دعا
با
اينكه وكل و تفويض امور به خدا يكى از اصول مسلم اخلاق قرآن است ، «دعاء» و
درخواست از خدا نيز يكى ديگر از همان اصول مسلم در قرآن است .
«دعا»
به مقام عجز و ناتوانى در برابر قدرت مطلقه الهى در آمدن ، و درخواست از ذات مقدس
خداوند سبحان است ، كه خود بالطبع عبوديت و بندگى است .
خواسته
هاى خود را با خدا در ميان نهادن ، و از او خواستن ، نه تنها منافاتى با توكل
ندارد بلكه خود مبين و مؤكد آن است ، زيرا: بيشتر اعتماد خود را به خدا تثبيت و در
برابر اراده الهى از خود و ديگران سلب استقلال مى كند.
با
سير و حركت انسان در مراحل زندگى كه گام به گام با پيش آمدها و حوادث گوناگون
برخورد مى كند، در هر پيش آمد جديدى نياز ديگرى به يارى و مدد الهى را احساس و
خواسته نوينى براى او مطرح مى شود كه طلبيدن آن از درگاه خداوند متعال ارتباط و
پيوند ديگرى ميان او و خدا بوجود مى آورد.
اين
ارتباط خود مظهر عبوديت و بندگى است كه روح انسان را تعالى و ترقى مى بخشد و به حد
و مرزى مى رساند كه خداى متعال او را دوست دارد.
در
حديث آمده است : «محبوبترين اعمال به خدا در روى زمين دعاست(1)
و
در حديث ديگر آمده است : «دعا، افضل و برترين عبادتها است »(2)
گذشته
از آنكه در اثر دعا درهاى رحمت الهى به روى انسان باز مى شود بطور مستقيم نيز دعا
در انسان ايجاد اميد و تسلى خاطر و صفاى دل و قوت روح و نيروى ايستادگى و مقاومت
مى نمايد.
چنانچه
در بحث توكل نيز اشاره كرديم نيروى انسان هر چه باشد محدود است و بعد از صرف نيروى
خود، آنگاه كه بر سر دو راهى قرار گرفت اگر معتقد به مدد غيبى نباشد همانجا شكست
خورده و بر مى گردد ولى اگر معتقد به دعا بود استقامت نموده و به سراغ دعا مى رود.
اين
دعا درهاى رحمت الهى را به روى او مى گشايد و همچنين به او اميد و توان ايستادگى
مى دهد كه خود عامل پيروزى است .
اهميت
دعا و نقش آن را از وضع جنگ رزمنده هاى اسلام مى توان دريافت ، اين نيروى دعاست كه
به آنها توان مى دهد كه در برابر ابرقدرتها بايستند.
خداى
تبارك و تعالى با لحن پر مهر و عطوفت نسبت به بندگان خود، پيامبر گرامى را چنين
خطاب مى كند:
و
اذا سئلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لى وليؤ منوا
بى لعلهم يرشدون (3)
«هرگاه
بندگان من ، مرا از تو پرسيدند (آنان را آگاه ساز) كه من به آنان نزديكم و دعاى آن
كس را كه مرا بخواند، اجابت مى كنم ».
قرآن
انسانهاى با فضيلت را چنين مى ستايد:
تتجافى
جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا(4)
«آنان
از بستر استراحت پهلو بر مى گيرند و خدا را با ترس (از عذاب او) و طمع (در رحمت
او) مى خوانند».
در
حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم :
دعا،
مخزن اجابت است چنانچه ابر، مخزن باران است (5)
آنگاه
كه راه چاره از هر طرف بسته گردد، و اميد از هر جا بريده شود، يگانه دستى كه گره
را باز گشايد و گرفتارى را بركنار سازد دست غيب الهى است .
امن
يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء(6)
«آيا
چه كسى درمانده را آنگاه كه او را بخواند اجابت مى كند و بد حالى او را بر طرف مى
سازد».
در
حديثى مى خوانيم كه پيامبر اكرم فرمود:
«دعا
سلاح مؤمن ، ستون دين ، و نور آسمانها و زمين است »(7)
و
در حديث ديگرى از حضرتش مى خوانيم : «شب و روز خداى را خواندن ، سلاحى است كه از
دشمنان ، نجات مى بخشد، و ارزاق را فراوان مى سازد»(8) .
