مَثَل‏هاى زيباى قرآن (47)

جعفر سبحانى

معبودان دروغين ، نه همچون مسيح و فرشته

و لما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون .

«و هنگامى كه درباره فرزند مريم مثل زده شد، ناگهان قوم تو به خاطر آن داد و فرياد راه انداختند».

و قالوا ءالهتنا خير ام هو ما ضربوه لك الا جدلا بل هم قوم خصمون .

«و گفتند: آيا خدايان ما بهترند يا او؟ ولى آنها اين مثل را جز از طريق جدل براى تو نزدند، آنان گروهى كينه توز و پرخاشگرند».

ان هو الا عبد اءنعمنا عليه و جعلناه مثلا لبنى اسرائيل .

«مسيح فقط بنده اى بود كه ما نعمت به او بخشيديم و او را نمونه و الگويى براى بنى اسرائيل قرار داديم ».ولو نشاء لجعلنا منكم ملائكة الارض يخلفون .

«و هرگاه بخواهيم به جاى شما در زمين فرشتگان قرار دهيم كه جانشين شما گردند».

و انه لعلم للساعة فلا تمترن بها و اتبعون هذا صراط مستقيم . (زخرف/57 -61)

«او (مسيح ) سبب آگاهى به روز قيامت است ، هرگز در آن ترديد نكنيد و از من پيروى كنيد كه اين راه مستقيم است ».

تفسير لغات آيات

«صد»: صد در لغت عرب به معنى روى گردانى از چيزى است ولى مقصود از جمله (اذا قومك منه يصدون ) شادمانى و فرياد تواءم با خوشحالى قريش مجادله گر است كه احساس مى كنند كه با اين مثل بر منطق پيامبر پيروز شده اند.

2. (لعلم ) به معنى علامت و نشانه رستاخيز است .

3. (تمترون ) از ماده «مريه » به معنى شك گرفته شده است .

شأن نزول آيات

مفسران و همچنين سيره نويسان شاءن نزول آيه را به صورت گسترده بيان كرده اند و حاصل آن اين است كه پيامبر گرامى در گذشته ضمن آياتى از سرنوشت خدايان دروغين قريش گزارش داده بود كه آنها هيزم دوزخ را تشكيل مى دهند، آنگاه از اين بيان نتيجه گرفته بود كه اگر آنان خدايان واقعى بودند وارد آتش نشده و در آنجا جاودان نمى ماندند.

آياتى كه حامل اين گزارش است در سوره انبياء در آيه هاى 98 - 100 وارد شده است چنان كه مى فرمايد:

انكم و ما تعبدون من دون الله خصب جهنم اءنتم لها واردون لو كان هولاء آلهة ما وردوها و كل فيها خالدون لهم فيها زفير و هم فيها لا يسمعون .

«شما و آنچه كه غير خدا مى پرستيد هيزم جهنم خواهيد بود همگى در آن وارد مى شويد اگر آنها خدايانى بودند، هرگز وارد آن نمى شدند در حالى كه همگى در آن جاودانه خواهند بود. در آن دوزخ براى آنها ناله هاى دردناكى است و چيزى نمى شنوند».

پيامبر اين آيه ها را براى قريش تلاوت كرد، مضمون آيه نكوهش تند نسبت به خدايان قريش بود، و اين كه خدايان آنان همراه با پرستشگران هيزم جهنم خواهند بود و جاودانه در آنجا خواهند ماند و از شدت عذاب ناله هايى سر خواهند داد.

پس از انتشار اين آيات در ميان مشركان ، فردى به نام عبدالله بن زبعرى كه از شاعران قريش و از دشمنان پيامبر بود، رو به پيامبر كرد و گفت :

آيا اين سرنوشت مخصوص خدايان ماست يا خدايان همه امت ها را دربرمى گيرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ فرمود: اين سرنوشت مربوط به كليه خدايان دروغين است خواه معبودان شما باشد يا معبودهاى امت هاى پيشين .

در اين موقع «ابن زبعرى » فرصت را مغتنم شمرد و گفت : به خداى كعبه سوگند، تو محكوم شدى تو عيسى را پيامبر معرفى كرده و بر او و مادرش ثنا مى خوانيد، اين از يك طرف ، و از طرف ديگر مسيحيان پسر و مادر را پرستش مى كنند حتى عزيز و فرشتگان مورد پرستش ديگر ملتها هستند.

اگر واقعا قرار است انسان هاى والا مانند مسيح و عزيز با موجودات پاكى مانند فرشتگان در آتش بسوزند ما نيز آماده ايم همراه با معبودهاى خود در آتش بسوزيم .

او اين سخن را همراه گروهى از مشركان كه در اطراف او بودند به پيامبر گفت و همگى از خوشحالى به عنوان احساس پيروزى ، فرياد شادى سر دادند.

قرآن به شادمانى اين گروه با اين جمله اشاره مى كند: (اذا قومك منه يصدون ). از آنجا كه آنان فكر مى كردند مستمسك بسيار محكم و نيرومندى به دست آوردند از خوشحالى در پوست نمى گنجيدند.

در اين شرايط آيات مورد بحث فرود آورد و بى پايگى منطق آنان را آشكار ساخت ، و چنين فرمود:

و لماضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون .

