حضرت عيسى

عيسى(ع) يكى از پيامبران اولوالعزم است كه در سى سالگى به رسالت مبعوث گرديد و داراى معجزات فراوان بود. نامش در قرآن 25 بار با عنوان عيسى و يازده بار به صورت مسيح و در طى سيزده سوره آمده است. يك سوره قرآنى به نام مادرش مريم است كه بخشى از آن درباره ولادت، زندگى و دعوت عيسى سخن مى‏گويد. وى بيشتر عمر تبليغى خود را در سرزمين بيت‏المقدس و جايگاه يهود گذرانده و گهگاه در سير و سفرهاى خود به تبليغ مى‏پرداخت و نيز فرستادگان مبلّغ خود را - چه انبيا و چه غير انبيا - براى ارشاد مردمان به سرزمين‏هاى ديگر گسيل مى‏داشت.

قرآن مجيد حضرت عيسى مسيح را به القابى چون كلمةالله (نساء / 171 و آل‏عمران / 49) و روح خدا (نساء / 171) مدح نموده و طى آياتى ستوده است؛

إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِى الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ؛(1)

ياد كن هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم، خداوند تورا به كلمه‏اى از جانب خود كه نامش مسيح، عيسى بن مريم است مژده مى‏دهد: در حالى كه او در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان است.

ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الحَقِّ الَّذِى فِيهِ يَمْتَرُونَ؛(2)

اين است ماجراى عيسى پسر مريم، همان گفتار درستى كه در آن شك مى‏كنند.

وَزَكَرِيّا وَيَحْيى‏ وَعِيسى‏ وَإِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ؛(3)

و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را ياد كن كه جملگى از شايستگان بودند.

عيسى اسوه تواضع

فضايل معنوى بسيارى در شخصيت كم نظير عيسى مسيح به چشم مى‏خورد كه به دشوارى مى‏توان يكى از آنها را به عنوان مهم‏ترين شاخصه او كه در دعوتش نيز نقش اساسى داشته باشد شناخت. اما با بررسى سيره درخشان اين پيامبر بزرگ و دقت در مضامين آيات مربوط به دعوت او مى‏توان نرمخويى، تواضع و فروتنى و حفظ كرامت انسانى مخاطبان را وجه بارز دعوت و شخصيت او دانست. نگاهى به روايات موجود كه چگونگى رابطه او را با حواريون و ديگر مردمان بيان مى‏كند نيز به‏خوبى دامنه صفت تواضع را در رفتار و سلوك آن‏حضرت اثبات مى‏نمايد.

شيوه‏هاى تبليغى حضرت عيسى(ع)

1. دعوت بر اساس بيّنه و آيه

مطابق آيات حيات و دعوت عيسوى، اين پيامبر گرامى موضوع دعوت خود را بينات و آيات حكمت الهى قرار داده است، مراد از بينات و آيات، چه استدلال‏هاى روشن عقلى باشد و چه معجزات آشكارى كه به اذن خدا آورده است، به‏هر تقدير نشان مى‏دهد كه روشنگرى و منطق نيرومند عقلانى، طريقه اساسى دعوت عيسى بوده است. چه، آوردن معجزات نيز حاوى استدلالى متقن بر وجود قادر متعال و حقيقت ماورايى حاكم بر خلقت است؛

وَلَمّا جاءَ عِيسى‏ بِالبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِى تَخْتَلِفُونَ فِيهِ؛(4)

و چون عيسى دلايل آشكار آورد، گفت: به‏راستى براى شما حكمت آورده‏ام تا درباره بعضى از آنچه در آن اختلاف كرديد برايتان توضيح دهم.

وَإِذ كَفَفْتُ بَنِى‏إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذ جِئْتَهُمْ بِالبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِن هذا إِلّا سِحْرٌ مُبِينٌ؛(5)

و آن‏گاه كه آسيب بنى‏اسرائيل را - هنگامى كه براى آنان حجتهاى آشكار آورده بودى - ازتو باز داشتم. پس كسانى از ايشان كه كافر شده بودند گفتند: اينها چيزى جز افسونى آشكار نيست.

در آيات ديگرى، عبادت خداوند را به دليل ربوبيت او، ضرورى مى‏شمرد؛

وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّى وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ؛(6)

و به راستى كه خدا پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را عبادت كنيد كه اين راه راست است.

در طى آيات ديگرى به معجزات عيسى اشاره شده است، ضمن آن كه به دنيا آمدن خود او مهم‏ترين معجزه الهى براى اتمام حجت دربرابر مخالفان بود.

وَرَسُولاً إِلى‏ بَنِى‏إِسْرائِيلَ أَنّى قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنّى أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِى‏ءُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِى المَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فِى بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِى ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.(7)

وَجِئْتُكم بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكم فَاتَّقوا اللّه وأطيعونِ؛(8)

و از جانب پروردگارتان نشانه‏اى براى شما آوردم پس از خدا بپرهيزيد و از من اطاعت‏كنيد.