از
اين حديث به خوبى فهميده مى شود كه از عوامل پيروزى در صحنه هاى نبرد و ميدانهاى
جنگ با دشمنان ، و همچنين در محاصره هاى اقتصادى ، دعا و ارتباط با خداوند عالم و
دست يازيدن به درگاه الهى است اين نيروى عظيم و توان بى پايان الهى است كه هر
دشمنى را به زانو در مى آورد و هر مشكلى را از ميان بر مى دارد.
براى
روياروئى با دشمن بايد از سلاحهاى لازم و تاكتيكهاى نظامى تا آنجا كه امكان پذير
است بهره گرفت ولى كليه لوازم جنگى و ابزارهاى مبارزه همانند جسمى است كه روح آنها
دعا به درگاه الهى و اتكاء به نيروى لايزال خداست ، كه انسانها را مانند فولاد آب
ديده مقاوم تر و دشمنان را زبون تر و كمك و يارى خدا را به دنبال مى آورد.
استجابت
دعا
و
قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيد خلون جهنم داخرين (9)
«پروردگار
شما فرموده است مرا بخوانيد تا اجابت كنم شما را، آنانكه از عبادت من تكبر ورزند
به زودى با خوارى به جهنم در مى آيند».
در
حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه فرمود:
«منظور
از عبادت در اين آيه ، دعاست كه هر كس از آن سرباززند به دوزخ تهديد مى شود»(10)
واذا
سئلك عبادى عنى فانى قريب اءجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لى (11)
«آنگاه
كه بندگانم مرا از تو بپرسند به تحقيق من به آنان نزديكم و اجابت مى كنم دعوت دعا
كننده ام را، آنگاه كه مرا بخواند، پس از من طلب اجابت بكنند».
امن
يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض ءاله مع الله قليلا ماتذكرون
(12)
«چه
كسى اجابت مى كند (در مى يابد) مضطر را آنگاه كه او را بخواند و از وى بدحالى را
برطرف مى كند، و شما را جانشينان (كفار) در زمين قرار مى دهد، آيا جز خداى يكتا
خدائى هست ، ليكن كمتر متذكر مى شويد».
انك
سميع الدعاء(13)
«پروردگارا
تو شنونده دعا هستى ».
ان
ربى لسميع الدعاء(14)
«به
تحقيق پروردگار من شنونده دعا است ».
استجابت
دعا كه خداوند سبحان وعده داده است آن است كه در برابر دعا كرامت فرموده و بذل لطف
نمايد.
اگر
خواسته انسان منافات با لطف داشته و بر خلاف مصلحت و حكمت باشد، كه بنده از آن
آگاهى ندارد، طبعا بذل لطف بايد بگونه اى ديگر انجام گيرد.
ولى
انسان ناآگاه چنان تصور مى كند كه دعاى او مستجاب نشده ، و با دعا جلب لطف خدا
نگرديده است ؛ در به صورتى كه چنان نيست ، بلكه دعاى او بهترين وجه به استجابت
رسيده ، و همانند كسى است كه چيز اندكى خواسته و در برابر اين درخواست ، مواهب
عظيمى به او اعطا كرده اند.
اينگونه
عكس المعل را نمى توان به رد و استجابت نكردن خواسته تعبير و توجيه نمود، و همچنين
اگر خواسته او حاصلى جز زيان و ضرر ندارد، نه تنها بر آوردن آن لطف و كرامت نيست ،
بلكه نقطه مقابل آن است ، همانند پدرى كه كودكش از او شيرينى زهرآلودى را مطالبه
مى كند كه از كشنده بودن آن آگاهى ندارد، پدر دلسوز اگر آن را در اختيارش بگذارد،
نه تنها به او مهربانى نكرده ، بلكه بدترين دشمنى ها را نسبت به فرزندش مرتكب شده
است .
گاهى
نيز هست كه به تاءخير افتادن خواسته به علت آن است كه انسان بيشتر در دعا الحاح
كند، زيرا خود دعا چنانچه گذشت بهترين عبادت مى باشد، و از ديدگاه واقعيت ، چه بسا
از خود مطلوب ، كه به خاطر آن به دعا پرداخته ارزشمندتر است .
