (ومـا ارسلناك الامبشرا ونذيرا)(79) ، و ابتدا به (وقرانا فرقناه لتقراءه )(80) ، كه اگر دوطـرف عـبـارت به وصل خوانده شود، ممكن است مستلزم اين معنا شود كه كلمه (قرانا) هم به عـلـت عطف به (مبشرا ونذيرا)، منصوب به ادات استثناست ، درحالى كه نصب اين كلمه به دليل مفعول بودن آن براى فعل بعدش ، يعنى (فرقناه )،و از باب اشتغال مى باشد(81) .

مـثـالـهاى ديگرى نيز از اين نمونه در قرآن موجود است ، مانند: وقف به (ولقدهمت به ) و ابتدا به (وهـم بـها لو لا ان رءا برهان ربه )، در آيه 24 سوره يوسف ، ومانند: وقف بر (وقالوا معلم مجنون ) و ابتدا به (انا كاشفوا العذاب )، در آيه 14 و15 سوره دخان(82) .

2 ـ گـاهـى بعضى از وقفهاى كافى بر برخى ديگر برترى پيدا مى كند، كه به آنها درمقام مقايسه ، (اكـفـى ) گـفته مى شود، مانند: (فى قلوبهم مرض )(83) كه كافى است ، و (فزادهم اللّه(84) مرضا) كفايتش بيشتر است ، و (بما كانوايكذبون )(85) كفايتش از هر دو بيشتر است .

مـعـمولا وقف (اكفى ) بيشتر در رؤوس آيات يافت مى شود، مانند: (الا انهم هم السفهاء)(86) كه كافى است ، و (لكن لايعلمون ) (87) اكفى است ، و يا(واشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم )(88) كـافـى اسـت ، و (ان كـنـتـم مؤمنين )(89) اكفى است ، و يا وقف بر (ربنا تقبل منا) (90) كافى است ،وقف بر (انك انت السميع العليم ) (91) اكفى است (92) .

3 ـ مـمـكـن است وقف بر كلمه اى بنابر يك نوع قرائت يا تفسير و يا اعراب ، وقف كافى ، و بنابر نوع ديگر، وقف تام يا حسن باشد، چند نمونه از اين موارد را در اين جا مى آوريم : وقـف بـر (يحاسبكم به اللّه )، در آيه 284 سوره بقره ، كافى است ، در صورتى كه عبارت بعد: (فيغفر لـمـن يـشـء ويـعذب من يشء) به رفع (يغفر ويعذب ) خوانده شود، و همين وقف ، حسن است ، بنابر قـرائتى كه اين دو فعل را به جزم خوانده است ، يعنى (فيغفر لمن يشء ويعذب من يشء) قرائت كرده است (93) .

وقف بر (يستبشرون بنعمة من اللّه وفضل )، در آيه 171 سوره آل عمران ، كافى است ، در صورتى كه عـبـارت بعدش : (وان اللّه ) به كسر قرائت شود، ولى درصورتى كه به فتح قرائت شود، وقف حسن است (94) .

4 ـ مواردى كه وقف آنها كافى است ، وصل كلمه موقوف عليها به كلمه ياعبارت بعدى نيز صحيح است ، مگر در جاهايى كه موجب خلل در معنا مى شود،كه از آن به عنوان وقف بيان كافى نام برديم .

5 ـ وقـف بر رؤوس آيات ، بيشتر از نوع وقف كافى است ، و به طور كلى در ميان وقفهاى صحيح در قرآن ، وقف كافى بيشترين سهم را به خود اختصاص داده است .

پرسش و تمرين .

1 ـ وقف كافى را تعريف كنيد؟

2 ـ پنج مثال ديگر براى وقف كافى ذكر كنيد؟

3 ـ پنج مورد از موارد شيوع وقف كافى را نام ببريد؟

4 ـ وقف بيان كافى چيست ؟

5 ـ وقف اكفى چه نوع وقفى است ؟