استكبار و تكبر
در
«مفردات راغب » آمده است كه «كبر و استكبار و تكبر» در معنى بهم نزديكند و آن حالت
خود بزرگ بينى در انسان است به طورى كه خود را از ديگران بزرگتر و برتر مى بيند،
بزرگترين نوع تكبر آن است كه بر خدا تكبر كند، يعنى از گرفتن حق امتناع ورزد.
تحقيق
مطلب مستلزم بحث در 3 مورد است :
1
- تكبر و استكبار از بندگى و عبادت خداى متعال .
2
- تكبر و استكبار نسبت به سائر انسانها.
3
- خود بزرگ بينى و اعجاب بنفس فى حد ذاته .
نوع
اول : تكبر و استكبار از عبادات خداى متعال است به اين صورت كه خود را برتر از آن
به حساب آورد كه به خدا عبادت و در مقابل او كرنش كند، تكبر به اين معنى كفر است
.
ولى
اينطور نيست كه بطور كلى نافرمانى و ترك عبادت خدا، استكبار به خدا باشد، زيرا
معصيت و نافرمانى و ترك عبادت ممكن است در اثر تمايل به شهوات نفسانى باشد نه به
علت برتر دانستن خود از انجام عبادت خداوند.
چنانچه
در دعاى ابوحمزه ثمالى كه از حضرت سجاد عليه السلام روايت كرده آمده است :
«خداى
من آنگاه كه ترا نافرمانى كردم نه از آن جهت نافرمانى كردم كه منكر خدائى تو بودم
، و نه فرمان ترا سبك مى شمردم ، و نه مى خواستم در برابر عقوبت تو قرار گيرم ، و
نه وعده عذاب ترا سست مى دانستم ، ولى خطائى بود بر من عارض شد و نفس من مرا گول
زد، و هواى نفس بر من غالب آمد، و بدبختى من نيز بر آن كمك كرد، و پرده پوشى تو
مرا مغرور ساخت ».
تكبر
و استكبار از بندگى خداى متعال در آيات زير، ياد و شديدا تقبيح شده است :
ان
الذين يستكبرون عن عبادتى سيد خلون جهنم داخرين (1)
«آنانكه
از دعا و عبادت من اعراض و سركشى كنند، به زودى با ذلت و خوارى داخل در دوزخ
خواهند شد».
و
من يستنكف عن عبادته و يستكبر فسيحشرهم اليه جميعا(2)
«هر
كس از عبادت او (خدا) سرپيچى كند و استكبار نمايد، به زودى همه آنان را خدا بسوى
خود محشور خواهد ساخت ».
و
اما الدين استنكفوا واستكبروا فيعذبهم عذابا اليما ولا يجدون لهم من دون الله وليا
ولا نصيرا(3)
«اما
آنانكه سرپيچى كردند (از عبادت خدا) و استكبار نمودند، (خدا) آنها را با عذاب
دردناكى معذب خواهد ساخت و كسى ديگر غير خدا را يار و ياور نخواهند يافت ».
ان
الذين كذبوا باياتنا واستكبروا عنها لا تفتح لهم ابواب اسماء ولا يدخلون الجنة حتى
يلج الجمل فى سم الخياط و كذلك نجزى المجرمين (4)
«آنانكه
آيات ما را تكذيب كرده و از آنها استكبار نمودند، درهاى آسمان بر آنها گشوده
نخواهد شد، و در بهشت داخل نمى شوند، مگر اينكه شتر از سوراخ سوزن رد شود، آنچنان
گناهكاران را كيفر خواهيم داد».
فاستكبروا
و كانوا قوما مجرمين (5)
«آنانكه
استكبار كردند، و گروهى مجرم گرديدند».
والذين
كذبوا باياتنا و استكبروا عنها اولئك اصحاب النارهم فيها خالدون (6)
«آنانكه
آيات ما را تكذيب كردند و از (قبول) آنها استكبار نمودند اهل آتش هستند و در آن
مخلد خواهند بود».
ان
الدين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته و يسبحونه وله يسجدون (7)
«آنانكه
پيش پروردگار تو هستند (فرشتگان) از عبادت او استنكاف نمى كنند، و او را تسبيح
نموده و به او سجده مى كنند».
فلبئس
مثوى المتكبرين (8)
«چه
ناپسنديده است جايگاه متكبران ».
لقد
استكبروا فى انفسهم وعتوا عتوا كبيرا(9)
«آنها
در دل خود استكبار كردند و سركشى بزرگى نمودند».
انما
يؤ من باياتنا الذين اذا ذكروا بها خرواسجدا وسبحوا بحمد ربهم وهم لا يستكبرون (10)
«همانا
كسانى به آيات ما ايمان دارند، كه هرگاه به آيات ما تذكر داده شدند، سجده كنان به
رو افتاده ، و به حمد پروردگار خود تسبيح مى كنند و استكبار نمى نمايند.»
ساصرف
عن اياتى الذين يتكبرون فى الارض بغير التحق (11)
«بزودى
كسانى را كه در زمين بناحق تكبر مى ورزند از آيات خود باز مى دارم ».