به
عبارت ديگر انسان با دعا، خواهان مطلوب خيالى خويش است ، ولى خدا خواهان خود دعاست
. زيرا آنچه بيشترين سود را براى بنده در بردارد همان دعاست ، بدانگونه كه ارزش آن
مطلوب كه بنده با دعا خواهان آنست ، نسبت به ارزش دعا بسيار ناچيز است .
نكته
ديگر اينكه : دعا اگر به زبان بوده و دل با آن همراه نباشد، واقعيت ندارد، و فاقد
حقيقت دعاست .
آنگاه
دعا واقعيت پيدا مى كند كه دل انسانى توجه به خدا داشته ، و او را مؤثر تام در
تحقيق خواسته خويش بداند، و از اسباب و وسائل ظاهرى بريده ، و دل او خواستار تحقق
مطلوب خود از خدا باشد.
اينست
كه مى گوئيم آنگاه كه انسان تمام نيروى خود را بكار گرفت و به تعبير قرآن مضطر شد،
دعاى او حقيقت مى يابد.
اگر
چه حقيقت دعا براى آنان كه شناخت كامل دارند همواره حاصل است ، و قدرت و توان و
زور بازو و نيروى فكر و تصميم حتى وجود خود و ابزارهاى كار و فعاليت و وسائل
پيروزى و موفقيت همه را فيض خدا مى دانند، كه لحظه به لحظه از ناحيه او افاضه مى
شود.
دعا
با اسماى مختلف خدا
ولله
الاسماء الحسنى فادعوه بها(15)
«براى
خدا نامهاى نيكو است ؛ او را با آن نامها بخوانيد».
قل
ادعواالله اوادعوا الرحمن اياما تدعوا فله الاسماء الحسنى ولا تجهر بصلونك ولا
تخافت بها والتغ بين ذلك سبيلا(16)
«خدا
را (به اسم) الله يا (به اسم) رحمان بخوانيد، به هر اسمى كه خدا را بخوانيد اسماى
نيكو از آن اوست ، نماز را با صداى بسيار بلند و بسيار آهسته مخوان ، بلكه حد وسط
را اختيار كن ».
دعا
با حالت تضرع در پنهانى
ادعوا
ربكم تضرعا و خفية (17)
«پروردگار
خود را با (حالت) تضرع و در پنهانى بخوانيد».
و
اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو والاصال ولا تكن من
الغافلين (18)
«پروردگار
خود را در نفس خود با تضرع و هراس ، در سحرگاهان و شامگاهان ، ياد كن ، و از
غافلان نباش ».
قل
من ينجيكم من ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية لئن انجينا من هذه لنكونن من
الشاكرين قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم انتم تشركون (19)
«بگو
چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا نجات مى دهد، كه او را با تضرع و زارى و
از باطن قلب بخوانيد، كه اگر ما را از اين مهلكه نجات بخشد از شكرگزاران باشيم ،
بگو خداست كه شما را از آن ، و از هر اندوه ديگرى رهاند، و از آن پس شما شرك مى
ورزيد».
ملازمت
با كسانى كه خدا را صبح و شام دعا مى كنند
واصبر
نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوة والعشى يريدون وجهه ولا تعد عيناك عنهم تريد
زينة الحياة الدنيا(20)
«نفس
خويش را براى با هم بودن با كسانى كه پروردگار خود را به خاطر تحصيل رضاى او صبح و
شام همى خوانند شكيباساز، و به خواهش زينت دنيا، ديده خود از آنان متاب ».
تتجافى
جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا(21)
«پهلوى
خويش را از بستر جدا ساخته ، خدا را به ترس (از عذاب او) و طمع (در رحمت او) همى
خوانند».
و
ادعوه خوفا و طمعا(22)
«خدا
را، هم از راه خوف و هم از راه اميد بخوانيد».
ولقد
ارسلنا الى امم من قبلك فاخذناهم بالباءساء والضراء لعلهم يتضرعون(23)
«پيامبرانى
به سوى امتهاى پيش از تو فرستاديم (چون با آنها مخالفت كردند) پس به سختى و زيان
گرفتارشان كرديم ، تا شايد با تضرع و زارى به خدا پردازند».