همچنين آيات 110 تا 115 آل عمران به معجزاتى از قبيل تأييد عيسى به وسيله روح‏القدس، سخن گفتن او در گهواره، تعليم كتاب وحكمت و تورات و انجيل، آفريدن پرنده از گِل، شفاى ناشنوا و شفاى كسى كه بيمارى پيسى دارد، احياى مردگان، ممانعت از تعرض بنى‏اسرائيل و فرود آمدن مائده آسمانى اشاره فرموده است. مسلم است كه هر يك از اين معجزات منجر به ايمان گروهى از مردم شده است و گرنه ادامه نمى‏يافت. در تاريخ انبيا نوشته عمادزاده آمده است؛

روزى با حواريون، از سرزمين اردن به بيت المقدس حركت كردند، در بين راه هر كور وشلى را مى‏ديد، به اذن خدا شفا مى‏بخشيد. به اين ترتيب، مردم را با آيات و نشانه‏هاى‏الهى، از انحراف و بت پرستى برحذر داشته، به سوى خداى بزرگ راهنمايى مى‏نمود.(9)

هر يك از اين معجزات، خود حاوى استدلالى قاطع و روشن است، بدين مضمون كه جز ذات لايزال و قادر متعال توان انجام دادن اين امور را ندارد و چون به دست پيامبر خدا تحقق‏يافته، بيانگر صدق مدعاى نبوت و رسالت اوست.

2. حكمت‏ها و بيانات مؤثر

از جمله شيوه‏هاى مؤثر تبليغى حضرت عيسى(ع) كه در دوره‏هاى بعد از وى نيز تاكنون تأثير گذار و مفيد بوده است، پندها، حكمت‏ها و بيانات بليغ و ظريف عيسوى است. تمثيل، تشبيه، مقايسه و پرسش و روش‏هايى از اين دست، اقسام اين حكمت‏ها را تشكيل مى‏دهند كه به ويژه در عرصه اخلاق و عمل انسان بس مفيد و مؤثر و مبارك بوده است.

قال المسيح للحواريين: اِنَّمَا الدُّنيا قَنْطَرةٌ فَاعبرُوُها و لا تَعْمُرُوها؛(10)

حضرت عيسى مسيح به حواريون و ياران خاص خود فرمود: همانا دنيا پلى است پس از آن عبور كنيد و به آبادى آن نپردازيد.

نمونه تشبيه حكمت آميز:

قال عيسى(ع) بحق اقول لكم كما ينظر المريض الى الطعام فلا يلتذ به من شدة الوجع كذلك صاحب الدنيا لا يلتذ بالعبادة و لا يجد حلاوتها مع مايجده من حلاوة الدنيا؛(11)

سخن حقى به شما مى‏گويم؛ همان گونه كه بيمار به سبب درد شديد از خوردنى لذت نمى‏برد، همنشين و دوستدار دنيا نيز به خاطر آنچه از دنيا چشيده است از عبادت و شيرينى آن نصيب و لذتى بر نمى‏گيرد.

همچنين مى‏فرمايد:

من ذَا الذى يَبنى‏ على مَوْجِ البحرِ داراً؟ تلكُمُ الدنيا فَلا تتّخِذُوها قراراً؛(12)

كيست كه روى امواج دريا منزل بسازد؟! منظور همين دنياست پس آن‏را قرار گاه دائمى نپنداريد.

- يا معشرَ الحواريينَ بحقٍ اقول لكم اِن الناسَ يقولون اِنّ البناءَ باَساسِه و اَنَا لا اقول لكم كذلك قالوا فماذا تقولُ يا روحَ الله؟ قالَ اقولُ لكم: ان اخِرَ حَجَرٍ يَضَعُه العامِلُ هُوَ الأساسُ؛(13)

اى گروه حواريون، به حقيقت به شما بگويم، مردم مى‏گويند ساختمان به پايه آن بستگى دارد اما من چنين نمى‏گويم. گفتند: پس اى روح الله تو چه مى‏گويى؟ فرمود: به حقيقت مى‏گويم: به راستى آخرين سنگى كه بنّا كار مى‏گذارد همان اساس و پايه كار است.

نمونه مواعظ و حكمت‏هاى عيسى درباره شأن و وظيفه دانشمندان در پى مى‏آيد كه حاوى نوعى تشبيه است؛

عن على(ع) قال عيسى بن مريم: الدنيا دارُ الدين و العالِمُ طبيبُ الدينِ؛ فاِذا رأيتمُ الطبيبَ يَجُرُّ الدَّاءَ اِلى‏ نفسهِ فاتَّهِمُوه وَ اعْلَمُوا اَنَّه غيرُ ناصحٍ لغيره؛(14)

از على(ع) روايت شده كه عيسى بن مريم فرمود: دنيا سراى ديندارى و دانشمند طبيب دين و دينداران است. پس چون ديديد كه دانشمند بيمارى را به سوى خود مى‏كشد او را متهم شمريد و بدانيد كه او نمى‏تواند خير خواه ديگران باشد.