توضيح
- با توجه به دنباله آيه نتيجه بازداشتن آيات الهيه نابودى ايمان و از دست دادن
آنست .
انه
لا يحب المستكبرين (12)
«به
درستى كه خدا مستكبران را دوست ندارد».
بلى
قد جاءتك اياتى فكذبت بها و استكبرت و كنت من الكافرين و يوم القيمة ترى الذين
كذبوا على الله وجوههم مسودة اليس فى جهنم مثوى للمتكبرين (13)
«آرى
، آيات من بسوى تو آمد و تو آنها را تكذيب كردى و استكبار نمودى و از كافران شدى .
روز
قيامت (اى رسول الله) تو آنان را كه بر خدا تكذيب كردند همى بينى كه روى آنها سياه
گشته است ، آيا جايگاه متكبران در دوزخ نيست ؟!».
فاليوم
تجزون عذاب الهون بما كنتم تستكبرون فى الارض بغير الحق و بما كنتم تفسقون (14)
«پس
امروز به عذاب ذلت و خوارى مجازات مى شويد، چون در زمين به ناحق تكبر كرديد و راه
فسق و تبه كارى پيش گرفتيد».
قيل
ادخولا ابواب جهنم خالدين فيها فبئس مثوى المتكبرين (15)
«گفته
مى شود:
از
درهاى جهنم براى هميشه ماندن در آئيد، پس چه ناپسند است جايگاه متكبران ».
كذلك
يطبع الله على كل قلب متكبر جبار(16)
«آنچنان
خدا بر دل هر متكبر جبار مهر مى زند».
تفسير:
جبار در اينجا بمعنى كسى كه از قبول حق تكبر ورزيده و سرباز مى زند تفسير شده است
».
دل
در اصطلاح بمعنى مركز آگاهى انسان است .
بنظر
مى آيد كه مراد از مهر زدن بر دل ، آن است كه دريچه دل به سوى هدايت بسته مى شود،
و هدايت به آن راه نمى يابد. در اين حال انسان شعور خود را از دست مى دهد و راه
هدايت را از غير آن تشخيص نمى دهد.
و
اذ قلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس ابى و استكبر و كان من الكافرين (17)
«آنگاه
كه به فرشتگان گفتيم به آدم سجده كنيد، سجده كردند بجز شيطان ، كه امتناع ورزيده و
استكبار نمود و از كافران گرديد».
فسجد
الملائكة كلهم اجمعون الا ابليس استكبر وكان من الكافرين قال يا ابليس ما منعك ان
تسجد لما خلقت بيدى استكبرت ام كنت من العالين(18)
«فرشتگان
همگى سجده كردند بجز ابليس كه تكبر نمود و از كافران گرديد.
فرمود:
اى ابليس چه چيز تو را از سجده به آنچه من بدست خود آفريده ام بازداشت ، آيا تكبر
نمودى يا از بلند پايگان بودى ».
نوع
دوم : تكبر و استكبار نسبت به ساير انسانها و برترى جوئى بر آنان ، و به ضعف
كشاندن و تحت ستم قرار دادن و تجاوز به حقوق مادى يا معنوى ايشان مى باشد.
استكبار
به اين معنى را تمام آياتى كه ظلم را تقبيح و از آن به شدت منع كرده و مستلزم عذاب
الهى قرار داده است ، محكوم مى كند.
در
برخى از آيات هم استكبار به همين معنى آمده است كه از جمله اين آيه است .
ولوترى
اذ الظالمون موقوفون عند ربهم يرجع بعضهم الى بعض القول يقول الذين استضعفوا للذين
استكبروا لولا انتم لكنا مؤمنين ، قال الذين استكبروا للذين استضعفوا اءنحن
صددناكم عن الهدى بعد اذ جاء كم بل كنتم مجرمين ، و قال الذين استضعفوا للذين
استكبروابل مكرالليل و النهار اذ تاءمروننا ان نكفر بالله و نجعل له اندادا و
اسروا الندامة لما راءوا العذاب وجعلنا الاغلال فى اعناق الذين كفروا هل يجزون الا
ما كانوا يعملون (19)
«اگر
ستمگران را آنگاه كه پيش پروردگار خود نگهداشته شده اند ببينى كه به همديگر خطاب
مى كنند.
مستضعفان
به مستكبران مى گويند: اگر شما نبوديد ما ايمان آورده بوديم.
مستكبران
(در پاسخ) به مستضعفان مى گويند: آيا ما شما را از هدايت يافتن آنگاه كه به شما
روى آورد باز داشتيم بلكه خود شما مجرم بوديد.
مستضعفان
به مستكبران مى گويند: بلكه مكر و حيله هاى شبانه روزى (شما) بود، كه ما را امر مى
كرديد به خدا كفر ورزيم ، و همباز براى او قرار دهيم ، در دل نادم شدند چون عذاب
را (به چشم) ديدند.
