موسي کليم الله

موسى كليم الله، سومين پيامبر اولوالعزم است كه داراى شريعت مستقل و كتاب بود و دعوت جهانى داشت. او از نسل يعقوب و تبار بنى‏اسرائيل بود. نام او در قرآن، 143 مرتبه آمده و فرازهاى برجسته زندگانى و دعوت او در 34 سوره قرآن و در قالب حدود 420 آيه بيان شده است. اين مطلب نشان مى‏دهد كه قرآن به عنوان كتاب كامل دعوت و انسان‏سازى و جامعه‏سازى، به زندگى موسى توجه زيادى داشته است.

داستان دعوت موسى، متنوع‏ترين و پر فراز و نشيب‏ترين داستان دعوت در قرآن است و به ويژه، چگونگى دعوت مستكبران به يگانه‏پرستى و حق‏پرستى و نيز كيفيت بهره‏بردارى از شيوه‏ها و ابزارهاى مختلف تبليغى را مى‏آموزد.

موسى، اسوه مبارزه با استكبار

هرچند حوادث و تحولات بسيارى در دوران پرفراز و نشيب دعوت موسى اتفاق افتاد، اما برجسته‏ترين بخش دعوت اين پيامبر بزرگ در مواجهه با فرعون و فرعونيان شكل مى‏گيرد، فرعونى كه سمبل حكومتى قدرتمند، كفر پيشه و مستكبر بود و همه انسان‏ها را به استضعاف مى‏كشيد. مقابله با چنين قدرت عظيمى در جامعه‏اى كه به استضعاف فرعونى خوگرفته بود، كار آسانى نبود. ازاين‏رو موسى در اين مأموريت دشوار، همواره از خداى خويش يارى مى‏خواست و صميمانه بر او توكل مى‏نمود. بايد در نظر داشت كه در عين تلاش با هدف تضعيف دشمن، هدف اصلى او دعوت مشركان و كافران به توحيد و عبادات خداى يگانه بود.

شيوه‏هاى دعوت موسى

با توجه به كثرت و تنوع آيات مربوط به تبليغ موسى و مبارزه او با مظاهر كفر و استكبار، شايد نتوانيم از عهده شناسايى و بررسى تمام شيوه‏هاى تبليغى او برآييم، اما مى‏توان به قدر فهم و استطاعت از شيوه‏هاى ناب او در دعوت بهره جست.

پيش از بررسى يكايك شيوه‏هاى دعوت حضرت موسى بد نيست ضمن اشاره‏اى به مراحل زندگى و دعوت او، امكان ترسيم بهتر سيره عملى و تبليغى آن پيامبر بزرگوار را فراهم‏سازيم. مى‏توان به طور عمده، مراحل زندگانى ايشان را اينچنين تفكيك نمود:

1. دوران تولد و پرورش در دامان فرعون؛

2. دوران فرار از مصر به مَدْيَن و زندگى در محضر شعيب؛

3. دوران بعثت و بازگشت به مصر و درگيرى با فرعون؛

4. دوران نجات بنى‏اسرائيل و غرق شدن فرعون و ورود به بيت المقدس؛

5. دوران همراهى و پيشوايى بنى‏اسرائيل.

بديهى است كه تحقيق درباره دعوت اين پيامبر، دوران‏هاى سه گانه اخير را در برمى‏گيرد. از اين رو به بررسى شيوه‏هاى اتخاذ شده اين رسول الهى در اين دوره‏هاى پرماجرا مى‏پردازيم.

1. اعلام صريح رسالت و اظهار عقايد

در آغاز هر دعوت، اعلام مواضع اصولى و ريشه‏اى ضرورت دارد. اما مهم اين است كه اين اعلام با قاطعيت و اطمينانى همراه باشد كه مخاطبان را به اقناع كامل نزديك نمايد، نه آن‏گونه كه خود باعث ايجاد ترديد در اذهان مخاطبان شود.

در ابتدا بر صدق و راستگويى خويش تأكيد مى‏ورزد؛

حَقِيقٌ عَلى‏ أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلّا الحَقَّ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ.(1)

شايسته است كه بر خدا جز سخن حق نگويم. من در حقيقت دليلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آورده‏ام.

و سپس، در آغاز مناظرات و مواجهه‏هاى خود با فرعون، اشراف و درباريان و يا توده مردم، رسالت و نبوت خويش را با صراحت و قاطعيت معرفى مى‏كند، در حالى كه از مدت‏ها پيش، فرعون بنا به رأى كاهنان، به شدت از ظهور چهره‏اى الهى كه ويرانگر كاخ و تخت ستم خواهد بود بيم داشت و بر اين مبنا، همه ايادى خود را جهت از ميان بردن چنين فردى بسيج كرده بود،

وَجاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ * أَنْ أَدُّوا إِلىَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّى لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * وَأَنْ لاتَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّى آتِيكُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ؛(2)

و پيامبرى بزرگوار بر ايشان آمد كه: بندگان خدا را به من بسپاريد. زيرا من فرستاده‏اى امين براى شما هستم. و بر خدا برترى مجوييد كه من برايتان حجتى آشكار آورده‏ام.

در جاى ديگر، خداى واقعى را با جملاتى ساده و بليغ مى‏شناساند؛

إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِى لا إِلهَ إِلّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَى‏ءٍ عِلْماً؛(3)

معبود شما تنها آن خدايى است كه جز او معبودى نيست و دانش او همه چيز را فرا گرفته است.

نيز در پاسخ فرعون، پروردگار متعال را با بيان زيبايى معرفى مى‏كند،

قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى‏ * قالَ رَبُّنا الَّذِى أَعْطى‏ كُلَّ شَى‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏؛(4)

فرعون گفت: اى موسى، پروردگار شما دو تن كيست؟ گفت: پروردگار ما كسى‏است كه هر چيزى را خلقتى كه در خور اوست داده و سپس آن را هدايت فرموده است.

همچنين در پاسخ به فرعون و اشراف قوم كه تهمت سحر و جادوگرى به او دادند مى‏گويد؛

أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمّا جاءَكُمْ أَسِحْرٌ هذا وَلا يُفْلِحُ السّاحِرُونَ؛(5)

آيا وقتى حق به سوى شما آمد مى‏گوييد: اين سحر است؟ و حال آنكه جادوگران رستگار نمى‏شوند.

2. قول ليّن، گفتار نرم و دلپذير

از شيوه‏هاى مشترك و اصول اوليه دعوت مبلّغان آسمانى، گفتار نرم و دلنشين با مخاطبان است، مگر در جايى كه اميد به هدايت آنان به كلى قطع شود و مستحق عذاب الهى شوند و يا دربرابر حق‏تعالى به عناد و لجاج روى آورند. موسى با راهنمايى الهى، با لحنى نرم و دلنشين، فرعون را به ترك طغيان و توجه باطنى به پروردگار فرامى‏خواند؛

إِذهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ * فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُأَوْ يَخْشى‏؛(6)

به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته، و با او سخنى نرم بگوييد شايد كه پند بپذيرد يا بترسد.

