خوف الهى

ترس از خدا يكى از مراتب سلوكي است كه كمتر مرتبه‌اي را مي‌توان براى عموم مردم به پايه شرافت آن دانست و اين خوف علاوه بر آنكه خود يكى از كمالات معنويه است منشأ بسيارى از فضايل نفسانيّه و يكى از عوامل اصلاح كنندۀ مهم نفس است بلكه مي‌توان آن را سرچشمه تمام اصلاحات و مبدأ علاج جميع امراض روحانى شمرد. انسان مؤمن و سالك إلى اللّه بايد به ‌اين منزل خيلى اهميت دهد و به چيزى كه آن را در دل زياد كند و ريشه آن را در قلب محكم كند خيلى توجه نمايد

  ترس يا همان خوف در لغت عبارت است از رنج و تألّم و ناراحتى به سبب انتظار ناملايمتى كه در آينده، وقوع آن احتمال دارد و يا بخاطر از دست دادن چيز دوست داشتني است.[1]

 

ترس از خدا در اصطلاح انديشمندان اسلامي

در نزد انديشمندان اسلامي‌حقيقت ترس از خدا، همانا ترس آدمى ازعدل الهي و اعمال زشت خويش است كه باعث مى‏شود خداوند از نازل كردن رحمت و خير خود خوددارى كند.[2] اميرالمؤمنين ضمن دعايي در پيشگاه الهي عرضه مي‌دارد:

اى كسى كه اميد به او در واقع اميد به فضل و احسان اوست و بيمناكي از او در حقيقت ترس از عدالت اوست...[3]

عدالت هم به نوبۀ خود يك واقعيت ترسناكي نيست. انسان كه از عدالت مى‏ترسد در حقيقت از خودش مى‏ترسد كه در گذشته خطايي انجام داده است و يا مى‏ترسد كه در آينده از حدود خود به حقوق ديگران تجاوز كند و در نتيجه دچار قهر و عذاب الهي شود.[4]

معنى ديگري هم كه براي ترس ازپروردگار بيان كرده اند همان درك عظمت پروردگار است.[5]

 

خوف دو نوع است:

(اوّل) ترسي كه نه از خدا و صفات مقتضى عظمت او ناشى شده و نه از گناهان و جنايات خود بنده، بلكه ناشى از امورى غير اين‏ها باشد ـ مانند ترس از اموري كه حتماً واقع خواهد شد و دفع آن از عهدۀ بشر خارج است و يا ترس از اموري كه نفس بي جهت از آنها مي‌ترسد مثل جنّ و مرده و... ـ كه تفصيل آن در كتب اخلاقي بيان شده است[6] و اين مختصر گنجايش پرداختن به مباحث آن را ندارد.

(دوم) خوفي كه ستوده ونيكو مي‌باشد و آن ترسى است كه از خدا و عظمت او و از خطا و گناه بنده برخاسته است و از فضائل قوه غضبيّه به شمار مي‌آيد. زيرا قوه عاقله به آن فرمان مى‏دهد و آن را نيكو مى‏شمرد. بنابراين اين گونه ترس، حاصل فرمانبرداري غضب از عقل است.[7]

 

خوف از خدا و انواع آن‏

ترس از خدا بر سه نوع است:

اول: خوف بنده از عظمت خداوند متعال. بزرگان معرفت، اين نوع را خشيت يا رهبت نامند.

دوم: ترس از گناهانى كه مرتكب شده و تقصيراتى كه از او صادر گشته است.

سوم: خوف از هر دو باهم.[8]

 

ترس از خدا در قرآن و سنت

خوف از خدا به معناى ترس از دورى و حجاب و اميد به قرب و وصال، نشانه خوف صاحبدلان است كه صفات الهى را كه مقتضاى خوف است مى‏شناسند و بر راز اين گفتار خداى متعال آگاهند كه:

«اى كسانى كه‌ايمان آورده‏ايد آنگونه كه حق تقوا و پرهيزكارى است از خدا بپرهيزيد».[9]

 

