اتراف و يا زياده روى در تنعم ، و دل بخواهى بودن در زندگى

مترف در لغت چنانچه در «المنجد» گويد به معانى : ستمگر، متنعم ، و كسى كه هر كارى را دلش خواست مى كند و از او ممانعت نمى شود، آمده است .

راغب در «مفردات القرآن » اين كلمه را در قرآن كريم به توسع در نعمت معنى كرده است .

در تفسير مجمع البيان در تفسير سوره «اسراء» از ابن عرفه نقل مى كند كه مترف به معنى كسى است كه به حال خود گذاشته شده و هر چه خواست مى كند و ممانعتى از او به عمل نمى آيد. سپس در تفسير آيه امرنا مترفيها مى گويد مراد، رؤ سا و زمامداران بلد هستند، و نيز در تفسير «سوره مؤمنون » آنرا به معنى متنعم و رئيس و زمامدار گرفته است .

حتى اذا اخذنا مترفيهم بالعذاب اذاهم تجئروا لايجئرون اليوم انكم منا لا تنصرون (1)

«تا آنگاه كه مترفين آنان را به عذاب گرفتار كرديم ، ناگهان تضرع مى كنند، امروز (روز قيامت) تضرع نكنيد، شما از ما يارى نخواهيد يافت ».

وكذلك ما ارسلنا من قبلك فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا ابائنا على امة و انا على اثارهم مقتدون (2)

«همچنان پيش از تو ترساننده اى در ديارى نفرستاديم جز آنكه مترفان آن ديار گفتند: ما پدران خود را از امتى يافتيم ، و ما از آنان پيروى مى كنيم ».

و ما ارسلنا فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون (3)

«در هيچ ديارى ترساننده اى نفرستاديم ، جز آنكه مترفان آن ديار گفتند ما به آنچه شما پيام آورده ايد كافريم ».

و اذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا(4)

«هرگاه بخواهيم كه (اهل) ديارى را به هلاكت رسانيم مترفان آنان را امر كنيم در آن ديار فسق نمايند آنگاه سخن (وعده عذاب) بر آن ديار حتمى شده ، پس آنرا هلاك سازيم هلاك ساختنى ».

توضيح : قريه ، در عربى به هر محل اجتماع انسان ها اعم از شهر و ده اطلاق مى شود.

انهم كانوا قبل ذلك مترفين و كانوا يصرون على الحنث العظيم (5)

«(اصحاب شمال كه در جهنم خواهند بود) آنان قبل از آن مترف بودند، و بر گناه بزرگ اصرار مى ورزيدند».

پي نوشت ها:
1- سوره مؤمنون آيه 64 و 65.
2- سوره زخرف آيه 23.
3- سوره سباء آيه 34.
4- سوره اسراء آيه 16.
5- سوره واقعه آيه 45 و 46.
منبع : آيت الله  ابوطالب تجليل تبريزي؛ارزشها و ضد ارزشها در قرآن