اخلاص
در دعا
هوالحى
لا اله الا هو فادعوه مخلصين له الدين (24)
«زنده
اوست ، جز او خدائى نيست او را چنان بخوانيد كه دين خود را ويژه او سازيد».
فادعوا
الله مخلصين له الدين (25)
«خدا
را چنان بخوانيد كه دين خود را ويژه او سازيد».
و
ادعوه مخلصين له الدين (26)
«او
را چنان بخوانيد كه دين خود را ويژه او سازيد».
و
ادعوا ربى عسى الا اكون بدعاء ربى شقيا(27)
«مى
خوانم پروردگار خود را؛ و اميدوارم كه چون او را بخوانم ، مرا از درگاه لطفش محروم
نگرداند».
دعاهاى
قرآن كريم
قرآن
كريم با اينكه خط كلى دعا را با اين گفته :
و
سئلوا الله من فضله (28)
مشخص
مى كند، برخى از دعاهاى موجز و پرمحتوا را از زبان انبياء و بندگان صالح خود،
ارائه مى كند كه بدينقرار است :
ربنا
اننا سمعنا مناديا ينادى اللايمان ان امنوا بربكم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و
كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار، ربنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك
ولا
تخزنا يوم القيمة انك لا تخلف الميعاد(29)
«اى
پروردگار ما، ما شنيديم ندا كننده اى را كه به ايمان ندا مى داد، كه ايمان آوريد،
پس ما ايمان آورديم . پس بيامرز بر ما گناهان ما را، و بديهاى ما را نابود كن و ما
را با خوبان بميران ، اى پروردگار ما، آنچه بر (زبان) پيامبرانت (نسبت به ما) وعده
كرده اى عطا فرما، و روز قيامت ما را خوار منما، به تحقيق تو خلاف وعده نمى كنى ».
و
منهم من يقول ربنا اتنا فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة وقنا عذاب النار(30)
«و
برخى از آنان مى گويند: اى پروردگار ما، به ما در دنيا نيكى عطا كن ، و در آخرت
نيكى عطا كن ؛ و ما را از عذاب آتش نگهدار».
ربنا
اغفرلنا ولا خواننا الذين سبقونا بالايمان ولا تجعل فى قلوبنا غلا للذين امنوا
ربنا انك رؤ ف رحيم (31)
«پروردگارا،
ببخش بر ما و بر برادران ما كه در ايمان بر ما سبقت جستند، و در دلهاى ما به كسانى
كه ايمان آورده اند دشمنى قرار مده ، پروردگارا، همانا تو مهربان و رحم كننده اى
».
ربنا
لا تزع قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب(32)
«بار
پروردگارا دلهاى ما را، بعد از آنكه ما را هدايت كردى ، (از ايمان و اعتقاد به حق
و حقيقت) بر كنار و منحرف مفرما، و از پيش خود به ما رحمت عطا كن ، كه همانا تو
بسيار عطا كننده اى .
توضيح
: اين آيه و آنچه از اين قبيل در قرآن آمده ، بدين معنى است كه توفيق به ايمان ،
كه از ناحيه پروردگار است ، و جز از او هرگز حاصل نمى شود آن را از ما سلب نكن ،
زيرا خدا هرگز به كسى ستم نمى كند، و او را به راه ضلالت نمى كشاند.
اين
نفس انسان است كه او را به ضلالت مى كشاند؛ مگر آنكه خدا از آن جلوگيرى كند،
همانطور كه يوسف فرمود: و ما ابرى نفسى ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربى
يعنى : من نفس خود را تبرئه نمى كنم كه همانا نفس ، بسيار بسوى بدى امر مى كند،
مگر آنكه پروردگارم رحم كند.