در اصول كافى از امام صادق(ع) روايت شده كه در تفسير آيه «و لمن خاف مقام ربه جنتان»[10]فرموده است: كسى كه بداند كه خدا او را مى‏بيند و آنچه مى‏گويد مى‏شنود و آنچه از اعمال خوب و بد انجام مي‌دهد خبر دارد چنين علمى او را از اعمال زشت باز مى‏دارد. اين همان كسى است كه از مقام پروردگارش مى‏ترسد و نفس خود را از پيروى هوا نهى مى‏كند.[11]

أخبارى كه در برترى و ستايش علم و تقوى و ورع و گريه و رجاء وارد شده دلالت بر فضيلت خوف دارد، زيرا همه‌اين‏ها يا سبب خوفند يا مسبّب و اثر آنند، تقوى و ورع حاصل و نتيجۀ خوف هستند و گريه ثمره و لازمۀ آن است و رجاء ملازم و همراه آن، زيرا تا كسى اميد به محبوبى نداشته باشد از فقدان و گذشتن آن ترسى ندارد و اگر از فوت و فقدان آن نمى‏ترسيد آن را دوست نمى‏داشت. [12]

 

آثار و فوائد ترس از خدا

بر اساس اين نوع ترس، هر وقت كه دل آدمى به ياد خدا بيفتد:

اولين اثرى اين است كه ملتفت تقصيرها و گناهان خود گشته، آنچنان متاثر شود كه عكس العملش در جوارح، لرزه اندام باشد.

دومين اثرش اين است كه متوجه پروردگارش مى‏شود كه هدف نهائى فطرت اوست و در نتيجه خاطرش سكون يافته و بياد او دلش آرامش مى‏يابد.[13]

سومين اثر، ريزش گناهانش است.[14]

چهارمين اثرش عدم دخول در آتش سوزان جهنم است.[15]

پنجمين اثرش دل كندن از دنيا.[16]                

ششمين اثر اينکه خداي تعالي براي او راه نجات قرار مي‌دهد.[17]

 

عوامل تقويت ترس از خدا

براى تقويت خوف پسنديده راه كارهايي ارائه شده كه عبارت است از:

 

(اوّل) اينكه در تحصيل يقين، يعنى ايمان قوى به خدا و آخرت و بهشت و دوزخ و حساب و عقاب بكوشد. بدون ترديد يقين به عذابهاي جهنم در قبال اعمال ناشايست و ثوابهاي بهشتي در ازاي طاعات و عبادات، انگيزۀ ترس از دوزخ و اميد به بهشت است. يقين سبب خوف است و نخست بايد علت را به دست آورد تا معلول حاصل شود.

(دوم) اينكه همواره در احوال قيامت و انواع عذابهاى آخرت بينديشد و به مواعظ هشدار دهنده گوش فرا دهد و در حالات خائفان بنگرد و با آنان معاشرت كند و سرگذشت و داستانهاى ايشان را بشنود. اين‏هاست كه دل را به سوى خوف از عذاب الهى مى‏كشاند. و اين خوف عامّه مردم است كه به مجرّد ايمان به بهشت و دوزخ به عنوان پاداش و سزاى طاعت و معصيت حاصل مى‏شود.

خوف، ثمره معرفت به خدا و صفات جلال و جمال اوست و كسى كه توانايي رسيدن به ‌اين مقام ندارد لااقل شنيدن أخبار خائفان و مطالعه احوال ايشان را ترك نكند كه خالى از تأثير نيست.

(سوم) اينكه بداند كه آگاهى بر كُنه صفات خدا محال است و احاطه به كنه امور نيز در قدرت بشر نيست. زيرا اين مطلب به مشيّت الهى ارتباط دارد كه از حدّ معقول ما خارج است.[18]

 

خوف مذموم

 

آنچه در ستايش خوف گفته شد در وقتى است كه از حدّ تجاوز نكند و اگر از حدّ بگذرد مذموم و ناپسند است و شكّى نيست خوفى كه به يأس و نااميدى برسد آدمى را از عمل باز مى‏دارد. زيرا نشاط خاطر را كه انگيزه عمل است از ميان مى‏برد و كسالت را كه مانع از عمل است پديد مى‏آورد و چنين خوفى محض فساد و نقص و عين قصور و خسران است و در نظر عقل و شرع مطلقا هيچ رجحانى ندارد.

