فرح و شادمانى به تعلقات دنيا
فرح
و شادمانى از نظر قرآن بر چهار نوع است كه سه نوع آن نكوهيده و تنها نوع چهارم
پسنديده است .
نوع
اول :
فرح
و شادى به دارائى و مقام و موقعيت اجتماعى و سائر تعلقات زندگى دنيوى است كه موجب
اشتغال خاطر روح انسانى به آنها و غفلت از توجه به سوى خداى تعالى و سير بسوى
كمالات مردمى و دورى از پيوستن به ساحت قدس الهى مى گردد.
از
اين نوع فرح و سرور در قرآن كريم طى آياتى نكوهش شده است .
الله
يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر و فرحوا بالحيوة الدنيا و ما الحيوة الدنيا فى الاخرة
الا متاع (1)
«خدا
به هر كس كه بخواهد رزق را توسعه مى دهد (و به هر كس كه بخواهد) آن را تنگ مى
سازد.
به
زندگى دنيا شادمانى نمودند در حالى كه زندگى دنيا در آخرت جز متاعى (كه وسيله اى
براى بهره گيرى) نيست ».
شرح
: منظور آن است كه زندگى دنيا چيزى نيست كه در برابر زندگى آخرت قرار گيرد، بلكه
نسبت به آن وسيله اى است كه بايد براى زندگى آخرت بكار گرفته شود.
و
انا اذا اذقنا الانسان منا رحمة فرح بها وان تصبهم سيئة بما قدمت ايديهم فان
الانسان كفور(2)
«ما
هرگاه به انسان از رحمت خود چشانديم به آن فرح و شادمانى مى كند، و اگر به انسانها
به كيفر آنچه مرتكب شدند رنج و عذاب و مكروهى رسيد كفران مى كنند (كه انسان پيشه
است).
در
مجمع البيان آمده است كه مراد از شادى در اين آيه ، عياشى و بيهوده گرى است .
ان
قارون كان من قوم موسى فبغى عليهم و اتيناه من الكنوز ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبة
اولى القوة قال له قومه لا تفرح ان الله لا يحب الفرحين وابتغ فيما اتيك الله
الدار الاخرة ولا تنس نصيبك من الدنيا(3)
«قارون
از قوم موسى بود و بر آنها ستم كرد، به او گنج هائى داديم كه كليدهاى آنها با
گروهى نيرومند برداشته مى شد، (بيادآر) آنگاه را كه قوم به او گفتند شادمانى مكن
خدا فرح كنندگان را دوست ندارد و در آنچه خدا به تو داده طلب آخرت كن و بهره خود
را از دنيا فراموش منما».
شرح
: «فرح » در اين آيه نيز چنانچه گفته شده به معنى خوشگذرانى و بيهوده كارى و
اشتغال به لغو و صرف مال به باطل است .
نكته
:
در
اين آيه تفهيم شده كه انسان مى تواند نصيب و سهمى از آنچه در دنيا در اختيار اوست
براى زندگى دائمى خود در آخرت بهره گيرى كند، و جز همان بهره و نصيب ، هر چه در
دنيا است از آن ديگران است ، و به او سودى نخواهد داد.
ما
اصاب من مصيبة فى الارض ولا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبراءها ان ذلك على
الله يسير لكيلا تاسوا على ما فاتكم ولا تفرحوا بما اتيكم (4)
«هيچ
مصيبتى در زمين (مانند قحط و غلا و خشكى و كمى ميوه جات) و نه در خودتان (مانند
مرض و مرگ فرزندان و متعلقان) به شما نمى رسد نگر آن كه در كتاب (لوح محفوظ) پيش
از آن كه شما آفريده شويد ثبت شده (اين مطلب به شما اعلام مى شود) تا بر آنچه از
شما فوت شده محزون نشويد و بر آنچه (خدا) به شما داده شادمانى نكنيد».
حديث
: در مجمع البيان در تفسير اين آيه شريفه از حضرت على بن الحسين (ع) روايتى نقل
كرده كه در ذيل آن مى فرمايد: همه زهد در يك آيه از كتاب خدا جمع شده سپس آيه فوق
را تلاوت فرمود.
دنبال
اين آيه چنين است : والله لا يحب كل مختال فخور الذين يبخلون و ياءمرون الناس
بالبخل و من يتول فان الله هو الغنى (5)
«خدا
هيچ فرد متكبر را كه (به مردم به آنچه خدا در اين جهان داده) فخر مى فروشد دوست
ندارد، آنان كه بخل مى ورزند و مردم را امر به بخل مى كنند».
توضيح
: در اين آيه از شادمانى كردن به داشتن نعمتهاى اين جهان را كه در اثر علاقه شديد
در انسان خودبينى ايجاد نموده و حالت تكبر و فخرفروشى به وجود مى آورد نكوهش نموده
و يادآور مى شود كه بخل ورزيدن ، و ديگران را نيز بر آن واداشتن نمى تواند از
گسترش نعمتهاى الهى به ديگران جلوگيرى كند.