ربنا
لا تؤ اخذنا ان نسينا او اخطانا ربنا ولا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من
قبلنا ربنا ولا تحملنا مالا طاقة لا به واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولانا
فانصرنا على القوم الكافرين (33)
«بار
پروردگارا ما را مؤاخذه نكن اگر فراموش كرديم يا خطا كرديم ، و بر عهده ما وظيفه
سنگين قرار مده ، آنچنانكه بر گذشتگان قرار داده بودى ، و بر ما آنچه ما را به آن
طاقت نيست حمل مكن ، بر ما عفو كن ، و ما را بيامرز، و بر ما رحم نما، تو مولاى
مائى ، ما را بر گروه كافران نصرت ده ».
تفسير:
مراد
از آيه شريفه ، اين نيست كه : اگر به علت نسيان و فراموشى ، يا به علت حطا و سهو
مرتكب خلاف شديم ما را بيامرز، ولى اگر دانسته و عمدا بود ما را نيامرز، زيرا چنين
دعائى متعرض عذاب الهى بودن است ، و هرگز صحيح نيست .
گذشته
از آنكه در صورت نسيان و نبودن عمد اصلا مؤاخذه در كار نيست ، و خداوند عالم هرگز
بر آن عمل كه از روى نسيان و عمد نبوده ، مؤاخذه نمى كند؛ بلكه بنظر مى رسد كه :
مراد از نسيان ، همان باشد كه در آيه نسوا الله فنسيهم آمده است يعنى خدا را
فراموش كردند، خدا هم آنان را فراموش كرد. و مراد از خطا مقابل صواب ، يعنى عمل
ناشايست است نه خطاب مقابل عمل .
بنابراين
معنى آيه چنين است : پروردگارا اگر از ياد تو غفلت ورزيديم ، و تو را از خاطر به
دور داشته و گناه كرديم و خطا كار شديم ، ما را مؤ اخذه مكن .
ربنا
لا تجعلنا فتنة للذين كفروا و اغفرلنا ربنا انك انت العزيز الحكيم (34)
«پروردگارا،
ما را مايه امتحان براى كافران قرار مده ، و ما را بياموز پروردگارا به تحقيق تو،
توانا و به حكمت عمل كننده اى ».
تفسير:
مايه
امتحان براى كفار قرار گرفتن ، گاه به اين است كه مورد ايذا و آزار كفار قرار
گيرند، و گاه به اين است كه كفار بر آنها تسلط يافته ، و از عمل به دين حق ، آنها
را باز دارند، چنانكه در تفاسير آمده است .
الذين
يقولون ربنا اننا آمنا فاغفرلنا ذنوبنا وقنا عذاب النار(35)
«آنانكه
مى گويند پروردگارا ما ايمان آورديم ، گناهان ما را بر ما بيامرز و ما را از عذاب
آتش نگهدار».
ربنا
آمنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خير الراحيمن (36)
«پروردگارا
ما ايمان آورديم ، پس بيامرز ما را، و به ما رحم كن ، و تو بهترين رحم كنندگانى ».
و
قل رب اغفر و ارحم و انت خيرالراحمين (37)
«بگو:
پروردگار من ، ببخش و رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى ».
ربنا
هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين واجعلنا للمتقين اماما(38)
«پروردگارا،
به ما از همسران و فرزندانمان نور چشمانى عطا كن ، و ما را پيشواى پرهيزكاران
گردان ».
ربنا
اتمم لنا نورنا و اغفرلنا انك على كل شى ء قدير(39)
«پروردگارا،
نور ما را بر ما تمام كن ، و ببخش بر ما كه همانا تو بر همه چيز توانائى ».
دعاى
آدم و حوا(ع)
قالا
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين (40)
«گفتند
بار پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم ، اگر تو بر ما نيامرزى بطور حتم ، ما از
زيانكاران خواهيم بود».
ادعيه
نوح (عليه السلام)
فدعا
ربه انى مغلوب فانتصر(41)
«پروردگار
خود را خواند، (و گفت) من مغلوب شده ام يارى كن ».
نجنى
ومن معى من المؤمنين (42)
«پروردگارا
مرا و هركس را كه از مؤمنان با من است نجات ده ».
و
قل رب انزلنى منزلا مباركا و انت خيرالمنزلين (43)
خطاب
به نوح : «بگو پروردگارا مرا به منزلگاه مباركى فرود آور، كه تو بهترين منزل دهنده
اى ».