از سويى ديگر، خداوند در اين آيات، يكى از آداب تبليغ را بيان مى‏كند كه بايد نرم و آرام باشد نه خشن و غليظ. به‏ويژه دربرابر انسان‏هاى متكبر كه شدت برخورد، بر سركشى و تكبر و خشونت آنها مى‏افزايد.(7)

در سوره نازعات نيز، فرمان اين مأموريت تبليغى به شكلى بيان شده كه غير مستقيم به نرمخويى سفارش مى‏كند؛

اِذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ * فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى‏ أَنْ تَزَكّى‏ * وَأَهْدِيَكَ إِلى‏ رَبِّكَ فَتَخْشى‏؛(8)

به سوى فرعون برو كه او سر برداشته است. پس بگو: آيا سر آن دارى كه به پاكيزگى گرايى و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم تا پروا بدارى؟

لحن اين آيه حاوى پرسشى نرم و درخواستى لطيف است، تا همه مبلّغان به هدايت هر منحرفى اميدوار باشند و در هر شرايطى پيام هدايت را به گوش او برسانند. موسى قطعاً مأموريت فوق را به‏خوبى به انجام رسانده است.

همچنين در سوره طه آمده است:

فَأْتِياهُ فَقُولا إِنّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِى‏إِسْرائِيلَ وَلاتُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الهُدى‏؛(9)

پس به سوى او برويد و بگوييد: ما دو فرستاده پروردگار توايم، پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مكن. به‏راستى ما براى تو از جانب پروردگارت معجزه‏اى آورده‏ايم و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد.

3. برخورد شجاعانه با تهديدهاى فرعون

همان پيامبر نرمخو و آسان گير در مراحل نخستين دعوت، آن‏گاه كه با دشمنى‏هاى غير منطقى و عناد روز افزون و حتى تهديدهاى شديد فرعون و درباريان مواجه مى‏شود، باشجاعتى وصف ناپذير دربرابر تمام قدرت و شوكت فرعونى مى‏ايستد و پاسخ‏هايى دندان‏شكن ابراز مى‏دارد، چرا كه در منطق انبيا و سيره رسولان، نرمخويى هست اما هراس و محافظه‏كارى به هيچ روى وجود ندارد. زمانى كه فرعون به قوم گفت: رسولى كه به سوى شما فرستاده شده مجنون است، موسى اظهار داشت كه اگر شما عاقليد پروردگار من خالق آسمان‏ها و زمين و موجودات ميان آنهاست؛

قالَ رَبُّ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ وَما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ.(10)

سپس فرعون شروع به تهديد مى‏كند: اگر معبودى جز من اتخاذ كنى تو را قطعاً به زندان در خواهم افكند.(11)

و موسى در پاسخ او با صراحت مى‏گويد:

أَوَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَى‏ءٍ مُبِينٍ؛(12)

حتى اگر استدلال روشنى بياوريم؟

بايد توجه داشت كه عظمت و اقتدار دستگاه حكومت فرعونى به اندازه‏اى بود كه براساس آيات قرآن، پيامبر بزرگى چون موسى در چند موضع، ابتداء دچار هراس مى‏شود و با توكل بر خدا و جلب حمايت الهى، اطمينان و آرامش مى‏يابد:

پيش از دعوت فرعون مى‏گويد:

قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى‏؛(13)

آن دو گفتند: پروردگارا ما مى‏ترسيم كه او آسيبى به ما برساند و يا آن كه سركشى‏كند.

هنگام شروع مقابله با ساحران، قدرى نگران مى‏گردد؛ فأوجَس فِى نَفسِهِ خِيفَةَ مُّوسَى.(14) اما هر بار خداى تعالى او را اميد و آرامش مى‏بخشد: قالَ لاتَخافا إِنَّنِى مَعَكُما أَسْمَعُ وَأَرى‏،(15) قُلْنا لاتَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الاَْعْلى‏(16) (فرمود: مترسيد، من همراه شمايم، مى‏شنوم و مى‏بينم. گفتم: مترس‏كه تو خود برترى.)

4. انذار (هشدار)

شايد حجم انذارهاى تكان دهنده و هشدارهاى بيدار كننده در دعوت موسى كمتر ازبرخى دعوت‏هاى ديگر قرآنى باشد، چرا كه يادآورى نعمت‏هاى الهى و به معناى ديگربشارت و تشويق، بيشتر مورد عنايت موسى در مسير تبليغ بوده است، اما به‏هرصورت، يكى از شيوه‏هاى متخذه موسى در تبليغ، انذار و هشدار دادن به خطرهاى احتمالى است؛

قالَ لَهُمْ مُوسى‏ وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَقَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‏؛(17)

موسى به ساحران گفت: واى بر شما، به خدا دروغ مبنديد كه شما را با عذاب سخت هلاك مى‏كند و هر كه دروغ بندد نوميد مى‏گردد.

يا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ التَّىِ كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلا تَرْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ؛(18)

اى قوم من، به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته است در آييد و به عقب باز نگرديد كه زيانكار خواهيد شد.

مطابق حكايت سوره طه، آن‏گاه كه در سخن نرم و دلپذير تأثيرى نمى‏بيند، به انذار رومى‏آورد؛

وإِنّا قَدْ أُوحِىَ إِلَيْنا أَنَّ العَذابَ عَلى‏ مَنْ كَذَّبَ وَتَوَلّى‏؛(19)

در حقيقت به سوى ما وحى آمده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى‏گرداند.

در مجموع از مطالعه داستان موسى در قرآن برداشت مى‏شود كه دعوت ايشان در كنار استدلال و بشارت و انذار، متكى بر معجزات متعدد از يد بيضا و عصا و غيره نيز بوده است و شايد، از آن‏جا كه اين معجزات الهى، حاوى اتمام حجت و نوعى انذار ضمنى بوده است، انذار صريح در دعوت موسى كمتر ديده مى‏شود.

5. استفاده از بينات و دلايل روشن

هرچند معجزات متعددى به اذن الهى و با دست حضرت موسى به منظور اتمام حجت و اقناع بنى‏اسرائيل و فرعونيان صورت گرفت، اما پايه و اساس دعوت موسى را دلايل روشن و بيانات مستدل و خردپذير تشكيل مى‏داد، هرچند به نظر مى‏رسد قرآن مجيد به نقل تمام استدلال‏ها و برهان‏هاى موسوى در اثبات خدا و توحيد نپرداخته و تنها به صراحت اعلام فرموده است كه او حامل <سلطان مبين» و <آيات بينات» براى ايشان است؛

وَأَنْ لاتَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّى آتِيكُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ؛(20)

و بر خداى برترى مجوييد كه من براى شما حجتى آشكار آورده‏ام.

