تسبيح
تسبيح
چيست ؟ تسبيح به معنى تقديس و تنزيه است .
تسبيح
خدا تنزيه او از نقائص ، تنزيه او از زوال و انعدام ، تنزيه از احتياج ، تنزيه از
تركب و نياز به اجزاء، تنزيه از نياز به زمان و مكان ، تنزيه از جسميت و لوازم آن
، تنزيه از شريك ، تنزيه از نقائص ذاتى و صفاتى و افعالى ، تنزيه از ظلم و ستم ،
تنزيه از قبائح ، تنزيه از فعل خلاف حكمت ،و به قول مطلق تنزيه از همه جهات عدميه
است .
زيرا:
همه آنچه بارى تعالى از آن تنزيه و تقديس مى شود به عدميات بر مى گردد، و نفى آنها
از ذات مقدس الهى بمعنى اثبات همه كمالات است ، واينكه ذات او وجود مطلق بسيط غير
متناهى است و به هيچ حدى محدود و منتهى نمى گردد، و در مرتبه اى متناهى نشده و
پايان نمى يابد، و واجب الوجود بذاته واحد، احد، و مستجمع جميع صفات كماليه است ،
و صفات سلبيه كه بازگشت همه آنها به عدم كمال است از او منفى است .
تسبيح
انشائى و تسبيح حقيقى
«تسبيح
انشائى » همانست كه به زبان گفته مى شود، اين قسم از تسبيح تسبيح انس و جن و
ملائكه است .
وترى
الملائكة حافين من حول العرش يسبحون بحمد ربهم (1)
«تو
ملائكه را مى بينى كه از پيرامون عرش احاطه كرده اند و به سپاس پروردگار خويش
تسبيح مى كنند».
الذين
يحملون العرش و من حوله يسبحون بحمد ربهم (2)
«آنانكه
(فرشتگانى كه) عرش را حمل مى كنند و آنانكه (فرشتگانى كه) در پيرامون آن قرار
دارند به سپاس پروردگار خويش او را تسبيح مى گويند».
فالذين
عند ربك يسبحون له بالليل والنهار(3)
«آنانكه
پيش پروردگار تو هستند او را شب و روز تسبيح مى كنند».
والملائكة
يسبحون بحمد ربهم (4)
«فرشتگان
به سپاس پروردگار خويش (او را) تسبيح مى كنند».
ان
الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته و يسبحونه وله يسجدون (5)
«آنانكه
پيش پروردگار تو هستند از پرستش او تكبر نمى ورزند و او را تسبيح مى كنند و به او
سجده مى نمايند».
بعيد
نيست كه حيوانات نيز در اين قسم از تسبيح سهيم باشند، چنانچه از ظاهر آيه ذيل
استفاده مى شود كه تسبيح مرغان به علم و شعور است .
الم
تر ان الله يسبح له من فى السموات و الارض والطير صافات كل قد علم صلاته و تسبيحه
(6)
«آيا
نديده اى هر كس كه در آسمانها و زمين است و همچنين پرندگان آنگاه كه (در هوا) پر
گشوده اند خدا را تسبيح مى كنند، همگان به عبادت و تسبيح او آگاهى يافته اند».
اشاره
به همين آيه است كه سعدى گويد:
تسبيح گوى او نه بنى آدمند و
بس
هر بلبلى كه زمزمه بر شاخسار
كرد
باز
مى گويد:
دوش مرغى بصبح مى ناليد
عقل و صبرم ببرد و طاقت و
هوش
يكى از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسيد بگوش
گفت باور نداشتم كه تو را
بانگ مرغى چنين كند مدهوش
گفتم اين شرط آدميت نيست
مرغ تسبيح خوان و من خاموش
«تسبيح
حقيقى » آنست كه به حقيقت و واقعيت حكايت از تنزه خداوند سبحان كند.