رب
اغفرلى ولوالدى و لمن دخل بيتى مؤمنا و للمؤمنين والمؤمنات ولا تزد الظالمين
الاتبارا(44)
«پروردگارا
مرا، پدر و مادرم ، و كسى را كه با ايمان به خانه من در آيد بيامرز و بر ستمكاران
جز هلاكت ميفزا».
ادعيه
ابراهيم (عليه السلام)
رب
اجعلنى مقيم الصلوة و من ذريتى ربنا و تقبل دعاء ربنا اغفرلى ولوالدى و للمؤمنين
يوم يقوم الحساب (45)
«اى
پروردگار من ، مرا بر پا دارنده نماز كن ، و از ذريه من نيز نماز گزار قرار ده .
پروردگارا
روزى كه حساب بر پا شود مرا و پدر و مادرم را بيامرز».
رب
هب لى حكما والحقنى بالصالحين واجعل لى لسان صدق فى الاخرين واجعلنى من ورثة جنة
النعيم ، و اغفر لابى انه كان من الضالين ولا تخزنى يوم يبعثون يوم لا ينفع مال
ولا بنون الا من اتى الله بقلب سليم(46)
«پروردگارا،
به من حكم عطا كن ، و مرا به صالحان ملحق نما، و براى من در ميان آيندگان زبان صدق
(گويا به خوبى و نيكوئى) قرار ده ، و مرا از وارثان بهشت نعمتها فرما، و روزى كه
مردم مبعوث نمى شوند مرا مفتضح منما، روزى كه مال و فرزندان سود ندهد جز آنكس كه
بر خدا با دل سالم در آيد».
تفسير:
حكم در آيه به معنى سخن بر طبق حكمت گفتن يا به معنى علم و دانش است چنانكه در
تفسير آمده است .
و
اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم
ربنا و اجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك و ارنا مناسكنا وتب علينا انك
انت التواب الرحيم ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم آياتك و يعلمهم الكتاب
و الحكمة و يزكيهم انك انت العزيز الحكيم (47)
«آنگاه
كه ابراهيم و اسماعيل ، پايه هاى بيت (خانه كعبه) را بلند كردند (گفتند) اى
پروردگار ما، از ما قبول كن ، به تحقيق تو دانا و شنوائى ، و ما را مسلم به خودت
گردان و از ذريه ما امت مسلم به خودت قرار ده و مناسك (راههاى عبادت) ما را به ما
ارائه ده و توبه ما را بپذير، تو بسيار توبه پذير و مهربانى .
پروردگارا
در ميان آنان پيامبرى برانگيز كه آيات تو را بر آنان فرا خواند و آنان را كتاب و
حكمت آموخته ، پاكشان سازد. تو به تحقيق نيرومند و به حكمت عمل كننده اى ».
ربنا
انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلواة فاجعل
افئدة من الناس تهوى اليهم وارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون (48)
«پروردگارا،
من از ذريه خود در بيابان كشتزارى نزد خانه با احترام تو (كعبه) اسكان دادم براى
اينكه نماز بخوانند، پس دلهاى مردم را به آنها مايل گردان و از ميوه ها، آنها را
روزى ده شايد كه شكرگزارى كنند».
ادعيه
موسى (عليه السلام)
رب
نجنى من القوم الظالمين (49)
«پروردگارا
مرا از قوم ستمكاران نجات بخش ».
قال
رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى (50)
«پروردگارا
بر خويشتن ستم كردم ، پس مرا بيامرز».
انت
ولينا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خيرالغافرين (51)
«تو
ولى مائى پس بيامرز ما را، و بر ما رحم كن ، تو بهترين آمرزنده اى ».
دعاى
طالوت ، و انصارش
و
لما برزوالجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على
القوم الكافرين (52)
«چون
(طالوت و مؤمنان با او) به مبارزه با جالوت و لشگريانش درآمدند، گفتند: پروردگارا
بر ما صبر عطا كن و قدمهاى ما را ثابت گردان و ما را بر گروه كافران پيروزى ده ».