وَفِى مُوسى‏ إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ؛(21)

و نيز در موسى، زمانى كه او را با حجتى آشكار به سوى فرعون گسيل داشتيم.

فَلَمّا جاءَهُمْ مُوسى‏ بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلّا سِحْرٌ مُفْتَرىً؛(22)

پس چون موسى آيات روشن ما را براى آنان آورده، گفتند: اين جز سحرى ساختگى نيست.

وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآياتِنا وَسُلْطانٍ مُبِينٍ * إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَقارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ كَذّابٌ؛(23)

و به يقينم موسى را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم، به سوى فرعون و هامان و قارون، گفتند: افسونگرى شياد است.

6. توجه، دعا و تضرع به درگاه الهى در هر حال

در عرضه تبليغ، بدون توكل بر ذات حق هيچ توفيقى حاصل شدنى نيست. پس موسى‏درهر مقطع با ياد و نام خدا پيش مى‏رود و همواره از او توفيق و قدرت طى طريق را مى‏طلبد؛

الف) آن‏گاه كه به واسطه درگيرى با يكى از قبطيان مجبور به فرار از مصر مى‏شود و به مدين رو مى‏آورد؛

وَلَمّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّى أَنْ يَهْدِيَنِى سَواءَ السَّبِيلِ؛(24)

و چون به سوى شهر مدين رو نهاد با خود گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه‏راست هدايت كند.

فَسَقى‏ لَهُما ثُمَّ تَوَلّى‏ إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّى لِما أَنْزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ؛(25)

آن‏گاه به سوى سايه برگشت و گفت: پروردگارا، من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم.

ب) درزمانى ديگر؛

قالَ رَبِّ إِنِّى لا أَمْلِكُ إِلّا نَفْسِى وَأَخِى فَافْرُقْ بَيْنَنا وَبَيْنَ القَوْمِ الفاسِقِينَ؛(26)

موسى گفت: پروردگارا، من جز اختيار شخص خود و برادرم را ندارم، پس ميان ما و ميان اين قوم نافرمان جدايى بينداز.

ج) چون آماده انجام دادن بزرگ‏ترين مأموريت تبليغى خود يعنى دعوت فرعون به يگانه‏پرستى مى‏گردد، چنين رو به سوى خدا به دعا مشغول مى‏شود:

رَبِّ اشْرَحْ لِى‏صَدْرِى * وَيَسِّرْ لِى أَمْرِى * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِى * يَفْقَهُوا قَوْلِى؛(27)

پروردگارا سينه‏ام را گشاده گردان و كارم را براى من آسان‏ساز و از زبانم گره بگشاى تا سخنم را بفهمند.

د) وقتى دو سپاه موسى و فرعون با يكديگر روبه‏رو شدند؛

فَلَمّا تَراءَا الجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى‏ إِنّا لَمُدْرَكُونَ * قالَ كَلّا إِنَّ مَعِىَ رَبِّى سَيَهْدِينِ؛(28)

چون دو گروه همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: ما قطعاً گرفتار خواهيم شد، گفت چنين نيست زيرا پروردگارم با من است و به‏زودى مرا هدايت مى‏كند.

ه') پس از ماجراى ساحرى و بازگشت به ميان قومش اين‏گونه تضرع مى‏كند؛

قالَ رَبِّ اغْفِرْلِى وَلِأَخِى وَأَدْخِلْنا فِى رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمِينَ؛(29)

موسى گفت: پروردگارا من و برادرم را بيامرز و ما را در پناه رحمت خود درآور، و تو مهربان‏ترين مهربانانى.

و در جاى ديگر از جانب خود و مؤمنان مى‏گويد؛

وَاكْتُبْ لَنا فِى هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِى الآخِرَةِ إِنّا هُدْنا إِلَيْكَ؛(30)

و براى ما در اين دنيا نيكى مقرر فرما و در آخرت نيز، زيرا ما به سوى تو بازگشته‏ايم.

همچنين وقتى مأموريت دعوت فرعون را بر خود سنگين مى‏يابد، ضمن تضرع به درگاه الهى فرستادن هارون را براى پشتيبانى خود مسألت مى‏نمايد و در واقع با اين راز و نياز، خود را براى اداى اين رسالت سترگ آماده مى‏سازد؛

موسى پس از مسجل شدن رسالت و مأموريتش اين درخواست‏ها را به خداوند عرضه داشت كه از ظاهرش پيداست كه آنچه موسى خواسته، وسايلى بوده است كه انجام رسالت مستلزم وجود آنها بوده است يعنى وسايلى كه رساندن پيام خدا به فرعون و درباريان و نجات بنى‏اسرائيل و اداره امورشان نياز داشته است.(31)

7. ياد آورى نعمت‏هاى الهى و سرگذشت امت‏ها

موسى در بسيارى از فرصت‏هاى تبليغى، مردم را به نعمت‏هاى الهى بى‏شمارى كه در آن غرق بودند هشيارى داده است، در اين بيانات تبليغى، وى بيشتر به ذكر نعمت‏هاى اجتماعى و معنوى مانند فضيلت‏هايى كه خدا به بنى‏اسرائيل عطا فرموده، مى‏پردازد تا نعمت‏هاى ظاهرى و دنيوى، در حالى كه به عنوان نمونه در دعوت ابراهيم نعمت‏هاى مادى بيشتر مورد استناد وى براى هدايت مردم به توحيد بود. موسى خطاب به بنى‏اسرائيل مى‏گويد:

وَإِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذ جَعَلَ فِيكُمْ أَنبِياءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَآتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ العالَمِينَ؛(32)

موسى به قوم خود گفت: اى قوم من، نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آن‏گاه كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد و شما را پادشاهانى ساخت و آنچه را كه به هيچ كس از جهانيان نداده بود، به شما داد.

يا بَنِى‏إِسْرائِيلَ قَدْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَواعَدْناكُمْ جانِبَ الطُّورِ الأَيْمَنِ وَنَزَّلْنا عَلَيْكُمُ المَنَّ وَالسَّلْوى‏.

اى فرزندان اسرائيل، در حقيقت ما شما را از دشمنانتان رهانيديم و در جانب راست طور با شما وعده نهاديم و بر شما ترنجبين و بلدرچين فرو فرستاديم.

