خشيت

خشيت كه معنى عام آن مرادف با خوف است ولى معنى خاص آن چنانچه در «مفردات راغب » آمده است خوفى است كه آميخته با احترام باشد، بنابراين تنها در مواردى استعمال مى شود كه خوف تواءم با احساس ‍ احترام باشد.

بيم و هراس از كيفر اعمال خوف است و خشيت نيست ، ولى بيم و هراس ‍ در برابر عظمت پروردگار عالم خشيت است خشيت به اين معنى مقام والاترى دارد، زيرا خوف از كيفر، از حب النفس سرچشمه مى گيرد. بر خلاف خشيت كه منشاء آن احساس احترام و ايمان به عظمت پروردگار عالم است .

بيانات قرآن كريم در معرفة الله چنان دقيق و رقيق است و در تبيين جلال الهى چنان بليغ و متين است كه خود قرآن درباره آن چنين مى فرمايد:

لو انزلنا هذا القرآن على جبل لراءيته خاشعا متصدعا من خشية الله (1)

«اگر قرآن را بر كوه نازل مى كرديم مشاهده مى كردى كه از خشيت خدا به خشوع آمده و متلاشى مى گشت ».

آياتى كه در آنها از خشيت الهى سخن رفته چنين است :

و ازلفت الجنة للمتقين غير بعيد هذا ما توعدون لكل اواب حفيظ من خشى الرحمن بالغيب وجاء بقلب منيب (2)

«كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح بجاى آورند خدا از آنان راضى ، و آنان از خدا راضى شده اند، اين براى كسى است كه از پروردگار خود بهراسد».

انما تنذر من اتبع الذكر و خشى الرحمن بالغيب (3)

«جز اين نيست تو بيم مى دهى آن كس را كه پيروى ذكر (قرآن) كند و از خدا، به غيبت بهراسد».

الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم الى ذكر الله (4)

«خدا كتاب (قرآن) را كه بهترين سخن است فرو فرستاد، كتابى است كه آياتش متشابه و داراى مثانى است ، كسانى كه از پروردگار خود مى ترسند از شنيدن آن پوست بدنشان منقبض مى شود، سپس پوست و دل آنها بياد خدا نرم مى گردد».

تفسير: متشابه يعنى شبيه بهم و يكنواخت با همديگر.

آيات قرآن با اينكه در عرض 23 سال به تدريج نازل شد همه آيات با همديگر يكنواخت و بهيچوجه اختلافى در ميان آنها ديده نمى شود قرآن خود در اين خصوص مى فرمايد:

لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا

«يعنى : اگر (اين قرآن) از ناحيه خدا نبود در آن اختلاف بسيار مى يافتند».

مثانى يا مشتق از مثنى با تشديد و الف به معنى دوباره يا از مثنى با تخفيف كه به معنى ممدوح و ثنا گفته شده مى باشد.

وجه معنى اول آنست كه برخى از مطالب قرآن با دو گونه مختلف تكرار شده كه هرگونه آن داراى فوائد ديگرى است .

وجه معنى دوم آنست كه قرآن چنان شيوا و فصيح و لطيف است كه هر خواننده را به ثناء و تحسين بر آن وا مى دارد.

و يريكم اياته لعلكم تعقلون ثم قست قلوبكم من بعد ذلك فهى كالحجارة او اشد قسوة و ان من الحجارة لما يتفجر منه الانهار و ان منها لما يشقق فيخرج منه الماء و ان منها لما

يهبط من خشية الله و ما الله بغافل عما تعملون (5)

«آيات خود را بر شما نشان مى دهد، باشد كه تعقل كنيد، از پس آن دلهاى شما سخت شد، بمانند سنگها از آنهم سختتر، از برخى از سنگها نهرها مى جوشد، و برخى از آنها شكافته شده و از ميان آن آب بيرون مى آيد، و برخى از آنها از ترس خدا فرو مى افتد، خدا از آنچه مى كنيد غافل نيست ».

الا تذكرة لمن يخشى (6)

«ما قرآن را نازل نكرديم جز براى تذكر دادن به كسانى كه از خدا بترسند».

كاربرد نيروى عقل خود، انسان را به سوى آفريننده او رهبرى نموده ، و او را به كيفر اعمال نكوهيده خويش ، از ناحيه خدا، بيمناك مى سازد.

تنها انسان هائى كه نيروى عقل خود را در اين راه به كار گيرند هستند كه از تذكرات قرآن بهره مند مى شوند.

فلما كتب علهيم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية (7) الله او اشد خشية (8)

«وقتى كه بر آنها قتال نوشته شد ناگهان گروهى از آنها از مردم چنان مى ترسند كه از خدا مى ترسند، يا سختتر از آن ».

و تخشى الناس والله احق ان تخشاه (9)

«از مردم همى ترسى ، خدا سزاوارتر است كه از او بترسى ».

فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤمنين (10)

«اگر ايمان داريد، خدا سزاوارتر است كه از او بهراسيد».

الا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشونى (11)

«كسانى كه از آنان ظلم كردند از آنها نترسيد و از من بترسيد».

الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه ولا يخشون احدا الا الله (12)

«آنانكه رسالتهاى خدا را تبليغ مى كنند و از خدا مى ترسند و جز خدا از كسى نمى ترسند».

اتقوا ربكم واخشوا يوما لا يجزى والد عن ولده (13)

«بپرهيزيد از پروردگار خود و بترسيد از روزى كه پدرى از فرزندش ‍ كفايت نمى كند».

انما تنذر الذين يخشون ربهم بالغيب و اقامواالصلاة (14)

«جز اين نيست كه تو بيم مى دهى آنان را كه از پروردگار خود به غيبت مى ترسند و نماز بپا مى دارند».

اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون (15)

«امروز كفار از دين شما نااميد شدند پس ، از آنان نترسيد و از من (خدا) بترسيد».

انما يعمر مساجدالله من امن بالله واليوم الاخر و اقام الصلاة و اتى الزكاة ولم يخش الا الله (16)

«تنها كسى مساجد خدا را آباد مى كند كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و نماز بپا داشته و زكات دهد، و جز از خداى نهراسد».

و من يطع الله و رسوله و يخش الله و يتقه فاولئك هم الفائزون (17)

«هر كس خدا و پيامبر او را اطاعت كند و از خدا بترسد و از او بپرهيزد آنانند كه به خير دست مى يابند».

فقولا له قولا لينا لعله يتذكر اويخشى (18)

« - خطاب به موسى و هارون - به او (فرعون) سخن نرم بگوئيد شايد تذكر يابد يا بترسد».

انما يخشى الله من عباده العلماء(19)

«همانا به يقين از بندگان خدا آنان مى ترسند كه (به خدا) علم دارند».

والذين يصلون ما امر الله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب (20)

«در وصف كسانى كه دار عاقبت از آن ايشان است آنانكه مى پيوندند آنچه را كه به پيوستن آن خدا امر فرموده و از پروردگار خود مى ترسند و از بدى حساب مى هراسند».

الذين يخشون ربهم بالغيب و هم من الساعة مشفقون (21)

«آنكه از خشيت پروردگارشان در هراسند».

و لا يشفعون الا لمن ارتضى و هم من خشيته مشفقون (22)

«آنان جز براى كسى كه خدا راضى باشد شفاعت نمى كنند، و آنها از خشيت پروردگار خود در هراسند».

ان الذين يخشون ربهم بالغيب لهم مغفرة و اجر كبير(23)

«براى كسانى كه به غيب از پروردگار خود مى هراسند آمرزش و پاداش ‍ بزرگ است ».

فلا تخشواالناس واخشون ولا تشتروا بآياتى ثمنا قليلا(24)

«از مردم نترسيد، از من بترسيد، و آيات مرا به قيمت كم نفروشيد».

ان فى ذلك لعبرة لمن يخشى (25)

«به تحقيق در آن عذاب فرعون در دنيا و آخرت عبرتى است براى كسى كه بترسد».

سيذكر من يخشى (26)

«به زودى كسى كه بترسد تذكر مى يابد».

انما انت منذر من بخشيها(27)

«تو بيم دهنده هستى كسى را كه از قيامت بترسد».

پي نوشت ها:
1- سوره حشر، آيه 21.
2- سوره ق ، آيه 31 - 33.
3- سوره يس ، آيه 11.
4- سوره زمر، آيه 23.
5- سوره بقره ، آيه 73 و 74.
6- سوره طه ، آيه 3.
7- خشيت خوفى است كه آميخته به احترام باشد و اصل در معناى اين كلمه عبارت است از مراقبت و خود نگهدارى همراه ترس بدينگونه كه شخص مراقب اعمال خود باشد و تقوائى همراه ترس ‍ داشته باشد و مقابل اين معنا اهمال و تغافل مى باشد.
8- سوره نساء، آيه 77.
9- سوره احزاب ، آيه 37.
10- سوره توبه ، آيه 13.
11- سوره بقره ، آيه 15.
12- سوره احزاب ، آيه 39.
13- سوره لقمان ، آيه 33.
14- سوره فاطر، آيه 18.
15- سوره مائده ، آيه 3.
16- سوره توبه ، آيه 18.
17- سوره نور، آيه 52.
18- سوره طه ، آيه 44.
19- سوره فاطر، آيه 28.
20- سوره رعد، آيه 21.
21- سوره انبياء، آيه 49.
22- سوره انبياء، آيه 28.
23- سوره ملك ، آيه 12.
24- سوره مائده ، آيه 44.
25- سوره نازعات ، آيه 26.
26- سوره اعلى ، آيه 10.
27- سوره نازعات ، آيه 45.