زيرا
تسبيح گاه به زبان و سخنگوئى است و گاه به عينيت و وجود خارجى كه دلالت آن از سخن
گفتن بيشتر و مؤكدتر است .
به
اين معنى ذات تمام موجودات عالم خدا را تسبيح مى كنند، نه به معنى سخن گوئى ، بلكه
ذات آنها تسبيح و تقديس مى كند، زيرا: در ذات آنها كه معلول و مخلوق او هستند نياز
به علت و علة العلل كه بايد واجب الوجود بى نياز و وجود مطلق عارى از نقيصه باشد
خوابيده است ، افتقار و احتياج و نياز به علت صفتى نيست كه بر معلول عارض و اضافه
شده باشد، بلكه نياز و احتياج در ذات اوست ، والا لازم مى آيد كه ذات او مستغنى و
بى نياز از علت باشد كه با فرض معلول و مخلوق و ممكن الوجود بودن منافات دارد، پس
ذات همه موجودات عالم خدا را تسبيح مى كند.
زيرا
ذات موجودات و كيفيت وجود آنها دلالت دارد به وجود خدا و پاكى او از لوث عدم و
همچنين از لوث متصف بودن به صفات حيوانى مانند خوردن و خوابيدن و زادن و زائيدن
زيرا ذات موجودات دلالت دارد به وجود علت العلل كه بايد ازلى و ابدى باشد و زادن
كه مستلزم وجود بعد از عدم و همچنين زائيدن يعنى توليد مثلى كه مانند خود ازلى
باشد با آن ناسازگار است . و منزه بودن از صفات ناپسنديده مانند ظلم و عمل بيهوده
.
از
ظلم زيرا ظلم يعنى تجاوز به آنچه از آن ديگران است ، موجودات جهان خود و هر چه
دارند از آن خداست . و همه را خدا بوجود آورده و همه را او آفريده است ، ديگر ظلم
و تجاوز در مورد او متصور نيست .
و
از عمل بيهوده زيرا ذات موجودات دلالت دارد بر مطلق حكمت بودن آفرينش او و منزه
بودن او از بيهوده كارى و خلقت بى مورد، و منزه بودن او از جهل ، زيرا موجودات و
آفرينش آنها زير پوشش ميليونها قانون كه در ذات موجودات و تحرك و تحول آنها جريان
دارد دلالت دارد بر منزه بودن خدا از جهل و نادانى .
اين
است يك معنى براى تسبيح موجودات جهان كه ما به عقل آن را مى فهميم .
معناى
لطيف تر براى تسبيح بالاتر از فهم ما
تسبيح
آسمان و زمين چگونه تسبيحى است ؟
قرآن
مى فرمايد:
و
ان من شى ء الا يسبح بحمده ولكن لا تفقهون تسبيحهم (7)
«همه
موجودات بدون استثناء خدا را به حمد و سپاس تسبيح مى كنند ولى شما تسبيح آنها را
نمى فهميد».
آرى
اين تسبيح از مقوله سخن نيست كه ما آن را بشنويم ، آيا مراد از نفهميدن نشنيدن است
كه ما به گوش تسبيح موجودات را نمى شنويم و به عقل چنانچه بيان شد آن را درك مى
كنيم ؟
شايد
اين آيه دليل آن باشد كه مراد از تسبيح موجودات كه آيات فوق آن را اعلام مى كند
معناى ديگرى باشد لطيف تر از آنچه ما ادراك مى كنيم كه نه آنرا فهميده ايم و نه
خواهيم فهميد.
سبحان
ربك رب العزة عما يصفون (8)
«نه
تنها ذات او را نتوان درك كرد بلكه تسبيح او را نيز آنچنانكه موجودات مى كنند
نتوانيم درك كرد.
مجلس
تمام گشت و به آخر رسيد عمر
ما
همچنان در اول وصف تو مانده ايم
شاهد
آن كه تسبيح موجودات فقط دلالت ذاتى به تنزه خداى تبارك و تعالى نيست اينست : در
آيه اضافه مى كند كه براى سپاس و حمد موجودات تسبيح مى كنند آيا اين تسبيح با شعور
است كه نعمت خدا را شناخته و به سپاس و حمد او تسبيح مى كنند؟ چيزى است كه خارج از
قدرت درك ماست .