يكى از مهم‏ترين اقدامات تبليغى موسى اين بود كه روحيه ذلت‏پذيرى را از قوم بنى‏اسرائيل دور كند كه اين كارى بس دشوار بود، از اين رو نعمت‏هاى الهى و فضيلت‏هاى بنى‏اسرائيل را به آنها يادآور شد و سه نعمت بزرگ را بر شمرد؛ <جعلكم ملوكاً» يعنى پس از دوران بردگى شما را مالك جان و مال خويش قرارداد (و از ميان شما انبيايى قرار داد) و درباره <مالم يوت أحداً» برخى آن را به همان مَنّ و سلوى (ترنجبين و مرغ بريان) تفسير نموده‏اند.(33)

و آن‏گاه كه قوم فراموش كارش از روى ظاهربينى، چون قومى بت‏پرست را مشاهده‏مى‏كنند و از موسى معبودى چون بت‏هاى آنان درخواست مى‏كنند.(34) با دلسوزى ويژه‏اى مى‏گويد؛ قالَ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إلهاً وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى العالَمِينَ * وَ إِذ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذابِ يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَفِى ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ؛(35)

گفت: آيا غير از خدا معبودى براى شما بجويم؟ با اين كه او شما را بر جهانيان برترى داده است. و ياد كن هنگامى را كه شما را از فرعونيان نجات داديم كه شما را سخت شكنجه مى‏كردند؛ پسرانتان را مى‏كشتند و دخترانتان را زنده باقى مى‏گذاشتند و در اين، براى شما آزمايش بزرگى از سوى خدا بود.

شبيه اين يادآورى‏ها در سوره ابراهيم، آيه ششم نيز آمده است.

از سوى ديگر، موسى وظيفه دارد <ايام الله» و وقايع و سرگذشت امت‏هاى پيشين را براى انذار و هشدار و عبرت گرفتن آنان باز گو نمايد و بدان وسيله آنها را به هدايت آورد و از ورطه ظلمات به وادى نور در آورد؛

وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيّامِ اللَّهِ إِنَّ فِى ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبّارٍ شَكُورٍ؛(36)

و در حقيقت، موسى را با آيات خود فرستاديم و به او فرموديم كه قوم خود را از تاريكى‏ها به سوى روشنى بيرون آر و روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن، كه قطعاً در اين، براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرت‏هاست.

براى ايام الله مصاديق متعددى ذكر كرده‏اند، از جمله؛ وقايعى كه بر امت‏هاى معروف و بزرگ پيشين همچون قوم نوح و عاد و ثمود گذشته است، و يا آنچه از ابن‏عباس نقل شده كه گفت: ايام الله عبارتند از نعمت‏ها و بلاهاى الهى؛ نعمت الهى، ابرهاى غليظى است كه باعث برف و باران مى‏شوند، همچنين شكافته شدن دريا براى عبور بنى‏اسرائيل و موارد ديگر. وبلاى الهى عبارت است از هلاكت برخى از امت‏هاى گذشته.(37)

يادآورى نعمت‏هاى الهى به جز هدف اصلى كه همان هدايت مردم به توحيد است، هدف تربيتى و تبليغى ديگرى نيز دارد كه عبارت است از خوديابى و اعتماد به نفس و زنده نمودن عزت نفس ايمانى در مخاطبان، كه خود اين حالت نيز مى‏تواند راه را براى پذيرش كامل دعوت هموارتر سازد.

8. كناره گيرى و برائت از بى ايمانان

موسى نيز همچون ابراهيم و نوح و ساير حق باوران توحيد مدار، ضمن دوستى با مؤمنان و نرمخويى با مخاطبان، وقتى با حق ناپذيرى بى دليل گروهى از آنها مواجه‏مى‏شود، روش برائت را با درجات مختلف در پيش مى‏گيرد. ساده‏ترين شكل اين برائت در چنين جملاتى آشكار است؛ پس از يادآورى نعمت‏ها به صراحت اعلام‏مى‏كند:

وَقالَ مُوسى‏ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِى الأَرضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِىٌّ حَمِيدٌ؛(38)

و موسى گفت: اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد، بى گمان، خدا بى‏نياز ستوده صفات است.

در آيه زير و امثال آن برائت موسوى جدى‏تر مى‏شود؛

وَقالَ مُوسى‏ إِنِّى عُذتُ بِرَبِّى وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لايُؤْمِنُ بِيَوْمِ الحِسابِ؛(39)

و موسى گفت: من از هر متكبرى كه به روز حساب عقيده ندارد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برده‏ام.

در آيه ديگر، مرحله ديگر يعنى كناره گيرى يا برائت عملى بيان مى‏شود؛

وَإِنِّى عُذتُ بِرَبِّى وَرَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ * وَإِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِى فَاعْتَزِلُونِ؛(40)

و به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى‏برم از اين كه مرا سنگباران كنيد. و اگر به من ايمان نمى‏آوريد، پس، از من كناره گيريد. <اگر ايمان نياوريد، هيچ دوستى و موالاتى بين من و افراد بى‏ايمان نيست. پس از من دور شويد و اسباب ارتباط را قطع كنيد و مرا به‏حال خود واگذاريد. و آزار خود را از سرم برداريد.(41)

9. جلب همكارى هارون

از شيوه‏هاى مهم در تبليغ هدفدار و هماهنگ، بهره گيرى از نيروهاى هم عقيده و تقسيم كار ميان آنها و رفع نواقص احتمالى است. از سويى، چون كمالات ظاهرى و معنوى در هيچ‏كس به طور كامل گرد نمى‏آيند، بايستى از فضايل و فنون افراد مختلف در عرصه دعوت نيز استفاده مطلوب شود تا روند تبليغ به نتايج قابل قبول بينجامد. موسى با شناخت كامل شرايط موجود، از وضعيت خود تا قدرت و شوكت مخالفان و جهل و خرافه حاكم بر مردم، خواهان پشتيبانى و همراهى هارون شد و حتى مقام نبوت را از خداوند برايش طلبيد؛ وَاجْعَلْ لِى وَزِيراً مِنْ أَهْلِى * هرُونَ أَخِى * أُشْدُدْ بِهِ أَزْرِى * وَأَشْرِكْهُ فِى‏أَمْرِى؛(42)

و براى من دستيارى از كسانم قرار ده، هارون، برادرم را، پشتم را به او استوار كن و او را شريك كارم گردان.

برادر موسى، هارون نيز شخصيتى بزرگ، دنيا ديده و خداجو و موحد بود كه با گفتارى شيوا، دلنشين و منطقى استوار مى‏توانست به‏خوبى از عهده حمايت موسى برآيد و ضمن دادن اطمينان بيشتر به موسى، در مسير دعوت، او را از مشورت‏ها و چاره جويى‏هاى خود بهره‏مند سازد و در صورت وجود كمبودها و نواقص، آنها را مرتفع نمايد.

وَ أخى هارونَ هو أفصحُ مِنِّى لِساناً فأرْسِلْهُ مَعِى رِدْءاً يُصَدِّقُنى؛(43)

و برادرم هارون از من زبان آورتر است، پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند.