همچنين نمونه تبليغ حكيمانه او كه همراه با بهره گيرى مطلوب از شرايط و فضاى معنوى صورت گرفته را در جريان زير مشاهده مى‏كنيم:

كان عيسى اذا مرَّ بدار قد مات اهلها و خلف فيها غيرهم يقول: وَيْحاً لاربابك الذين ورَّثوك كيف لَمْ يعتبروا باخوانِهم الماضين؛(15)

چون عيسى بر خانه‏اى مى‏گذشت كه صاحبانش از دنيا رفته و ديگران وارث آن شده بودند مى‏گفت: واى بر صاحبان تو كه تو را به ارث بنهاده‏اند! چگونه از سرنوشت گذشتگان خود عبرت نگرفتند؟

و نيز از جمله حكمت‏هاى عيسوى است:

قيلَ لعيسى‏ مَن أدّبكَ؟ قال ما اَدَّبَنى احدٌ رأيتُ قبحَ الجَهلِ فَاجْتَنَبْتُهُ؛(16)

به عيسى گفته شد: ادب از كه آموختى؟ گفت: كسى مرا ادب نياموخت بلكه زشتى و بدى نادانى را ديدم و از آن اجتناب ورزيدم.

تجلى ديگر نگرش حكيمانه عيسى به حقايق را در روايت زير شاهديم كه متضمن درسى بزرگ از هستى شناسى است؛

مَرَّ المسيحُ بنُ مريمَ فى الحواريين بجيفةِ كلبٍ فقال بعضُهم ما اَشَدَّ نتنَ ريحهِ قال(ع) فهَلّا قلتَ: ما اَشَدَّ بياضَ اَسْنانِه؛(17)

حضرت مسيح به همراه حواريون بر لاشه سگى گذشتند. يكى از ايشان گفت: چه بوى بدى دارد. عيسى(ع) فرمود: چرا نگفتى چه دندان‏هاى سفيدى دارد؟

3. تبليغ به شيوه غير مستقيم

با دقت در سيره تبليغى عيسى، از لابه‏لاى آيات و روايت و به‏ويژه مواردى كه در شيوه قبل ذكر شد روشن مى‏گردد كه آن پيامبر الهى بر اتخاذ روش‏هاى غير مستقيم در دعوتش تأكيد داشته است. از آن‏جا كه براى هر شيوه تبليغى، مرزها و محدوديت‏هايى وجود دارد و هر روش تنها در جاى خود كارساز خواهد بود، اتخاذ شيوه‏هاى غير مستقيم در شرايطى كه دعوت مستقيم بى تأثير و يا كم اثر است بسيار بجا و مطلوب به نظر مى‏رسد. عيسى به جاى تأكيد مستقيم بر موضوعات عقيدتى، اخلاقى و دستور به آنها از راه‏هاى غير مستقيم، لزوم تمسك و التزام به آ نها را به مخاطبان القا مى‏نمود. مثال روشن اين شيوه معرفى هدفدار خويش و مرام و آيين خويش در گهواره است؛ زمانى كه درباره تولدش ميان اطرافيان مشاجره‏اى در مى‏گيرد و او براى پايان بخشيدن به آن، خود را بنده و پيامبر خدا و صاحب كتاب آسمانى و مبارك و به پادارنده هميشگى نماز و زكات و نيكو كار به پدر و مادر معرفى‏مى‏كند، با اين ترتيب، در واقع با ظرافت خاصى به ترويج اين مفاهيم پرداخته است (آيات 30 تا 33 سوره مريم).

در روايات حكمت آميزى كه از آن حضرت نقل شده و نمونه‏هايى از آنها را در بحث پيشين بيان كرديم، نيز جلوهايى از دعوت غير مستقيم به ترك دنيا، كار سنجيده، همراهى عمل و علم و فضايل ديگر مشاهده مى‏شود.

4. مهربانى و مواسات

يكى از جلوه‏هاى تبليغ عملى و عينى عيسى، مهرورزى و عطوفت به همنوعان و همكيشان است. اين صفت اخلاقى مؤثر در دعوت، گاه به صورت مواسات و همدردى عميق با مردم در مى‏آمد و باعث جذب دل‏هاى مخاطبان به پيامهاى الهى عيسى مى‏گرديد. اوج مهربانى عيسى نسبت به مخاطبان را آن‏گاه شاهديم كه پس از مبرا دانستن خود از شرك‏ورزى و ادعاى الوهيت، خطاب به درگاه الهى براى همنوعان مشرك خود كه وى و مادرش را به خدايى گرفته بودند، آمرزش مى‏طلبد؛

إن تُعَذِّبْهُمْ فَإنَّهُم عِبادُك و إن تَغْفِر لَهُم فَإنَّكَ أنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم؛(18)

اگر عذابشان كنى، آنان بندگان تواند و اگر بر ايشان ببخشايى، تو خود توانا و حكيمى.