تسبيح
همه موجودات به خدا
يسبح
له ما فى السموات و الارض و هوالعزيز الحكيم (9)
«تسبيح
مى كند به او هر چه در آسمانها و زمين است ، و اوست عزيز و حكيم ».
عزيز
يعنى آنكه قاهر است و مقهور نمى شود.
يسبح
له ما فى السماوات و ما فى الارض الملك القدوس العزيز الحكيم(10)
«تسبيح
مى كند او را هر آنچه در آسمانها و زمين است ، كه سلطان پاك مقتدر حكيم است ».
يسبح
لله ما فى السماوات و ما فى الارض له الملك و له الحمد(11)
«تسبيح
مى كند او را هر آنچه در آسمانها و زمين است ملك از آن اوست و سپاس او را سزاوار
است ».
سبح
لله ما فى السماوات و ما فى الارض و هو العزيز الحكيم (12)
«تسبيح
نمود خدا را هر چه در آسمانها و زمين است ، اوست عزيز و حكيم ».
تسبح
له السماوات السبع والارض و من فيهن (13)
«آسمانهاى
هفتگانه و زمين و هركس در آنهاست خدا را تسبيح مى كند».
و
يسبح الرعد بحمده والملائكة من خيفته (14)
«رعد
به شكرانه خدا و فرشتگان از بيم خدا او را تسبيح مى كنند».
الم
تر ان الله يسبح له من فى السماوات والارض و الطير صافات كل قد علم صلوته و تسبيحه
والله عليم بما يفعلون (15)
«آيا
نمى بينى كه تسبيح مى كند خدا را هر كسى كه در آسمانها و زمين است و مرغان در حالى
كه پر گشوده اند، همگان نماز به او و تسبيح او را دانسته اند، خدا به آنچه مى كنند
داناست ».
امر
و ترغيب به تسبيح خدا
و
توكل على الحى الذى لا يموت و سبح بحمده (16)
«توكل
كن بر زنده اى كه نمى ميرد و به سپاس او را تسبيح كن »
و
من اناء الليل فسبح و اطراف النهار(17)
«قسمتى
از اوقات شب و اطراف روز را به تسبيح بپرداز».
و
سبح بحمد ربك بالعشى والابكار(18)
«در
شامگاه و بامدادان به حمد پروردگارت او را تسبيح كن ».
و
سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس و قبل الغروب (19)
«پيش
از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن به حمد پروردگارت او را تسبيح كن ».
و
من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا(20)
«پاسى
از شب به خدا سجده كن و در شب دراز او را تسبيح كن ».
و
سبح بحمد ربك حين تقوم و من الليل فسبحه و ادبار النجوم (21)
«آنگاه
كه بر مى خيزى پروردگارت را به ذكر اوصاف كمال او تسبيح كن ، و تسبيح كن او را
آنگاه كه ستارگان بر مى گردند».
يسبح
له فيها بالغدو والاصال رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكرالله و اقام الصلوة و
ايتاء الزكاة (22)
«هر
سحرگاه و شامگاه تسبيح مى كند خدا را مردانى كه تجارت و فروشندگى آنان را از ياد
خدا و بپاداشتن نماز و پرداخت زكات باز نمى دارد».
فسبح
باسم ربك العظيم (23)
«تسبيح
كن به نام پروردگار بزرگت ».
سبح
اسم ربك الاعلى (24)
«تسبيح
كن نام پروردگار بس بلند پايه خود را» (يا تسبيح كن بلند پايه ترين نام پروردگارت
را)
فسبح
بحمد ربك واستغفره انه كان توابا(25)
«تسبيح
كن به سپاس پروردگارت و از او طلب آمرزش كن ، همانا او بسيار توبه پذير است ».