حضرت موسى تكليف دعوت فرعون را بر خود سنگين يافت و از خداوند شرح صدر و تسهيل امر را خواستار شد و از خداوند مسألت نمود كه برادرش هارون كه از وى فصيح‏تر است، به معاضدت او مبعوث گردد و وزير او باشد. دعاى او مستجاب گرديد و همراه برادرش هارون روى به مصر آورد.(44)

درباره مفهوم شركت در جمله <و اشركه فى امرى» دو گونه مى‏توان برداشت كرد؛ اول، مشاركت در تبليغ و ترويج دين پس از تماميت و ابلاغ كامل آن. و دوم، مشاركت در اصل نبوت و دعوت، كه از ديدگاه علامه طباطبايى در الميزان، برداشت دوم قرين صحت است، چون مشاركت در تبليغ دين، وظيفه تمام عالمان است و موسى از تنهايى در ابلاغ دين نمى‏ترسد. بلكه به لحاظ مأموريت سترگى كه به او محول شده، مشاركت هارون را در نبوت طلب كرده است.(45)

از عبارت <يُصدّقنى» در آيه دوم نيز مى‏توان مطلب فوق را برداشت نمود. چه در لسان قرآن تصديق پيامبر به‏وسيله پيامبران ديگر صورت مى‏پذيرد.

10. هجرت براى يافتن عرصه‏هاى جديد دعوت

چنان كه در مقدمه بحث به مراحل متعدد زندگى موسى اشاره شد، دعوتش فراز و نشيب‏هاى زيادى داشت و او در سرزمين‏هاى گوناگون به حركت‏هاى تبليغى خويش مى‏پرداخت. هجرت، همواره يكى از طرق يافتن عرصه‏هاى جديد دعوت براى انبيا بوده است. موسى سفرهاى هجرت گونه متعددى در طول حيات پر بركت خود انجام‏داد.

اولين سفر او هنگامى است كه درگيرى او با يكى از قبطيان به قتل او منجر مى‏شود و فرعون حكم اعدام او را صادر مى‏كند. يكى از خويشان فرعون به‏نام حزقيل (مؤمن آل‏فرعون) موسى را با خبر كرد و او را به دور شدن از مصر سفارش نمود. پس موسى شتابان، بدون توشه راه با پاى پياده به سوى مدين روانه شد و سفر دشوار او هشت‏روز به طول انجاميد تا آن كه به خدمت حضرت شعيب رسيد و مدت ده سال در آن‏جا بماند.

دومين سفر او، سفر بازگشت از مدين به مصر بود كه پس از نيل به مقام نبوت بود. در اين زمان، او پس از مشاهده آيات الهى مثل عصاى معجزه آسا و يد بيضا كه به او اختصاص داده شده بود، در نزديكى مصر مأموريت يافت تا همراه برادرش هارون به دعوت فرعونيان بشتابد.

سفر بعد موسى پس از مراحل مختلف دعوت او يعنى دعوت بنى‏اسرائيل، دعوت فرعون و مَلأ و ديگران صورت گرفت، آن زمان كه عليرغم فرجام خواهى‏هاى مكرر موسى براى رفع عذاب الهى از فرعونيان، آنها هرگز از كفر و معاصى خود دست نمى‏داشتند و با ستم‏هاى مدام به بنى‏اسرائيل و پيروان موسى، آنها را به ستوه آورده بودند. به‏هر ترتيب، در اين شرايط، موسى با راهنمايى الهى تصميم گرفت شبانه با پيروان خود به سوى فلسطين (بيت المقدس) هجرت نمايد؛

وَ أوْحَينا إلى‏ مُوسى‏ أن أسْرِ بِعبادِى إنَّكُم مُتَّبَعُونَ؛(46)

و به موسى وحى كرديم كه: بندگان مرا شبانه حركت ده، زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت.

بيان تفسير نمونه در اين باره چنين است:

پس از ماجراى ايمان ساحران و تهديدهاى فرعون، موسى به فرمان الهى، دور از چشم دشمنان، بنى‏اسرائيل را بسيج كرد و فرمان حركت داد و مخصوصاً شب را براى اين كار انتخاب كرد تا حركتش سنجيده‏تر باشد.(47)

نويسنده كتاب تحقيقى در دين يهود در مجموع، هجرت‏هاى موسى را چنين ترسيم‏مى‏كند:

موسى دو هجرت داشت؛ يكى زمانى كه به دفاع از يك فرد بنى‏اسرائيلى با قبطيان در افتاد و يكى از آنان كشته شد و او از ترس مأموران فرعون و با پيشنهاد خيرخواهانه مؤمن آل فرعون از شهر خارج شد و به صحراهاى دور كشانده شد و سختى فراوان متحمل گرديد.(48)

و مرحله دوم هجرت را اينچنين بيان مى‏كند؛

او تصميم گرفت با خروج نيروى اجتماعى پيرو خويش از قلب دولت جبار و استثمارگر فرعون، ضربه سياسى و اقتصادى عظيمى بر او وارد كند... فرعون چون به سياست موسى پى برد و فهميد كه اين حركت چه لطمه‏اى به دستگاه حكومتش وارد مى‏كند، به تعقيب موسى شتافت. او از مصر خارج شد... موسى پس از غرق‏شدن فرعون مأمور شد آنها را به سرزمين مقدس و موعود يعنى شام و بيت المقدس كوچ دهد كه در اين مسير با نافرمانى‏ها و انحرافات قوم بنى‏اسرائيل روبه‏رو شد كه باعث سرگردانى طولانى آنان در بيابان گشت.(49)

بدين ترتيب، موسى، آن پيامبر صاحب شريعت، با پايدارى و استقامتى مثال زدنى و اخلاصى ويژه به حركت تبليغى خود در هر عرصه و شرايط ادامه مى‏داد و هجرت را به‏منظور گسترش دعوت و يا رفع موانع دعوت، حياتى و ضرورى مى‏دانست.

11. اميد دادن و پرهيز از يأس

مواجهه با قدرت‏هاى بزرگ كارى نيست كه هر كس يا كسانى قادر به تحمل آن باشند، پس ممكن است به‏زودى دچار ضعف روحى و نوميدى شوند. وظيفه پيشواى دانا و كاردان و آينده‏نگر پيشگيرى از اين آفت است. موسى بدين منظور، پيوسته مؤمنان را با بيان آيات الهى و الطاف خداوندى، آنها را به نجات و پيروزى بر فرعونيان ستمكار اميدوارتر مى‏ساخت. در سوره يونس آمده است:

فَما آمَنَ لِمُوسى‏ إِلّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى‏ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَإِيْهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ؛(50)

سرانجام كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم وى، در حالى كه بيم‏داشتند از آن كه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند.