يعنى : آنگاه كه فرزند مريم يعنى مسيح شبيه خدايان آنان شمرده شد آنان خوشحال گشتند و گفتند (و قالوا ءآلهتنا خير اءم هو) آيا خدايان ما در نزد تو بهترند يا فرزند مريم اگر چنين سرنوشت بدى در انتظار حضرت مسيح است ما هم به چنين سرنوشتى درباره خود و خدايان خويش راضى و خوشحاليم .

قرآن منطق آنها را به صورت هاى مختلفى نقد مى كند:

1. يادآور مى شود هدف آنان از اين تمثيل و تشبيه خدايان خود به حضرت مسيح ، چيزى جز سفسطه و مجادله در سخن نيست ، و اصولا آنان گروه لجوج و عنودند و اين حالت جز خميره آنهاست .

2. آنان از واهى بودن گفتار خود آگاهند زيرا قرآن آن گروه از خدايان دروغين را هيزم دوزخ مى داند كه مردم را به عبادت خويشتن دعوت مى كردند مانند فرعون و شداد و ديگر انسان هاى خدايى فروش ، نه مانند مسيح و يا عزير كه جز در راه توحيد گام برنداشت .

قرآن به مجموع اين دو پاسخ با جمله ما ضربوه لك الا جدلا بل هم قوم خصمون اشاره مى كند.

و به تعبير ديگر: قرآن اگر در آيات ديگر مى فرمايد: انكم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم مقصود خدايانى دروغين است كه با پرستش گران خود هم فكر و در مسير واحد گامى برداشتند نه آن گروه از بندگان خدا كه پيوسته مردم را به توحيد دعوت مى كردند ولى گروه جاهل و نادان آنها را به عنوان خدايى پرستش كرده اند اگر تقصيرى هست مربوط به پرستش گران است نه خود آنها و هرگز خداى عادل و دادگر، فرد بى گناه را به جرم گناه فرد ديگر كيفر نمى دهد.

ابن زبعرى و هم فكران آنان از اين منطق آگاهند ولى براى جدل به ظاهر آيه انكم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم تمسك جسته تا از اين طريق تظاهر به پيروزى كنند.

معرفى مسيح در اين آيات

از آنجا كه سخن درباره مسيح به ميان آمد، قرآن به معرفى او پرداخته و او را با چند ويژگى معرفى مى كند:

1. (ان هو الا عبد): «او يكى از بندگان خدا بود».

2. (اءنعمنا عليه ): «مورد انعام ما قرار گرفته بود».

3. (و جعلناه مثلا لبنى اسرائيل ): «او يكى از آيات خدا در ميان بنى اسرائيل بود»، زيرا ولادت او اعجاز آسا بوده و سخن گفتن او در گهواره دومين كرامت او بود، همچنان كه زنده كردن مردگان ، سومين اعجاز او به شمار مى رود، بنابراين او پيامبر توحيد و جز به عبادت خدا به چيزى دعوت نكرده است .

يكى از ويژگى هاى عيسى اين است كه او نشانه فرا رسيدن آخر الزمان است كه آن هم نيز نشانگر برپايى رستاخيز مى باشد، چنان كه مى فرمايد:

و انه لعلم للساعة فلا تمترن بها وجود مسيح و نزول او از جهان بالا به روى زمين و نماز گزاردن او پشت سر حجت زمان (مهدى موعود عليه السلام ) نشانه نزديكى رستاخيز است .

تا اينجا به توضيح آيه پرداختيم و روشن شد كه مشركان با منطق واهى به جنگ وحى الهى رفته سرانجام محكوم گشتند، ولى آنچه كه باقى ماند بيان مشبه به و مشبه و وجه شبه است .

مشبه به : خدا خوانده ها مانند مسيح و عزير است كه از نظر منطق قرآن انسانهاى والا مقامى مى باشند كه مردم را به پرستش خدا دعوت كردند.

و گواه بر اين كه حضرت مسيح جز به پرستش خدا به پرستش كسى دعوت نكرده است سخنان او در روز رستاخيز است ، چنان كه مى فرمايد:

و اذا قال الله يا عيسى بن مريم اءاءنت قلت للناس اتخذونى و اءمى الهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لى اءن اءقول ما ليس لى بحق ان كنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى و لا اءعلم ما فى نفسك انك اءنت علام الغيوب .

«به ياد آر آنگاه كه خداوند به عيسى بن مريم مى گويد: آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را به عنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟ او مى گويد: منزهى تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست بگويم ! اگر چنين سخنى را گفته باشم ، تو مى دانى ، تو از آنچه در روح و جان من است آگاهى و من از آن چه در ذات توست آگاه نيستم . به يقين تو از تمام اسرار و پنهانيها باخبرى ».

و اما مشبه : خدايان دروغين قريش است مانند عزى و لات .

وجه شبه : از نظر آنان اجتماع در مكان واحد يعنى دوزخ ، جمله اى كه مى تواند بيانگر تمثيل اصطلاحى باشد همان جمله (و لما ضرب ابن مريم مثلا) يعنى آنگاه كه فرزند مريم بعنوان تمثيل مطرح شد و خدايان دروغين به او تشبيه گشت .

و اما جمله (و جعلناه مثلا لبنى اسرائيل ) مثل در اين جمله معنى آيت و نشانه است نه مثل مصطلح .

منبع : مثل هاى آموزنده قرآن در تبيين پنجاه و هفت مثل قرآنى