حضرت لوط

لوط - كه سلام خدا بر او باد - يكى از پيامبران صاحب رسالت است، ولى خود معاصر حضرت ابراهيم بوده و به او ايمان آورده است. داستان او در حدود 82 آيه و نامش 27 بار در قرآن مذكور است.

بنا به مفاد آيات قرآنى، قوم لوط تبهكار بوده‏اند و به جاى زنان با پسران مى‏آميختند و در ملأ مرتكب كارهاى زشت مى‏شدند و از اين رو مستحق عذاب شدند.(1)

ان لوطاً لبث فى قومه ثلاثين سنة يدعوهم إلى الله عزّوجلّ و يحذّرهم عذابه؛(2)

لوط به مدت سى سال در ميان قومش آنها را به سوى خدا مى‏خواند و از عذاب الهى برحذر مى‏داشت.

لوط، اسوه مبارزه با فساد اخلاقى

حضرت لوط چون ديگر پيامبران الهى، پيام‏هاى توحيدى را به شكل متنوع به قوم خود ارائه فرموده است، اما قرآن بر مهم‏ترين بخش اين رسالت كه مبارزه با انحرافات اخلاقى و عادات زشت قوم لوط است تأكيد ورزيده و به شرح شيوه‏هاى مبارزه با اين پديده‏هاى سوء پرداخته است. در قرآن هر جا سخن از لوط به ميان آمده، روش‏هاى مبارزه بى امان او با اين آفات اخلاقى و اجتماعى خطرناك و خانمان سوز مشاهده مى‏گردد.

وَلُوطاً إِذ قالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ العالَمِينَ * إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ؛(3)

و لوط را فرستاديم، هنگامى كه به قوم خود گفت: آيا آن كار زشت را مرتكب مى‏شويد، كه هيچ كس از جهانيان در آن بر شما پيشى نگرفته است؟ شما زنان را ترك كرده، بامردان از روى شهوت در مى‏آميزيد. آرى شما قومى فاسد و نابكاريد.

در آيه ديگر به گناهان ديگر اين قوم كه از انحراف اصلى ناشى مى‏شود اشاره كرده است.

أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِى نادِيكُمُ المُنْكَرَ؛(4)

آيا شما با مردها در مى‏آميزيد و راه (توالد و تناسل) را قطع مى‏كنيد و در محافل خود پليدكارى مى‏كنيد؟

شيوه‏هاى تبليغى حضرت لوط(ع)

1. مبارزه با فساد اخلاقى

براى اقناع مخاطبان با عنايت به شرايط ويژه هر دسته، استدلال‏ها و برهان‏هاى ويژه ضرورت دارد كه لوط در مقابله با اين نوع انحراف، به انواع استدلال‏ها دست يازيده است؛ چرا كه محور دعوت‏هاى الهى روشنگرى و جهل‏زدايى است و چون پرده‏هاى جهل و بى‏خبرى برداشته شود نور حقيقت آشكار خواهد گرديد. لوط، گاهى با استدلال عرفى و با بهره‏گيرى از مقبولات فطرى و عام چنين مى‏گويد:

إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ العالَمِينَ؛(5)

و گاهى با استدلال عقلى از آنها مى‏پرسند كه چرا از نظام عادى خلقت تعدى مى‏كنيد.

- أَتَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ العالَمِينَ * وَتَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ؛(6)

آيا از مردم جهان، با مردها در مى‏آميزيد؟ و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وا مى‏گذاريد؟

و چون مى‏بيند قوم پليدش حتى براى مهمانان او سوء نيت دارند با برهان‏هاى فطرى به تحريك وجدان مخاطبان مى‏پردازد:

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلا تُخْزُونِ فِى ضَيْفِى أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ؛(7)

پس از خدا بترسيد و مرا در كار مهمانانم رسوا مكنيد. آيا در ميان شما آدمى عقل‏رس پيدا نمى‏شود؟

و نيز بر مبناى فساد اخلاقى و اجتماعى در پايان چند آيه و پيام تبليغى، آنان را تجاوزكار، مسرف و نادان مى‏شمرد؛

- در سوره شعراء: بَلْ أنْتُم قَومٌ عادُون (بلكه شما گروهى تجاوز كاريد.)