اينها در حالى ايمان آوردند كه شمشير فرعونيان بالاى سر ايشان آماده بود، اما ايمانى داشتند كه تهديد و خشونت در آن مؤثر نبود و هيچ اعتنايى به وعيدها نمى‏كردند، آنچنان كه ساحران دربار ايمان آورده و از هيچ تهديدى نمى‏ترسيدند.(51)

با وجود اين، موسى آنها را دربرابر تهديدها و فشارها، به رحمت خدا اميدوارى مى‏بخشيد:

وَقالَ مُوسى‏ يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ؛(52)

و موسى گفت: اى قوم من، اگر به خدا ايمان آورده‏ايد، و اگر اهل تسليميد بر او توكل كنيد.

در مقطعى ديگر چون تصميم فرعون مبنى بر كشتن تمام پسران و زنده نگهداشتن دختران اعلام گرديد و رعب و وحشتى عميق بر بنى‏اسرائيل سايه افكند و به شدت نگرانشان ساخت، موسى با بيان مؤثر و نافذ در دل آنان بذر اميد كاشت؛

قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الأَرضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ * قالُوا أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَمِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِى الأَرضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ؛(53)

موسى به قوم خود گفت: از خدا يارى جوييد و پايدارى ورزيد كه زمين از آنِ خداست؛ آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى‏دهد، و فرجام نيك براى پرهيزگاران است، گفتند: پيش از آن كه تو نزد ما بيايى و بعد از آن كه به سوى ما آمدى مورد آزار قرارگرفتيم. گفت: اميد است كه پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند و شما را روى زمين جانشين آنان سازد، آن‏گاه بنگرد كه چگونه عمل مى‏كنيد.

حكايت بنى‏اسرائيل در قرآن نشان مى‏دهد كه آنان به اين رهنمود موسى عمل كردند و صبر پيشه كردند تا وعده الهى تحقق يافت؛

وَأَوْرَثْنا القَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الأَرضِ وَمَغارِبَها الَّتِى بارَكْنا فِيها وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ الحُسْنى‏ عَلى‏ بَنِى‏إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَدَمَّرْنا ماكانَ يَصْنَعُ فِرْعَونُ وَقَوْمُهُ وَماكانُوا يَعْرِشُونَ؛(54)

و به آن گروهى كه پيوسته تضعيف مى‏شدند بخش‏هاى غرب و شرق سرزمين فلسطين را كه در آن بركت قرار داده بوديم، به ميراث عطا كرديم. و به پاس آن كه صبر كردند، وعده نيكوى پروردگارت به فرزندان اسرائيل تحقق يافت، و آنچه را كه فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ويران كرديم.

12. مبارزه با انحرافات و خرافه‏ها

يكى از مهم‏ترين آفات و خطرات براى هر مكتب، انحراف مردم پس از هدايت است. وقتى بنى‏اسرائيل پس از هلاكت فرعون، وارث زمين و عهده دار حكومت شدند در معرض آزمايشى حساس قرار گرفتند و در مسير بازگشت از حركت شبانه خود، بر قومى بت‏پرست گذشتند. رسوبات فرهنگ شرك و بت پرستى در ذهن و دل اين مردم موجب گشت اين كار در نظرشان مطلوب افتد و از موسى خواستند معبودى بر ايشان قرار دهد؛

قالُوا يامُوسى اجْعَلْ لَنا إلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛(55)

گفتند: اى موسى همان گونه كه براى آنان خدايانى است، براى ما نيز خدايى‏قرارده.

موسى، بى درنگ با پاسخى قاطع و ناشى از خشمى فرو خفته، آنان را به نادانى نسبت داد و دلايل قانع كننده‏اى بر بطلان خواسته آنها عرضه فرمود:

إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَباطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ؛(56)

در حقيقت آنچه ايشان در آنند نابود و زايل و آنچه انجام مى‏دادند باطل است.

و به اين استدلال نيز بسنده نكرد و با تغيير لحن خطاب از عقل به دل، وجدان ايشان را پريشان و تحت تأثير قرار داد؛

قالَ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إلهاً وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى العالَمِينَ * وَ إِذ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذابِ يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَفِى ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ؛(57)

گفت: آيا غير از خدا معبودى براى شما بجويم؟ با اين كه او شما را بر جهانيان فضيلت داده است. و ياد كن هنگامى را كه شما را از فرعونيان نجات داديم كه شما را سخت شكنجه مى‏كردند، پسرانتان را مى‏كشتند و دخترانتان را زنده باقى مى‏گذاشتند و در اين، براى شما آزمايش بزرگى از سوى خدايتان بود.

همچنين هنگامى كه موسى با گروهى از نخبگان بنى‏اسرائيل به ميقات طور مى‏رود و چهل‏روز از قوم غايب مى‏گردد، مردم ظاهر بين و سطحى نگر دنباله رو سامرى گوساله‏پرست شده و به سادگى به پرستش گوساله طلايى دست‏ساز او مى‏پردازند. موسى‏پس از بازگشت، مبارزه جدى خود را با آفت جديد كه به جان ايمان و توحيد مردم افتاده آغاز مى‏كند؛

فَرَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ‏غَضْبانَ أَسِفاً قالَ يا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَفَطالَ عَلَيْكُمُ العَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِى؛(58)

پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود برگشت و گفت: اى قوم من، آيا پروردگارتان وعده نيكو به شما نداد؟ آيا اين مدت بر شما طولانى شد يا مى‏خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد؟ پس با وعده من مخالفت كرديد؟

در ابتدا با استدلال و توجه دادن فطرت مخاطبان و در انتها با برخورد قهر آميز در محو آثار شرك جديد كوشيد؛

گفت: پس برو كه بهره تو در زندگى اين است كه هر كسى به نزديكت آمد بگويى به من دست نزنيد و تورا موعدى خواهد بود كه هرگز از آن تخلّف نخواهد گشت، و اين كه آن خدايى كه پيوسته ملازمش بودى بنگر، آن را قطعاً مى‏سوزانيم و خاكسترش مى‏كنيم و در دريا فرو مى‏پاشيم.(59)

نمونه مبارزه موسى با عقايد و سنت‏هاى خرافى را در داستان ذبح بقره شاهديم كه خداوند علت ذبح بقره را در آيه 68 بقره، مبارزه با انحراف اعتقادى بنى‏اسرائيل معرفى مى‏كند. <ازآن‏جا كه بنى‏اسرائيل ساليان دراز تحت سلطه مصريان بودند، اوهام و معتقدات مصريان بر آنها چيره شده بود؛ يكى از مقدسات مصريان گاو بود كه گويا احترام و تصديق گاو در مصر همانند هند بيشتر در ميان طبقه كشاورز و دامدار رايج بود. به‏هر حال تقديس و پرستش گاو تا آن‏جا در دلشان نفوذ كرد كه اغلب، اعتقاد توحيدى پدران خود را فراموش كردند.»(60)

13. روش آزمايش و تصفيه

گاهى مبلّغ ناگزير از امتحان و آزمايش پيروان خود مى‏شود تا مخلص را از مدعى و اهل‏ايمان را از اهل‏نفاق تميز دهد. موسى براى قومش، از ايشان عهد و ميثاق مى‏ستاند كه اعمال ويژه‏اى را انجام دهند:

وَرَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثاقِهِمْ وَقُلْنا لَهُمْ ادْخُلُوا البابَ سُجَّداً وَقُلْنا لَهُمْ لاتَعْدُوا فِى السَّبْتِ وَأَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً؛(61)

و كوه طور را براى اتمام حجت و اخذ پيمان بر فراز سر آنها افراشتيم و آنها را گفتيم: به‏حال سجده بدين درگاه در آييد. و نيز گفتيم: از حكم روز شنبه تعدى نكنيد، و از آنها پيمانى سخت گرفتيم.

