هارون يكى از پيامبران الهى است كه قرآن پس از ذكر مقام نبوت، او را به فصاحت در كلام و همكارى با حضرت موسى در دعوت الهى ستوده است. حديث مشهور منزلت در شأن على(ع)، كه مسلمين بر آن اتفاق نظر دارند نيز گواه نبوت هارون است.(1)
نام هارون بيست بار در قرآن و بيشتر به همراه موسى ذكر شده كه در مواردى حاوى ستايش شخصيت وى است؛
سَلامٌ عَلى مُوسى وَهرُونَ؛(2)
درود بر موسى و هارون!
وَأَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً؛(3)
و برادرم هارون از من زبان آورتر است.
همچنين قرآن او را جلوهاى از رحمت خدا مىشمرد؛
وَوَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هرُونَ نَبِيّاً؛(4)
و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم.
و او را صاحب فرقان و روشنايى معرفى مىكند.
وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَهرُونَ الفُرْقانَ وَضِياءً وَذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ؛(5)
و در حقيقت به موسى و هارون فرقان داديم. و كتابشان براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است.
در حيات تبليغى اين پيامبر گرامى، نخستين مطلب كه اذهان را به خود معطوف مىسازد، حضور چشمگير و فعال هارون در روند دعوت موسى است. موسى چون مأموريت دعوت فرعونيان را بر خود گران يافت، از خداوند پشتيبانى و همراهى و مشاركت هارون نبى را خواستار شد؛
وَاجْعَلْ لِى وَزِيراً مِنْ أَهْلِى * هرُونَ أَخِى * أُشْدُدْ بِهِ أَزْرِى * وَأَشْرِكْهُ فِى أَمْرِى؛(6)
و براى من دستيارى از كسانم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار كن، واو را شريك كارم گردان.
هارون نيز با كمال رغبت به اين امر روى آورد و خالصانه و خيرخواهانه همراه موسى شد و بخشى از سنگينى مأموريت موسى را به دوش كشيد و اولين تصديقكننده او بود.
فَأَرْسِلْهُ مَعِىَ رِدْءاً يُصَدِّقُنِى؛(7)
پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند.
و با يكديگر، فرعون را به يكتا پرستى دعوت كردند و بنىاسرائيل را از مصر نجات بخشيدندو به جانب سرزمين مقدس سوق دادند.(8)
همچنين با گفتار شيواى خود در پيشبرد دعوت كوشيد.
وَأَخِى هرُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِساناً؛(9)
و برادرم هارون از من زبان آورتر است.
و زمانى كه موسى به ميقات كوه طور عزيمت كرده و در غيبت بهسر مىبرد، جانشينى او را به عهده گرفت.
وَقالَ مُوسى لِأَخِيهِ هرُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبِيلَ المُفْسِدِينَ؛(10)
و موسى هنگام رفتن به كوه طور به برادرش هارون گفت: در ميان قوم من جانشينم باش، و كار آنان را اصلاح كن و راه فساد گران را پيروى مكن.
در اين مشاركت و حضور همه جانبه، نكته اساسى تبعيت محض و اطاعت مطلق و هماهنگى كامل هارون با شيوههاى تبليغى موسى است، چه موسى عهدهدار مقام رسالت است و هارون، پيامبرى كه بايد تحت فرمان رسول زمان باشد و در همان حال مكمل دعوت الهىاش، هرچند هارون برادر بزرگتر موسى بوده باشد.
هماهنگى و همراهى اين دو رسول الهى تا بدان اندازه بود كه قرآن در موارد متعدد گفتارشان را با صيغه جمع بيان مىكند و خطاب مردم را به آنها به صورت مثنى حكايت مىفرمايد:
فَقُولا إِنّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِىإِسْرائِيلَ؛(11)
و بگوييد ما دو فرستاده پروردگار توايم، پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.
مهمتر از همه اين كه در لسان قرآن، آن دو به نحو يكسان، صاحب اين دعوت معرفى شدهاند.
ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَأَخاهُ هرُونَ بِآياتِنا وَسُلْطانٍ مُبِينٍ؛(12)
سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم.
وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَهرُونَ الفُرْقانَ وَضِياءً وَذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ؛(13)
و در حقيقت، به موسى و هارون فرقان داديم و كتابشان براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است.