- در سوره اعراف: بَلْ أنْتُم قَومٌ مُّسرفون (بلكه شما قومى اسرافكاريد.)

- در سوره نحل: بَلْ أنْتُم قَومٌ تَجهلُون (بلكه شما گروهى هستيد كه نادانى مى‏كنيد؟)

اين نسبت‏ها حاوى استدلال‏هايى است مبنى بر اين كه اين عادت زشت نوعى تجاوز است و شما بدان مبتلاييد و منشأ آن جهل شما به فرجام امور است.

2. گفتار نرم و دلسوزانه

براى رعايت كرامت انسانى و با هدف نفوذ در دل آنان، مبلّغ بايد به گفتار صميمى و دلپذير روى آورد، لوط همواره از آغاز دعوت تا زمانى كه اندك اميدى به هدايت مخاطبان مانده بود، با نرمخويى و دلسوزى و خير خواهى بر خورد مى‏كرد؛

إِذ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّى لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ؛(8)

آن‏گاه كه برادرشان لوط به آنان گفت: آيا پروا نداريد؟ من براى شما فرستاده‏اى درخور اعتمادم. از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.

وقتى او را تهديد به اخراج از شهر مى‏كنند تنها از عملشان اظهار ناخشنودى مى‏كند اما به‏خود آنها تندخويى نمى‏نمايد:

قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ المُخْرَجِينَ * قالَ إِنِّى لِعَمَلِكُمْ مِنَ القالِينَ؛(9)

گفتند: اى لوط اگر دست بر ندارى قطعاً از اخراج شدگان خواهى بود، گفت: به‏راستى من دشمن كردار شمايم.

3. جايگزينى معروف پس از نهى از منكر

يكى از شيوه‏هاى ظريف و درس‏هاى مفيد دعوت لوط اين است كه پس از نهى و بازداشتن مكرر و جدى آنها از زشتى‏هاى اخلاقى، آنها را به كار معروف و پسنديده راهنمايى مى‏كند؛ وقتى با هجوم خشونت آميز قوم خطا كار براى اعمال زشت مواجه مى‏شود كه حتى به مهمانان او نيز رحم نمى‏كنند، مى‏گويد:

قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِى هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلا تُخْزُونِ فِى ضَيْفِى؛(10)

لوط گفت: اى قوم من، اينان دختران منند. آنان براى شما پاكيزه‏ترند. پس از خدا بترسيد و مرا در كار مهمانانم رسوا مكنيد.

شايان ذكر است كه در اين‏جا موضوع و مصداق مورد بحث شايد حايز اهميت زيادى نباشد و آنچه مهم است شيوه برگرفته از اين آيه است، بدين معنا كه با سلب عادات و صفات زشت ورفع وضعيت‏هاى نامطلوب، نماياندن عادات و صفات نيكو ضرورت دارد، و بايد كام تشنه انسان را همواره سيراب داشت و خلأهاى موجود را جبران كرد، همان‏گونه كه اصل نفى خدايان متعدد (لا إله) با معرفى خداى واحد (إلّاالله) همراه است.

4. اظهارخشم و برائت از فساد نه از افراد

لزوم گفتار نرم و دلپذير موجب آن نيست كه حتى پس از عناد و پافشارى قوم بر شرك و گناه، پيامبر با آنها با گشاده‏رويى برخورد كند، بلكه در اين شرايط كه حتى موعظه نافذ و انذاررسا و اندرز روشن بر سنگدلى آنان فايق نمى‏آيد، حداقل از اعمال زشت آنها برائت مى‏جويد و ناخشنودى و غضب خويش را از تبهكارى‏شان ابراز مى‏كند.

قالَ إِنِّى لِعَمَلِكُمْ مِنَ القالِينَ؛(11)

گفت: به راستى من با كردار شما دشمنم.

و چون قوم تبهكار، پيشنهاد حضرت لوط را مبنى بر تزويج دخترانش با آنان به تمسخر مى‏گيرند، اين‏گونه خشم خود را اظهار مى‏كند:

قالَ لَوْ أَنَّ لِى بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِى إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ؛(12)

لوط گفت: كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تكيه گاهى استوار پناه مى‏جستم.