و
من الليل فسبحه و ادبار السجود(26)
«برخى
از شب را به خدا تسبيح گوى و همچنين به دنبال سجده ها».
و
من الليل فسبحه و ادبار النجوم (27)
«پاره
اى از شب را به تسبيح خدا پرداز، و همچنين هنگام فرو رفتن ستارگان به نماز صبح ».
و
سبحوه بكرة و اصيلا(28)
«تسبيح
كنيد او را بامدادان و شامگاهان ».
يسبحون
الليل و النهار لا يفترون (29)
«ملائكه
تسبيح مى كنند شب و روز و سستى نمى كنند».
و
سبح بالعشى والابكار(30)
«تسبيح
كن در شبانگاه و بامداد».
فسبح
بحمد ربك و كن من الساجدين (31)
«به
ذكر اوصاف كمال پرودگارت تسبيح گو و از سجده گزاران باش ».
فلولا
انه كان من المسبحين للبث فى بطنه الى يوم يبعثون (32)
«اگر
نبود كه او (يونس ع) از تسبيح كنندگان است در شكم ماهى تا روزى كه (مردم) به قيامت
مبعوث شوند همى مى ماند».
و
تسبحوه بكرة و اصيلا(33)
«تا
خدا را بامدادان و شبانگاه تسبيح كنيد».
فى
بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال رجال لا
تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله (34)
«در
خانه هائى كه خدا را رخصت داده كه رفعت يابد، و در آنها نام خدا برده شود.
هر
سحرگاه و شامگاه مردانى در آنها خدا را تسبيح و تقديس مى كنند كه هيچ تجارت و فروش
آنها را از ذكر خدا باز نمى دارد».
تسبيح
صادقانه
تسبيح
صادقانه آنست كه از دل برآيد و بر زبان جارى شود، ايمان به قدوسيت الهى بايد در دل
جايگزين گردد.
ايمان
به قدوسيت الهى اگر در دل استقرار يافت در همه اندامها ظهور مى كند، دست و پا و
گوش و چشم و سائر اندامها و جوارح نيز به همراه زبان خدا را تسبيح و تقديس مى
كنند.
ولى
اگر اثر تسبيح در آنها ظاهر نشد معلوم مى شود كه دل ايمان به قدوسيت الهى ندارد، و
آنچه زبان مى گويد دروغ است .
پي نوشت ها:
1- سوره زمر، آيه 75.
2- سوره غافر، آيه 7.
3- سوره فصلت ، آيه 38.
4- سوره شورى ، آيه 5.
5- سوره اعراف ، آيه 206.
6- سوره نور، آيه 41.
7- سوره اسراء، آيه 44.
8- سوره صافات ، آيه 180.
9- سوره حشر، آيه 24.
10- سوره جمعه ، آيه 1.
11- سوره تغابن ، آيه 1.
12- سوره صف ، آيه 1.
13- سوره اسراء، آيه 44.
14- سوره رعد، آيه 13.
15- سوره نور، آيه 41.
16- سوره فرقان ، آيه 58.
17- سوره طه ، آيه 130.
18- سوره غافر، آيه 55.
19- سوره ق ، آيه 39.
20- سوره دهر، آيه 26.
21- سوره طور، آيه 48 - 49.
22- سوره نور، آيه 36 و 37.
23- سوره واقعه ، آيات 74 و 96
و سوره حاقه ، آيه 52.
24- سوره اعلى ، آيه 1.
25- سوره نصر، آيه 3.
26- سوره ق ، آيه 40.
27- سوره طور، آيه 49.
28- سوره احزاب ، آيه 42.
29- سوره انبيا، آيه 20.
30- سوره آل عمران ، آيه 41.
31- سوره حجر، آيه 98.
32- سوره صافات ، آيه 143.
33- سوره فتح ، آيه 9.
34- سوره نور، آيه 36 و 37.