حمل امانت الهيه

قرآن مى فرمايد:

انا عرضنا الامانة على السموات والارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا(1)

«ما عرضه كرديم امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها، پس امتناع كردند كه آن را حمل كنند و از آن هراسيدند پس آن را انسان حمل كرد، او ستمكار (بر خويش) و نادان است ».

تفسير: امانتى كه جز انسان هيچ موجود ديگرى از آسمان و زمين و اهل آنها آنرا نپذيرفته و تنها انسان است كه آن را بر دوش كشيده است چه امانتى است ؟

آيا امانت اطاعت خدا؟ نه زيرا فرشتگان و ملائكه الله همواره به طاعت خدا اشتغال دارند بلكه تمام موجودات خدا را تسبيح مى گويند.

و ان من شى ء الا يسبح بحمده (2)

اين چه امانتى است كه بر دوش كشيدن آن احيانا موجب ستم بر خود و نادانى است ؟

آيا علم است كه هنگام آفرينش انسان به او همه اسماء را تعليم فرمود، و ملائكه را امر به سجده بر آدم نمود؟!

علم كه مستلزم ستم نيست ، و با جهالت و نادانى سازگار نمى باشد.

به نظر مى رسد آن امانت سنگين كه در عالم معنى آسمانها و زمين و كوهها از حمل آن امتناع كردند و انسان پذيراى آن شد و آن را بر دوش خويش كشيد امانت بزرگ و سنگين «اختيار» است ، اختيار اطاعت يا معصيت ، كه به اختيار خود مى تواند خدا را اطاعت كند، و مى تواند او را معصيت نمايد. ولى در مورد فرشتگان برخى را عقيده اينست :

فرشتگان اختيار معصيت و نافرمانى خدا را ندارند آنها فطرتا مطيع الهى و به عبادت و فرمانبردارى او اشتغال دارند، و قدرت معصيت و نافرمانى خدا را ندارند و يا موجبات معصيت و نفسانيات و ملكات شهواتى در آنها نيست ، تا كوچكترين تمايل به معصيت در آنها پديد آيد، و اختيار طاعت در آنها قهرى است .

ساير جانداران و حيوانات در آنها شهوت و غضب كه موجب تعدى مى باشد هست ، و از اين حيت با انسان مشترك اند ولى تكليف خدا به آنها متوجه نشده ، و به همين علت نافرمانى و معصيت در مورد آنها معقول و متصور نيست ، بلكه آنها نيز بمانند ساير موجودات مشمول آيه شريفه : و ان من شى ء الا يسبح بحمده بوده ، و به حسب ذات و حقيقت وجودى خود خدا را تسبيح و تقديس مى كنند.

در حيوانات ملاك و مناط تكليف كه تمييز و تشخيص و نيروى عقل و درك خوب و بد و كار زشت و كار شايسته باشد نيست ، اين انسان است كه در او هم قوا و ملكات شهوانى و غضب و طغيان ، و هم قواى ملكوتى و ملكات رحمانى گرد آمده ، و مجمع اضداد را تشكيل داده ، و به او قدرت تميز و تشخيص بد، و خوب ، و نيروى عقل و انديشه ، داده شده ، و اختيار آن را دارد كه به دنبال ملكات شهوانى و طغيان و غضب ، يا به دنبال ملكات رحمانى ، و گزينش كارهاى نيكو و شايسته و طى سبيل الله و راه خدائى برود.

تكوينا انسان چنين آفريده شده و در جهت اينگونه آفرينش تشريعا نيز مورد تكليف قرار گرفته . خداوند تبارك و تعالى او را مورد امر و نهى قرار داده و تكليف متوجه او ساخته ، و به او اختيار داده است كه به اراده خود خدا را اطاعت يا معصيت كند.

اين داشتن اختيار طاعت يا معصيت ويژه انسان است ، و اين همان امانت بزرگ الهى است ، كه با داشتن آن ، انسان مى تواند، به اختيار خود و به ميل خويش خدا را اطاعت كند، و با وجود داشتن ملكات شهوانى و غضب و طغيان ، معصيت خدا را ترك نموده ، و به اختيار خود او را فرمانبردارى كند، و اين عالى ترين كمالى است كه در آفرينش متصور است .

چرا داشتن آن احيانا تواءم با ستم و ظلم بر خويشتن است ؟

چرا داشتن آن احيانا تواءم با نادانى و جهالت است ؟ زيرا: گاهى انسان از داشتن اين اختيار بهره بردارى نمى كند و به جاى طاعت خدا به معصيت و نافرمانى اقدام مى كند.

آرى تنها موجودى كه مى تواند خدا را معصيت كند انسان است ، جا دارد كه گفته شود انه كان ظلوما جهولا «او ستمگر بر خويش و نادان است ».

اينجا پاسخ اشكالى كه در اين مورد احيانا طرح مى شود ضمنا روشن مى گردد كه چرا خدا كافران را آفريده است .

پاسخ اشكال بطور مشروح اينست كه :

خدا همه انسانها را آزاد آفريده ، كافران و گناهكاران از آزادى سوء استفاده كرده راه كفر و گناه را برگزيده اند، خدا هيچ كس را گناهكار نيافريده ، صالحان و نيكوكاران را نيز به اطاعت و نيكوكارى مجبور ساخته است .

آرى اگر خدا انسانها را آزاد نيافريده بود كسى نمى توانست گناه بكند و از فرمان الهى سرپيچى نمايد، ولى حكمت خدا ايجاب مى كرد آنها را آزاد بيافريند زيرا:

هدف خدا از آفرينش انسان بوجود آوردن اشراف موجودات است ، اشراف موجودات موجودى است ، كه داراى علم و قدرت و عقل و اراده و اختيار بوده ، و به اختيار خود نيرو و قواى روحى و جسمى خود را به كارهاى شايسته و فرمانبردارى از مبداء آفرينش بكار گيرد. و با اينكه داراى شهوت و غضب است از لجام گسيختگى آنها جلوگيرى نمايد.

اگر اجبار در كار باشد و خدا افراد انسان را به انجام اعمال شايسته و اجتناب از گناهان و كارهاى ناشايست مجبور نمايد، ديگر اشرف موجودات كه در شرافت و كمالات بر قله عالم آفرينش قرار دارد، و تمام موجودات بخاطر او و براى او آفريده شده است موجود نمى آيد، و عالى ترين هدف آفرينش كه آفريدن موجودى است كه به اختيار و اراده خود خويشتن را به كمالات بيارايد، محقق نمى گردد.

زيرا: انسانى كه در انجام نيكيها و دورى از بديها مجبور باشد هرگز آن ارزش ‍ را ندارد.

بديهى است پس از آنكه به انسان اختيار داده شد كه هر چه اراده نمود بتواند بر طبق تصميم خود رفتار نمايد، عده اى از افراد انسانها به جانب فساد و معصيت تمايل نموده ، و به عبارت ديگر از اين موهبت الهى يعنى اختيار سوء استفاده خواهند نمود.

پي نوشت ها:
1- سوره احزاب ، آيه 72.
2- سوره اسراء، آيه 44.