در
گردن آنان كه كفر ورزيدند زنجيرهائى قرار داديم ، آيا جز آنچه خود كردند پاداش مى
يابند».
توضيح
مستضعف كسى است كه به ضعف و ناتوانى كشيده شده ، و مستكبر كسى است كه جوياى كبر و
برترى بر ديگران باشد.
فلما
جاءهم نذير مازادهم الا نفورا، استكبارا فى الارض ومكر السيى ولا يحيق المكر السيى
الا باءهله (20)
«آنگاه
كه ترساننده اى از عذاب خدا (يعنى پيامبر بزرگوار) براى آنها آمد. (به جاى پذيرفتن
گفتار او) بيشتر از حق دور شدند، زيرا در زمين استكبار نمودند، حيله و بدانديشى جز
بصاحبانش فرود نمى آيد».
نوع
سوم : خود بزرگ بينى و اعجاب به نفس است . (حتى بدون ايذا و آزار و بدون تجاوز به
حقوق ديگران ».
اين
حالت در انسان مذموم است ، اگر چه تواءم با تجاوز به حقوق ديگران و يا تحقير و
اهانت آنان نباشد زيرا اولا: اين حالت در انسان ناشى از عدم توجه به رابطه بين
خالق و مخلوق است .
با
تحليل اين رابطه انسان در مى يابد كه مخلوق هيچ از خود ندارد و هر چه خير و نيكوئى
و عظمت در او باشد مستند به خدا است .
پيامبر
اكرم چنانچه از عائشه همسر آن حضرت نقل شده در دل شبى كه نيمه شعبان بود چنان
خويشتن را به حالت سجده بر زمين افكنده بود كه عائشه پنداشت جامه اى بر زمين
افتاده ، مى گويد: «الهى سجد لك سوادى : پروردگارا سياهى من به تو سجده كرده ».
آن
حضرت با آنكه اشرف و اكمل مخلوقات است در برابر خدا، خود را سياهى و سايه مى نامد
و خويشتن را مانند سايه كه در برابر خداى هيچ است مى شمارد(21) .
و
ثانيا: ظواهر را نبايد مقياس برترى دانست ، شايد ديگرى پيش خدا امتيازى دارد كه از
آن بى اطلاعيم .
گويند،
به موسى عليه السلام وحى شد كه : يك فرد بدتر از خود را پيش ما آر. موسى به سگ
منفورى برخورد، با خويشتن خيال كرد، كه اين بدتر از من است بعد پشيمان شده ، و با
خود گفت شايد آن از من بهتر باشد، آنگاه به درگاه الهى عرض كرد: پروردگار بدتر از
خود نيافتم . خطاب رسيد كه : اگر آن سگ را به عنوان بدتر از خود معرفى مى كردى ترا
از پيامبرى ساقط مى كرديم .
و
ثالثا: كسى داراى سعادت و بزرگى و برترى است كه خوبى ها و زشتى ها و خطاهاى او جمع
بندى شده باشد و آن در پايان عمر و خاتمه زندگيست ، كسى چه مى داند كه فردا چه
خطائى از او سر مى زند يا آن كس كه خطا كار است شايد فردا از خطاى خود توبه نموده
و عبد صالح و بنده نيكوكارى شود.
آيات
ذيل راجع به اين معنى است :
ولا
تصعر خدك للناس ولا تمش فى الارض مرحا ان الله لا يحب كل مختال فخور و اقصد فى
مشيك و اغضض من صوتك ان اءنكر الاصوات لصوت الحمير(22)
«رويت
را از مردم به تكبر بر مگردان و در زمين به شادمانى (به خودبينى و تكبر) راه مرو،
خدا هيچ متكبر فخر فروش را دوست ندارد، از راه رفتن (تند) بكاه (ميانه رو باش) و
صداى خود را، آهسته كن ، بدرستى كه زشت ترين صداها صداى خرانست ».
ان
الله لا يحب من كان مختالا فخورا(23)
«خدا
آن كس را كه متكبر و فخرفروش باشد دوست ندارد».
پي نوشت ها:
1- سوره غافر آيه 60.
2- سوره نساء آيه 172.
3- سوره نساء آيه 173.
4- سوره اعراف آيه 40.
5- سوره اعراف آيه 133.
6- سوره اعراف آيه 34.
7- سوره اعراف آيه 206.
8- سوره نحل آيه 29.
9- سوره فرقان آيه 21.
10- سوره سجده آيه 15.
11- سوره اعراف آيه 146.
12- سوره نحل آيه 23.
13- سوره زمر آيه 59 و 60.
14- سوره احقاف ، آيه 20.
15- سوره زمر آيه 72.
16- سوره مؤمن آيه 35.
17- سوره بقره ، آيه 34.
18- سوره ، ص آيه 73 - 75.
19- سوره سباء آيه 31 - 33.
20- سوره فاطر آيه 42 و 43.
21- مفاتيح الجنان ص 228 ط
اسلاميه تهران .
22- سوره لقمان آيه 18 و 19.
23- سوره نساء، آيه 36.