دعاى
حضرت سليمان (ع)
رب
اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضيه و ادخلنى
برحمتك فى عبادك الصالحين (53)
«پروردگارا
به من الهام كن نعمتى را كه بر من و بر پدر و مادرم عطا فرموده اى شكرگزار باشم ،
و عمل صالحى را كه تو از آن خشنود باشى بكار گيرم ، و مرا به رحمت خود در بندگان
صالح خود وارد ساز».
دعاى
لوط (ع)
رب
نجنى و اهلى مما يعملون (54)
«پروردگارا
مرا و اهل مرا از (كيفر) آنچه مى كنند نجات ده ».
دعاى
اصحاب كهف
ربنا
آتنا من لدنك رحمة و هيى ء لنا من امرنا رشدا(55)
«بار
پروردگارا، به ما از پيش خود رحمتى عطا فرما و براى ما وسيله رشد و هدايت را مهيا
ساز».
دعاى
حواريون
ربنا
آمنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاكتبنا مع الشاهدين (56)
«اى
پروردگار ما، به آنچه نازل فرمودى ايمان آورديم و پيامبر تو را متابعت كرديم ، پس
ما را در رديف شهادت دهندگان (به رسالت پيامبر) ثبت فرما.
دعاى
ربيون
و
ما كان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا
و انصرنا على القوم الكافرين (57)
«سخن
آنان جز اين نبود كه گفتند پروردگارا گناهان ما را و اينكه در كار خود اسراف
ورزيديم بيامرز، و قدمهاى ما را ثابت گردان ، و ما را بر گروه كافران پيروز ساز».
پي
نوشت ها:
1- اصول كافى ، حديث شماره 3057.
2- اصول كافى ، حديث شماره
3050 و 3051.
3- سوره بقره ، آيه 186.
4- سوره سجده ، آيه 16.
5- سوره سجده ، آيه 16.
6- سوره نمل ، آيه 62.
7- اصول كافى ، ج 4 ص 213 حديث
شماره 3058.
8- اصول كافى ، جلد 4 ص 212
حديث شماره 3060.
9- سوره مؤمن ، آيه 60.
10- اصول كافى ، حديث شماره
3050.
11- سوره بقره ، آيه 186.
12- سوره نمل ، آيه 62.
13- سوره آل عمران ، آيه 38.
14- سوره ابراهيم ، آيه 39.
15- سوره اعراف ، آيه 180.
16- سوره اسراء، آيه 110.
17- سوره اعراف ، آيه 55.
18- سوره اعراف ، آيه 205.
19- سوره انعام ، آيه 63 و 64.
20- سوره كهف ، آيه 28.
21- سوره سجده ، آيه 16.
22- سوره اعراف ، آيه 56.
23- سوره انعام ، آيه 42.
24- سوره مؤمن ، آيه 14.
25- سوره مؤمن ، آيه 14.
26- سوره اعراف ، آيه 29.
27- سوره مريم ، آيه 48.
28- سوره نساء، آيه 32.
29- سوره آل عمران ، آيه 193 و
194.
30- سوره بقره ، آيه 201.
31- سوره حشر، آيه 10.
32- سوره آل عمران ، آيه 8.
33- سوره بقره ، آيه 286.
34- سوره ممتحنه ، آيه 5.
35- سوره آل عمران ، آيه 16.
36- سوره مؤمنون ، آيه 109.
37- سوره مؤمنون ، آيه 118.
38- سوره فرقان ، آيه 74.
39- سوره تحريم ، آيه 8.
40- سوره اعراف ، آيه 23.
41- سوره قمر، آيه 10.
42- سوره شعراء، آيه 118.
43- سوره مؤمنون ، آيه 29.
44- سوره نوح ، آيه 28.
45- سوره ابراهيم ، آيه 40 و
41.
46- سوره شعراء، آيات 83 - 89.
47- سوره بقره ، آيات 127 -
129.
48- سوره ابراهيم ، آيه 37.
49- سوره قصص ، آيه 21.
50- سوره قصص ، آيه 16.
51- سوره اعراف ، آيه 155.
52- سوره بقره ، آيه 250.
53- سوره نمل ، آيه 19.
54- سوره شعراء، آيه 169.
55- سوره كهف ، آيه 10.
56- سوره آل عمران ، آيه 53.
57- سوره آل عمران ، آيه 147.