زيرا
يگانه بى نياز خدا است يعنى او مى تواند هر چه خواست به مستمندان بدهد، و شما از
او بى نياز نيستيد زيرا او مى تواند آنچه به شما داده از شما باز ستاند.
فلما
نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى ء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة
فاذا هم مبلسون (6)
«چون
آنچه را كه به آنها تذكر داده بوديم فراموش كردند، درهاى هر نعمتى را به روى آنها
گشوديم ، تا آنگاه كه به آنچه داديم شادمانى كردند ناگهان آنان را (به كيفر اعمال
خويش) گرفتار ساختيم كه آن هنگام (از رحمت الهى) نااميد گرديدند».
هو
الذى يسيركم فى البر والبحر حتى اذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبة و فرحوا
بها جائتها ريح عاصف و جاءهم الموج من كل مكان وظنوا انهم احيط بهم دعوا الله
مخلصين له الدين لئن انجيتنا من هذه لنكونن من الشاكرين فلما انجيهم اذا هم يبغون
فى الارض بغير الحق ، يا ايها الناس انما بغيكم على انفسكم متاع الحيوة الدنيا ثم
الينا مرجعكم فينبئكم بما كنتم تعملون (7)
«اوست
آنكه شما را در خشكى و دريا سير مى دهد تا آنگاه كه در كشتى قرار گرفتيد و به
وسيله باد موافق كه (به سوى مقصد) جريان يافت شادمان گشتند، باد تندى رسيده و موج
از هر طرف كشتى را فرا گرفت گمان بردند كه ديگر در محاصره (مرگ) قرار گرفته اند،
بدون شائبه شرك و ريا و به دعا پرداختند كه (پروردگار) اگر ما را از اين ورطه نجات
بخشى يقينا از شكر گزاران خواهيم بود ولى پس از آنكه خدا آنان را نجات بخشيد بناحق
به ستمگرى پردازند.
اى
مردم ، تجاوز شما بر همديگر در بهره مند شدن از زندگى دنيا است ، پس از آن
بازگشت شما به سوى ما خواهد بود و (خدا) شما را از (زشتى) آنچه مى كنيد آگاه خواهد
كرد».
نوع
دوم :
فرح
و شادى به عملكرد خويش ، كه از خودبينى سرچشمه مى گيرد و به آن منتهى مى گردد.
انسان
بايد اگر كار نيكوئى را ديد كه از او به عمل آمده آن را عنايت و لطف الهى بداند، و
توجه داشته باشد كه اگر مدد الهى نبود، و اگر خدا او را در تمام مراحل از مرحله
تصميم گيرى و حركت به سوى مقدمات آن تا مرحله اراده اقدام به عمل كه پس از طى همه
مراحل تحقق يافته و بوجود آمدن عمل را بدنبال دارد كمك نمى كرد، نفس لغزشگر و هوى
پرست او هرگز نمى توانست پشت پا به هوى و هوس زده و به انجام هر عمل شايسته و كار
نيكو كه در مسير ميل و دلخواه او قرار نداشت موفق شود.
قرآن
مى گويد:
لا
تحسبن الذين يفرحون بما اتوا و يحبون ان يحمدوا بمالم يفعلوا فلا تحسبنهم بمفازة
من العذاب ولهم عذاب اليم (8)
«آنان
كه به عملكرد خود شادى مى كنند و دوست مى دارند به آنچه نكرده اند ستوده شوند،
گمان مبر از عذاب در نجاتند، براى آنان است عذاب دردناك ».
نوع
سوم :
فرح
به رفتن راه باطل به نادانى و جهالت به خيال آنكه راه خدا است ، كه منشاء آن تعصب
، و يا تنبلى و كاهلى از دنبالگيرى راه حق ، و سستى ، از تجسس از دين حق است .
انگيزه
اصلى اين نوع «فرح » نيز بطورى كه مى بيندى علاقه به تعلقات قومى يا شخصى كه موجب
پوشانيدن لباس حق بر پيكر ناموزون باطلها است .
فتقطعوا
امرهم بينهم زبرا كل حزب بما لديهم فرحون فذرهم فى غمرتهم حتى حين (9)
«دين
خود را از هم جدا كرده و كتاب هاى مختلف (براى خود) قرار دادند هر گروهى به آنچه
پيش آنها است مسرورند.
بگذار
در جهالت خود تا زمانى (هنگام مرگ يا رسيدن عذاب) بمانند».
توضيح
: هر كدام كتابى را مستمسك خود ساختند و از ديگر كتب روى برتافته و به آن كافر
شدند؛ مانند يهوديان كه به تورات پرداختند، و از انجيل روى برتافتند، و مانند
نصارى كه به انجيل پرداختند و از قرآن سرباز زدند.