خوف پسنديده آن است كه آدمى را با حفظ حيات و تندرستى و سلامت عقل به عمل رهنمون شود. و اگر از حدّ بگذرد مرضى است كه بايد آن را علاج كرد. يكى از مشايخ عرفا به مريدان رياضت كش خود كه روزهائى گرسنه مانده بودند گفت: «عقل خود را حفظ كنيد، كه خداى تعالى را ولىّ ناقص العقل نخواهد بود».[19]

 

پي نوشت ها:
[1] ـ جرجاني،سيد شريف علي بن محمد؛التعريفات،المطبع المنشأه بجماليه مصر،چاپ اول،1306ق،واژه«خوف»؛ عسكري،ابو هلال؛الفروق اللغويه،نشر مكتبه بصيرتي قم، 1410ق، واژه«خوف»ص199؛ مجتبوى‏، سيد جلال الدين؛ علم اخلاق اسلامى،‏ انتشارات حكمت، چاپ : چهارم‏، 1377 ش، ج : 2  ص :  255
[2] ـ طباطبايي؛محمد حسين،الميزان في تفسير القران،دارالكتب الاسلاميه،چاپ سوم،1396ق،ج11،ص391،ذيل آيه28سوره رعد
[3] ـ علامه مجلسى؛ بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ق‏،ج91،ص107 «يا مَنْ لايُرْجى‏ الّا فَضْلُهُ وَ لا يُخافُ الّا عَدْلُهُ»
[4] ـ مطهري،مرتضي؛مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى،انتشارات صدرا، ج‏23، ص: 691
[5] ـ مطهري،مرتضي؛مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى،انتشارات صدرا، ج‏27، ص: 517
[6] ـ نراقى‏، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم‏‏،1377 ش،ص170
[7] ـ مجتبوى‏، سيد جلال الدين؛ علم اخلاق اسلامى،‏ انتشارات حكمت، چاپ : چهارم‏، 1377 ش،ج : 2  ص :255و256
[8] ـ نراقى‏، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم‏‏،1377 ش ،ص181
[9] ـ «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» آل عمران، 102
[10] ـ الرحمن :46
[11] ـ کليني،يعقوب؛اصول کافي،تحقيق علي اکبر غفاري،نشر دارالکتب الإسلامية،چاپ ششم،1375ش،ج2،ص70،ح10
[12] ـ مجتبوى‏، سيد جلال الدين؛ علم اخلاق اسلامى،‏ انتشارات حكمت، چاپ : چهارم‏، 1377 ش،ج: 2  ص :  278
[13] ـ طباطبايي؛محمد حسين،الميزان في تفسير القران،دارالكتب الاسلاميه،چاپ سوم،1396ق،ج11،ص391،ذيل آيه28سوره رعد
[14] ـ مجتبوى‏، سيد جلال الدين؛ علم اخلاق اسلامى،‏ انتشارات حكمت، چاپ : چهارم‏، 1377 ش،ج : 2  ص :  276«چون دل مؤمن از ترس خدا بلرزد خطاهاى او مانند برگ درخت فرو ريزد.
[15] ـ همان، «كسى كه از خوف خدا بگريد داخل جهنّم نمى‏شود مگر اينكه شير دوشيده به پستان باز گردد».
[16] ـ امام صادق(ع):«هر كه خدا را شناسد از او بترسد، و هر كه از خدا بترسد دل از دنيا بر كند». کليني،يعقوب؛اصول کافي،تحقيق علي اکبر غفاري،نشر دارالکتب الإسلامية،چاپ ششم،1375ش،ج2ص68ح4              [17] ـ «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» سوره طلاق: 2
[18] ـ مجتبوى‏، سيد جلال الدين؛ علم اخلاق اسلامى،‏ انتشارات حكمت، چاپ : چهارم‏، ش،ج2،صص:285ـ83؛1377 نراقى‏، ملا احمد؛معراج السعادة، انتشارات هجرت ،چاپ : پنجم‏‏،1377 ش ،صص:193ـ191
[19] ـ مجتبوى‏، سيد جلال الدين؛ علم اخلاق اسلامى،‏ انتشارات حكمت، چاپ : چهارم‏، 1377 ش،ج2،صص280ـ281