هارون در تمام عرصههاى دعوت موسى، يار وفادار و همكار هميشگى اوست، بهطورىكه گاهى موسى در تضرع به درگاه خدا مىگويد: رَبِّ إِنِّى لا أَمْلِكُ إِلّا نَفْسِى وَأَخِى... كه اين بيانگر عمق ارتباط و همبستگى ميان آندو است. اما اين تمام تلاش تبليغى هارون نيست، او در هنگام غيبت موسى نيز مصرانه بر حفظ تفكر توحيدى و يكتاپرستى مردم پاى مىفشرد و به شدت با گوساله پرستى بنىاسرائيل در مىافتد، بهگونهاى خطر جانى او را تهديد مىكند. زمانى كه موسى از ميقات بازگشت و از مشاهده انحراف و بت پرستى مردم برآشفت و حتى از شدت خشم، محاسن برادرش را كشيد، هارون با متانت و خير خواهى گفت:
قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ القَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَكادُوا يَقْتُلُونَنِى فَلا تُشْمِتْ بِىَ الأَعْداءَ وَلاتَجْعَلْنِى مَعَ القَوْمِ الظّالِمِينَ؛(14)
گفت: اى فرزند مادرم، اين قوم، مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند، پس مرا دشمن شاد مكن و مرا در شمار ستمكاران قرار مده.
در جاى ديگر، گفتار نغز او در مواجهه با شرك، گزارش شده است؛
وَلَقَدْ قالَ لَهُمْ هرُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِى وَأَطِيعُوا أَمْرِى؛(15)
و در حقيقت هارون قبلاً به آنان گفته بود: اى قوم من، شما به وسيله اين گوساله مورد آزمايش قرار گرفتهايد، و پروردگار شما خداى رحمان است، پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد.
بنىاسرائيل پس از ساليان دراز خوارى و استضعاف، با همت و رشادت موسى و هارون به دوران رهايى، استقلال و شكوفايى رسيده بود. در اين شرايط آفت تفرقه مىتوانست بيشترين زيان را به اين نهضت الهى وارد سازد. هارون دربرابر اين آفت ويرانگر با نگرانى و حساسيت ويژه مىايستد. بدين جهت، هنگامى كه موسى با پرسشها و عتابهاى پىدرپى از او درباره انحراف جديد بنىاسرائيل و تسليم شدن دربرابر توطئه سامرى بتساز و شركآفرين توضيح مىخواهد و از او به تندى استفسار مىنمايد، هارون، در پاسخ، به عنوان عذر اصلى و يا يكى از عذرهاى خود، خوف از تفرقه را مطرح مىسازد؛
قالَ يَابْنَ اُمَّ لاتَأْخُذْ بِلِحْيَتِى وَلابِرَأْسِى إِنِّى خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِىإِسْرائِيلَ وَلَمْتَرْقُبْ قَوْلِى؛(16)
گفت: اى پسر مادرم، نه ريش مرا بگير و نه موى سرم را، من ترسيدم بگويى ميان بنىاسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نكردى.
از اين جملات بر مىآيد كه هارون به دليل فوق از مبارزه قهر آميز و درگيرى با بتگرايان خوددارى كرده تا وحدت اجتماع مصون بماند؛
عذر هارون در حضور موسى اين بود كه اگر با آنان درگير مىشد، بنىاسرائيل بهدودسته تقسيم شده و دچار تفرقه مىگشتند. عذر ديگر اين كه او در موضع ضعف بوده و هواداران سامرى حتى قصد جان او را كردهاند، پس ترجيح دادهاست كه امر را بهبازگشت موسى واگذارد تا بر اساس فرمان او عمل كند.(17)
هارون در عرصه دعوت با همراهى موسى به زيبايى، استدلال و منطق سليم را باشيوايى و فصاحت سخن جمع نمود و با اين تركيب خجسته، پيام دعوت را بهنحو مطلوب به مخاطبان رساند. همين قرينه دلالت دارد كه وى در دعوت انفرادى نيز از استدلالهاى عقلى و متقن بهره مىجسته است. بهويژه آن كه قرآن او را صاحب دلايل آشكار مىداند؛
ثُمّ أَرْسَلْنا مُوسى وأخاه هارون بِآياتِنا وَسُلْطانٍ مُبِينٍ؛(18)
سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم.
رديف | شيوهها | محل اجرا | نوعبيان | وسايل وابزارها | زمينهها(عواملموجبه ) | هدف | ميزانپذيرش |
1 | مبارزه بىامان با شرك | مصر و وادى مقدّس | گفتارى - عملى | استدلال، يادآورى نعمتهاى الهى | توجه مصريان به غير خدا | ترويج توحيد | خوب |
2 | پيشگيرى از تفرقه | سرزمين مصر | گفتارى | سكوت، دعوت به اتحاد | ميل مصريان به تفرقه و چند دستگى | تثبيت فكر واحد توحيدى | خوب |
3 | دعوت با استدلال و منطق | مصر، مدين و همهجا | گفتارى | استدلال، يادآورى | عقلگرايى انسانها | ترويج توحيد | خوب |