و گاهى نيز به دليل پاسخ‏هاى معاندانه منحرفان، به خدا پناه مى‏برد؛

قالَ رَبِّ انْصُرْنِى عَلَى القَوْمِ المُفْسِدِينَ؛(13)

گفت: اى پروردگار من، مرا دربرابر گروه تبهكار يارى فرما.

5. سخاوت و مهماندوستى

نفوذ در ضمير مخاطبان طرق گوناگونى دارد كه مهربانى و عطوفت از هموارترين آنهاست، و ضيافت و اطعام و مهمانپذيرى بيانگر مهربانى عميق است. در آيات دعوت لوط، از مهماندوستى لوط شرحى نياورده و تنها در يك جا به مهمان او اشاره شده است. اما روايات توجه بيشترى به اين موضوع دارند؛

از امام باقرنقل شده كه فرمود:

حضرت لوط، با كرامت و سخاوتمند بود و مهمان را گرامى مى‏داشت، به حدى كه قومش او را بر حذر مى‏داشتند و چون مهمانان زيادى به خانه او وارد مى‏شدند، قوم تبهكار به او گفتند: ما تورا از اين بار عام نهى مى‏كنيم. مهمان نپذير، كه اگر چنين كنى مهمانانت را نيز مفتضح و تو را رسوا خواهيم كرد. اينچنين بود كه هرگاه مهمانى به او مى‏رسيد، پنهانى از او پذيرايى مى‏كرد.(14)

6. عدم درخواست مزد

حضرت لوط نيز همچون غالب پيامبران و مبلّغان توحيد، با صراحت، خود را از پاداش قوم بى نياز و بى چشمداشت اعلام مى‏كند تا دل به تطميع او (به دادن مزد بيشتر) و يا تهديد او (به قطع پاداش و اجر) نبندند و اخلاص و استقامت او را در ادامه مسير تبليغى باور دارند.

وَما أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِىَ إِلّا عَلى‏ رَبِّ العالَمِينَ؛(15)

و من از شما هيچ پاداشى درخواست نمى‏كنم، پاداش من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

جدول مشخصات و عناصر شيوه‏هاى تبليغ حضرت لوط(ع)

رديف شيوه‏ها محل اجرا نوع‏بيان وسايل و ابزارها زمينه‏ها(عوامل موجبه) هدف ميزان‏پذيرش
1 مبارزه با فساد اخلاقى سرزمين لوط گفتارى - عملى‏ استدلال، تحريك وجدان ‏رواج همجنس‏بازى در قوم لوط جاى‏گزين كردن اخلاق نيكو ‏ضعيف
2 گفتار نرم و دلسوزانه در اجتماعات مختلف‏ گفتارى استفهام ارشادى فطرت انسانى‏ آماده كردن دلها براى قبول حقيقت متوسط
3 جاى‏گزينى معروف پس از نهى از منكر در بين گروهى از مردم‏ گفتارى - عملى‏ پيشنهاد شرعى لزوم ارضاى قواى شهوانى انسان‏ پاسخگويى صحيح به نياز غريزى بشر ضعيف
4 اظهار خشم از فساد نه افراد سرزمين قوم عاد گفتارى - عملى

-

-

‏جلوگيرى از جبهه‏گيرى مخاطبان‏ ضعيف
5 سخاوت و مهماندوستى‏ سرزمين قوم عاد عملى‏ اطعام و پذيرايى تأثير احسان در نرمش دل مخاطب‏ ‏ايجاد اعتماد و دل‏بستگى به‏پيامبر ضعيف
6 عدم درخواست مزد در ميان مردم‏ گفتارى جملات صريح‏ شبهه منافع شخص در دعوت‏ اظهار اتكا به خدا متوسط

1 - خزائلى، اعلام قرآن، ص 541.
2 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 12، ص 148.
3 - اعراف (7) آيات 80 - 81.
4 - عنكبوت (29) آيه 29.
5 - همان، آيه 28.
6 - شعراء (26) آيات 165 - 166.
7 - هود (11) آيه 78.
8 - شعراء (26) آيات 161 - 163.
9 - همان، آيات 167 - 168.
10 - هود (11) آيه 78.
11 - شعراء (26) آيات 167 - 168.
12 - هود (11) آيه 80.
13 - عنكبوت (29) آيه 30.
14 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 12، ص 148.
15 - شعراء (26) آيه 164.