قوم فرعون نيز مانند قوم موسى مورد ابتلا و آزمايش الهى قرار گرفتند؛ چه، آنها نيز مخاطب دعوت موسوى بودند و به طور مساوى از هدايت‏هاى او بهره‏مند؛

وَلَقَدْ فَتَنّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ؛(62)

و ما پيش از اين، قوم فرعون را آزموديم و رسولى بزرگوار به سوى آنها فرستاديم.

از مطالعه داستان گاو بنى‏اسرائيل نيز كه حكم الهى به ذبح آن توسط اين قوم تعلق گرفته بود و ايشان با بهانه‏هاى واهى از امتثال آن شانه خالى مى‏كردند، بر مى‏آيد كه هدف آن آزمايش مردم بوده است.

همچنين در سوره اعراف، آن‏گاه كه وعده پيروزى بر فرعون و خلافت زمين را به آنها مى‏دهد، به آزمايش الهى اشاره مى‏نمايد؛

... عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِى الأَرضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ؛(63)

اميد است كه پروردگارتان دشمن شما را هلاك گرداند و شما را روى زمين جانشين آنان قرار دهد و بنگرد كه شما چگونه عمل مى‏كنيد.

14. برخورد عاطفى

از آن‏جا كه تبليغ، علاوه بر انديشه و خرد انسان‏ها با قلب‏ها و عواطفشان نيز سروكار دارد، انبيا و مبلّغان الهى به تناسب شرايط و مخاطبان گوناگون از استدلال عقلى و يا بيان عاطفى براى تأثير گذارى و اقناع آنها بهره جسته‏اند.

در روش عاطفى قرآن، مطالب استدلالى و برهانى با لطافت خاص مطرح و عواطف انسانى را تحريك مى‏كند و در قلب مى‏نشيند و در انسان تغييرات ريشه‏اى و عميق ايجاد مى‏نمايد.(64)

- گاهى از استفهام (پرسش)، كه در تحريك عواطف مؤثر است بهره مى‏جويد؛

أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إلهاً وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى العالَمِينَ؛(65)

آيا غير از خدا براى شما معبودى بجويم، در حالى كه او شما را بر جهانيان برترى داده‏است؟

- پس از بازگشت از ميقات و مواجه شدن با گمراهى قوم اينچنين از روش عاطفى استفاده‏مى‏كند؛

فَرَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ‏غَضْبانَ أَسِفاً قالَ يا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَفَطالَ عَلَيْكُمُ العَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِى؛(66)

پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود برگشت و گفت: اى قوم من آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد؟ آيا اين مدت بر شما طولانى شد يا مى‏خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد، كه با وعده من مخالفت كرديد؟

يكى از راه‏هاى اعمال اين شيوه، تصريح به رابطه مخاطب با مبلّغ است، كه خيرخواهى و دلسوزى مبلّغ را تلقين مى‏كند؛ مانند عبارت <يا قوم» كه بارها در صدر جملات موسى آمده و يا كاربرد عبارت <ربّى و ربّكم» به جاى كلمه الله و رب، كه جملگى حكايت از سرنوشت واحد طرفين مى‏نمايد و به‏وجود آورنده جو تفاهم و همدردى است.

گاهى نيز با اشاره به ستمى كه بر خويشتن روا داشته‏اند، دلشان را مخاطب قرار مى‏دهد؛

وَإِذ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ العِجْلَ فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِكُمْ؛(67)

و چون موسى به قوم خود گفت: اى قوم من، شما با پرستش گوساله بر خود ستم كرديد، پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد.

در مجموع، اين شيوه در دعوت موسى با ظريف‏ترين راه‏ها، در موارد بسيارى به‏كار رفته‏است.

15. تعيين نقيبان و كادر اصلى دعوت

تربيت و تعيين طليعه داعيان و پيشتازان حركت دينى، از تلاش‏هاى هدفدار و مؤثر انبيا و مبلّغان الهى بوده است. مبلّغانى همچون پيامبر اسلام(ص) و حضرت ابراهيم(ع) از خانواده خود هسته مركزى دعوت را تشكيل دادند و موسى نيز ضمن آن كه نخستين پيروانش از ذريه و خاندان اوست، نخبگان قوم را به عنوان نقباى بنى‏اسرائيل تربيت و به مردم معرفى مى‏نمايد.

و لَقَد أخذ اللَّهَ ميثاقَ بَنى‏إسرائيلَ وَ بَعثنا مِنْهُمْ اثنَى عَشَر نَقِيباً...؛(68)

در حقيقت، ما از بنى‏اسرائيل پيمان گرفتيم و از آنان دوازده پيشوا و نقيب برانگيختيم.

نويسنده المنهج الحركى فى القرآن الكريم ضمن تعريف نقيب، درباره اين شيوه چنين مى‏نويسد:

نقيب، به عالم، جستجوگر و آشنا به احوال دين و دنياى قوم گفته مى‏شود، بدون آن كه دريافت كننده وحى الهى باشد. <موسى از ميان قومش نقيبانى بر مى‏گزيند كه همكاران و وزيران او در حركت رسالت، بازوان پرتوان و چشمان تيز بين و كارگزاران تبليغى او در ميان اسباط بنى‏اسرائيل بودند.(69)

جدول مشخصات و عناصر شيوه‏هاى تبليغ حضرت موسى(ع)