هر
گروهى به آنچه پيش آنها است شادند، بگذار تا در ظلالت خود تا زمانى (زمان مرگ يا
عذاب) بمانند.
ولا
تكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا كل حزب بما لديهم فرحون (10)
«از
مشركان نباشيد، از كسانى كه دين خود را از هم جدا كرده و گروه شدند.
هر
گروهى به آنچه در پيش آنها است مسرورند».
توضيح
: گروهى آتش پرست و گروهى بت پرست ، و بت پرستان نيز هر گروهى بت خود را مى پرستد.
ذلكم
بما كنتم تفرحون فى الارض بغير الحق و بما كنتم تمرحون ادخلوا ابواب جهنم خالدين
فيها فبئس مثوى المتكبرين (11)
«آن
(عذابهاى ياد شده در آيات سابق) به سبب اين است كه در زمين از پى تفريح و هوسرانى
باطل بوديد و به نشاط و شهوت پرستى پرداختيد اينك بر درهاى دوزخ در آئيد كه در آن
بطور دائم قرار خواهيد داشت ، جايگاه متكبران چه نكوهيده است ».
نكته
:
«فرح
و مرح » هر دو به يك معنى هستند، ولى مرح ، فرح ، شديد است و جز در سرور و شادى به
باطل ، استعمال نمى شود، و به علت همين نكته است كه فرح در آيه به قيد «بغير الحق
» مقيد گرديده ولى مرح مطلق و بدون قيد ذكر شده است .
ولئن
اذقنا الانسان منا رحمة ثم نزعناها منه انه ليؤ س كفور ولئن اذقناه نعماء بعد ضراء
مسته ليقولن ذهب السيئات عنى انه لفرح فخور(12)
«اگر
از پيش خود رحمتى به انسان چشانديم سپس آن را از او گرفتيم او نااميد شده و كفران
خواهد نمود.
و
اگر او را بعد از مصيبتى كه به او رسيده نعمت بخشيم بطور حتم خواهد گفت كه : بديها
(از شدائد و امراض و ناخوشيها) از من رخت بر بسته ، او ديگر، فرحمند و افتخار
كننده است ».
نوع
چهارم :
فرح
و شادى به فضل الهى و لطف و كرم و عنايتى كه بر او روا داشته است مى باشد كه از
عشق به خدا و محبت او سرچشمه مى گيرد، و به آن منتهى مى گردد، اين نوع از فرح در
انسان حالت شكر و سپاسگزارى به وجود مى آورد و موجب كشش بيشتر بسوى خدا شده و خود
را بيش از پيش مديون نعمتهاى الهى و موظف به خضوع و عبوديت بيشتر در پيشگاه الهى
مى بيند.
به
اين قسم از فرح و سرور در قرآن امر شده آنجا كه مى فرمايد:
قل
بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون (13)
«بگو
(يا رسول الله) به فضل خدا و رحمت او فرح و شادى كنند، كه آن بهتر است از آنچه گرد
مى آورند».
يؤ
مئذ يفرح المؤمنون بنصر الله ينصر من يشاء و هوالعزيز الرحيم (14)
«در
آن روز مؤمنان بيارى خدا فرح مى كنند، خدا هر كس را كه بخواهد يارى مى كند، و او
عزيز و رحيم است ».
فلما
جاءتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم من العلم وحاق بهم ماكانوا به يستهزؤ ن
(15)
«آنگاه
كه پيامبران ما به سوى ايشان دلائل (خداوندى) را آورده اند (و آنان دلائل ايشان را
تكذيب كردند) پيامبران شاد گرديدند به آنچه پيش آنها از علم بود (كه مى دانستند
خدا تكذيب كنندگان دلائل خدا را به هلاكت رسانده و مؤمنان را نجات خواهد بخشيد) و
رسيد به آنها (كيفرى) كه به آن استهزاء مى كردند».
به
عنوان «فريب دنيا» و غيره نيز مراجعه شود.
پي نوشت ها:
1- سوره
رعد، آيه 26.
2- سوره
شورى ، آيه 48.
3- سوره
قصص ، آيه 76 و 77.
4- سوره
حديد، آيه 22 و 23.
5- سوره
حديد، آيه 23 و 24.
6- سوره
انعام ، آيه 44.
7- سوره
يونس ، آيه 22 و 23.
8- سوره آل
عمران ، آيه 188.
9- سوره
مؤمنون ، آيه 53 و 54.
10- سوره
روم ، آيه 31 و 32.
11- سوره
مؤمن ، آيه 75 و 76.
12- سوره هود،
آيه 9 و 10.
13- سوره
يونس ، آيه 58.
14- سوره
روم ، آيه 54.
15- سوره
مؤمن ، آيه 83.