فصل ششم
مَدّ و سبب مدّ
حرف مد سه حرف است:
1 ـ الف ما قبل مفتوح .
2 ـ واو ما قبل مضموم .
3 ـ یای ما قبل مکسور .
و سبب مدّ همزه بعد از حرف مدّ مثل : ساء ، انشاء الله ، و یا سکون بعد
از حرف مدّ مثل : اَتُحاجُّونی ، و لّا الّضالّین می باشد و مدّ
بر دو نوع است : متصل ، منفصل .
مدّ متّصل : هر گاه در یک کلمه ای حرف مدّ و سبب آن هر دو
پهلوی هم قرار گیرد مثل شاء ، اسرائیل ، این مد را لازم
یا واجب گویند .
مدّ منفصل : هر گاه در یک کلمه ای حرف مدّ و سبب آن در اول کلمه
بعدی قرار گیرد مدّ مستحب یا جایز گویند . مثل :
انّا انزلناه ، قالوا امّنا .
حروف مقطعه:
در اول بیست و نه سوره قرآن مجید حروف مقطعه می باشد و
کلماتی که از سه حرف در موقع نوشتن تشکیل می شود مثل :
نون ، میم ، قاف ، کاف مدّش لازم است زیرا حرف دوم آن از حروف مدّ
است و سکون حرف سوم سبب مدّ می شود . بد نیست که بدانید
کلیه کلمات مقطعه در قرآن از چهارده حرف تشکیل شده و این چهارده
حرف را اگر ترکیب کنیم مجموع آنها میشود : « صراط علی حقّ
نمسکه »
و اما میزان مدّ : مدّ واجب یا لازم بقدر چهار الف، مدّ مستحب
یا جایز بقدر دو الف . مدّ حروف مقطعه بقدر شش الف ، و هر الف باندازه
زمانی است که برای شمارش، یکی از انگشت های دست را
بر کف دست بخوابانید.
قسمتی از اقسام مدّ مورد نیاز را بد نیست که
بدانیم . مدّ لازم ، مدّ مستحب ، مدّ عارضی ، مدّ ذاتی ، مد
لین ، مدّ اشباع ، مدّ تعظیم ، مدّ مدغم که در مورد مدّ لازم و
مستحب قبلا یاد آور شدیم واما مدّ عارضی مدّی است که در
انتهای بعضی از آیات و یا وقف در کلام عارض می شود
که اگر حرف ماقبل حرف آخر از حروف مدّی بوده سکون حرف آخر سبب مدّ می
شود و مدّ ذاتی هم حرف مدّی است که بدون سبب باشد مانند قالوا که فقط
یک الف مدّ می دهیم و اما مدّلین که واو و یا ساکن
ماقبل مفتوح می باشند و سبب آن همان همزه و ها سکون است و چون به نرمی
از دهان خارج می شود مد گویند و باید دانست که اگر در وسط کلمه
باشد به قصر و اگر در آخر کلمه باشد بطول خوانده می شود .
و مد اشباع هم اگر بعد از های ضمیر همزه باشد اشباع می شود
مانند : مالَهُ اَخْلدَهُ
و اما مدّ تعظیم و یا مدّ مبالغه که مخصوص کلمه توحید است و
مدّ مُدغم هم همان ادغام کبیر است مانند قیْلَ لَهُمْ و باید
بدانیم فرق ادغام کبیر با ادغام صغیر آن است که ادغام
صغیر مدغم ساکن بوده و مدغم فیه متحرک است مثل قَدْ تَبَیّنَ
ولی ادغام کبیر مدغم و مدغم فیه هر دو دارای حرکت
می باشند مانند سَیَقولُ لَکَ که مراعات آن لازم نیست .
مختصری هم راجع به اشباع یادآور می شویم .
اوُ که در بعضی از کلمات اشباع می شود و در بعضی از کلمات
اُ خوانده می شود .
باید دانست که اگر بعد از حرف او حرف « ل » نباشد اشباع می شود
مثل اُوذیَ .
و اگر لام باشد و بعداز آن حرف « ی » باشد که روی آن الف مقصوره
باشد باز هم اشباع می شود مثل اُولیهما در غیر این صورت
اشباع نمی شود .
و امّا هـ : در آخر بعضی از کلمات « ه » قرار دارد که گاهی هو
خوانده میشود و گاهی اشباع نمی شود.
بایددانست که اگر « ه » دارای ضمه باشد و ماقبل آن فتحه و
یا ضمه باشد اشباع می شود .
امّا اگر دارای کسره باشد که در بعضی از کلمات هی و در
بعضی از کلمات « ه » خوانده می شود در اینجا اگر حروف ما قبل و
ما بعد آن هر دو دارای حرکت باشند اشباع می شود . و باید دانست
که اگر «ه» ساکن باشد به ان های سَکْتْ گویند .
و لازم است بدانیم که در قرآن 3 کلمه هست که از این قاعده
مستثنی است که اشباع نمی شوند که عبارتست از :
فَواکِهُ ، نَفْقَهُ ، یَرْضَهُ
هرگاه تنوین قبل از حرف ساکن قرار گیرد مثل اَو لَهْوَاً
اِنْفَضّوا چون دو حرف ساکن پهلوی هم را نمی توان تلفظ کرد ،
تنوین را کسره داده تا تلفظ آسان گردد .