رديف شيوه‏ها محل اجرا نوع‏بيان وسايل وابزارها زمينه‏ها(عواملموجبه ) هدف ميزان‏پذيرش
1 اعلام صريح رسالت واظهار عقايد  دربار فرعون و ميان مردم گفتارى ذكر خدا و صفات او عدم شناخت مردم از ربّ و خداى واقعى شناساندن خداى واقعى و صفاتاو خوب
2 گفتار نرم و دلپذير دربار فرعون و ميان مردم گفتارى سخنان ناصحانه  عدم مقابله به مثل‏و اميد به هدايت همه رام شدن دل‏ها خوب
3 برخورد شجاعانهبا تهديدهاى فرعون دربار فرعون گفتارى - عملى قاطعيت و صراحت ترس بى‏حدّ بنى‏اسرائيل از فرعونيان از بين بردن هراس بيجاى مردم از قيام‏ خوب
4 انذار و هشدار همه‏جا گفتارى داستان گذشتگان، عذاب‏الهى حق نانيوشى مخاطبان كاهش عناد مشركان متوسط
5 بيّنات و دلايل‏روشن دربار فرعون و جامعه گفتارى استدلال،مقايسه، بيان سرنوشت ظلم و كفر عقلگرايى گروهى از مردم اثبات حقانيت خداى واحد متوسط
6 دعا و تضرّع به درگاه الهى در خلوت و در جامعه گفتارى - عملى - خدا گرايى خطرى مخاطبان ايجاد جرقّه در دل مخاطبان متوسط
7 يادآورى نعمت‏هاى الهىو سرگذشت امت‏ها  در جامعه و بين نزديكان گفتارى - غفلت مردم از خداى واقعى دفع روحيه ذلت‏پذيرى بنى‏اسرائيل‏ خوب
8 كناره‏گيرى و برائتاز بى‏ايمان‏ها دربار فرعون ،جامعه مشرك گفتارى - عملى اعتزال، قطع ارتباط اميدروارى مشركان به تسليم شدن مؤمنان‏ به‏رسميت نشناختن شرك متوسط
9 جلب همكارى هارون همه‏جا به‏ويژه دربار فرعون گفتارى - عملى - لكنت زبان موسى و تنهايىاو رفع نواقص احتمالى  در راه دعوت‏ عالى
10 هجرت براى يافتن عرصه‏هاى جديد دعوت سفر به‏مدين و بازگشت به مصر عملى - مسدود شدن دعوت در اثر فشارها ايجاد فرصت و عرصه  جديد براى دعوت عالى
11 اميد دادن و پرهيز از يأس همه‏جا گفتارى - روحيه خوارى و ذلت در بنى‏اسرائيل‏ تقويت روحى جبهه ايمان متوسط
12 مبارزه با انحرافات و خرافه‏ها مصر گفتارى - عملى تعاليم الهى و بيانات توحيدى روحيه خرافه‏پذيرى بنى‏اسرائيل آگاهى بخشى و جلوگيرىاز انحراف بيشتر مردم‏ خوب
13 آزمايش و تصفيه ياران مصر، در جمع پيروان عملى آب رودخانه و ماهى‏گيرى،  گاو بنى‏اسرائيل نامشخص بودن صف مؤمنان حقيقى و ظاهرى‏ شناخت ياران مخلص خوب
14 برخورد عاطفى در همه‏جا گفتارى - عملى عبارات عاطفى (ياقومِ) و... مؤثر بودن محبّت نفوذ در دل مخاطبان خوب
15 تعيين نقيبان، كادر اصلى دعوت مصر و بيابان عملى آزمايش و امتحان تأثير بسيارِ نمونه‏هاى   هدايت بر مخاطبان تربيت اسوه‏ها و  نمونه‏هايى از مكتب خوب


1 - اعراف (7) آيه 105.
2 - دخان (44) آيات 17 - 19.
3 - طه (20) آيه 98.
4 - همان، آيات 49 - 50.
5 - يونس (10) آيه 77.
6 - طه (20) آيات 43 - 44.
7 - محمد احمد عدوى، دعوة الرسل الى الله، ص 240.
8 - نازعات (79) آيات 17 - 19.
9 - طه (20) آيه 47.
10 - شعراء (26) آيه 28.
11 - همان، آيه 30.
12 - همان، آيه 30.
13 - طه (20) آيه 45.
14 - همان، آيه 67.
15 - همان، آيه 46.
16 - همان، آيه 68.
17 - همان، آيه 61.
18 - مائده (5) آيه 21.
19 - طه (20) آيه 48.
20 - دخان (44) آيه 19.
21 - ذاريات (51) آيه 38.
22 - قصص (28) آيه 36.
23 - غافر (40) آيات 22 - 24.
24 - قصص (28) آيه 22.
25 - همان، آيه 24.
26 - مائده (5) آيه 25.
27 - طه (20) آيات 25 - 28.
28 - شعراء (26) آيه 62.
29 - اعراف (7) آيه 151.
30 - همان، آيه 156.
31 - محمدحسين طباطبائى، الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 14، ص 220.
32 - مائده (5) آيه 20.
33 - محمد احمد عدوى، دعوة الرسل الى الله، ص 176.
34 - قالوا يا موسى اجعل لنا الها كما لهم الهة (گفتند: اى موسى، براى ما نيز معبودى قرار ده، همان گونه كه آنان معبودهايى دارند.)
35 - اعراف (7) آيه 141.
36 - ابراهيم (14) آيه 5.
37 - محمد احمد عدوى، دعوة الرسل الى الله، ص 231.
38 - ابراهيم (14) آيه 8.
39 - غافر (40) آيه 27.
40 - دخان (44) آيات 19 - 21.
41 - زمخشرى، الكشّاف، ج‏4، ص 274.
42 - طه (20) آيات 29 - 32.
43 - قصص (28) آيه 34.
44 - محمد خزائلى، اعلام قرآن، ص 620.
45 - محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 224.
46 - شعراء (26) آيه 52.
47 - ناصر مكارم شيرازى و جمعى از نويسندگان، تفسير نمونه، ج 5، ص 236.
48 - جلال‏الدين آشتيانى، تحقيقى در دين يهود، ص 120.
49 - جلال‏الدين آشتيانى، تحقيقى در دين يهود، ص 120.
50 - يونس (10) آيه 83.
51 - محمد احمد عدوى، دعوة الرسل الى الله، ص 225.
52 - يونس (10) آيه 84.
53 - اعراف (7) آيات 128 - 129.
54 - همان، آيه 137.
55 - همان، آيه 138.
56 - همان، آيه 139.
57 - همان، آيات 140 - 141.
58 - طه (20) آيه 86.
59 - همان، آيه 97.
60 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 13، ص 213.
61 - نساء (4) آيه 154.
62 - دخان (44) آيه 17.
63 - اعراف (7) آيه 129.
64 - على اكبر ضيايى، مقاله <روش‏هاى تبليغى حضرت موسى»، هشتمين كنفرانس انديشه اسلامى.
65 - اعراف (7) آيه 140.
66 - طه (20) آيه 86.
67 - بقره (2) آيه 54.
68 - مائده (5) آيه 12.
69 - عبداللطيف راضى، المنهج الحركى فى القرآن الكريم، ص 219.