عيسى به حقيقت خود را خدمتگزار پيروانش مى‏دانست و بارها صميمانه به كمك و هميارى آنان همت مى‏گماشت و بر اين شيوه اصرار مى‏ورزيد و هرگز منع و تعجب مردم، او را از اين كار باز نمى‏داشت، بلكه بدان افتخار مى‏نمود و حتى حاضر بود دست پيروانش را بشويد. پاسخ مثبت به درخواست آيات و معجزات نيز تجلى ديگر مهربانى عيسى و اشتياق او به هدايت انسان‏هاست. از اين رو علاوه بر ارائه معجزاتى همچون تولد بدون وجود پدر و سخن گفتن در مهد، كه مستقيماً از جانب خداوند مصلحت بينى شده و تحقق يافته بود، وى بسيارى از معجزات را به درخواست مخاطبان مى‏آورد؛ از جمله اين كه چون حواريون از او درخواست نزول مائده‏اى آسمانى مى‏كنند تا به اطمينان و ايمان افزون‏تر دست يابند، به درخواستشان جامه عمل مى‏پوشد:

و هنگامى را ياد كن كه حواريون گفتد: اى عيسى پسر مريم، آيا پروردگارت مى‏تواند از آسمان، خوان خوردنى براى ما فرود آورد؟ عيسى گفت: اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد. گفتند: مى‏خواهيم از آن بخوريم و دل‏هاى ما آرامش يابد و بدانيم كه به ما راست گفته‏اى و بر آن از گواهان باشيم. عيسى پسر مريم گفت: پروردگارا، از آسمان مائده‏اى بر ما فرو فرست تا عيدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه‏اى از جانب تو و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى دهندگانى.(19)

اين مهربانى زايد الوصف را حتى در انذار عيسوى كه مفهوم بيم و ترس جزء آن است شاهديم؛ محتواى انذارهاى او همچون حرام شدن بهشت بر مشركان و بى ياور بودن آنان، حكايتگر اين موضوع است؛

و قالَ الْمَسيحُ يا بَنِى‏إسرائيلَ اعْبدُوا اللّهَ رَبِّى و رَبَّكُم إنَّهُ مَنْ يُشرِكْ بِاللّه فَقَد حَرَّم اللّهُ عَليه الْجنَّةَ و مأويهُ النّارُ و مالِلظّالِمينَ من أنصارٍ؛(20)

مسيح مى‏گفت: اى فرزندان اسرائيل، پروردگار خودتان را بپرستيد كه هر كس به خدا شرك ورزد، قطعاً خداوند بهشت را بر او حرام ساخته است و جايگاهش آتش است و براى ستمكاران ياورانى نيست.

براى بر گرفتن پيام عيسى درباره مواسات، نظرى به انجيل لوقا مى‏افكنيم.

مردم از عيسى پرسيدند: تكليف ما چيست؟ فرمود: آن كه دو پيراهن دارد بايد يكى را به آن كه ندارد هديه كند و هر كه خوردنى دارد نيز بايد چنين كند... و به سپاهيان گفت: با هيچ كس بد رفتار نكنيد و به كسى زور نگوييد و از حق خود تجاوز ننماييد.(21)

5. تواضع

شايد ريشه مهرورزى و مواسات بى‏حد عيسى به مؤمنان و حتى مشركان در تواضع عميقى است كه همچون جويبارى پر بركت و زلال در سراسر وجودش موج مى‏زند و از سرچشمه شخصيت الهى او نشأت مى‏گيرد، چرا كه هر كسى به خدا نزديك‏تر گرديد در خدمت و كمك و فروتنى به خلق خدا كوشاتر مى‏شود.

در كتاب كافى به نقل از احمد بن عبدالله از احمد بن محمد برقى از يكى از يارانش به صورت مرفوع از عيسى بن مريم(ع) روايت شده كه فرمود: <اى گروه حواريون: من نزد شما حاجتى دارم، برايم برآورده سازيد. گفتند: درخواست تو برآورده است، اى روح الله. پس برخاست و پاهاى يكايك ايشان را شست، گفتند: ما به اين كار شايسته تر بوديم اى روح خدا، گفت: شايسته‏ترين مردم براى خدمت به خلق، دانشمند است و من اين‏گونه فروتنى نمودم تا شما نيز پس از من در ميان مردم اينچنين تواضع داشته باشيد. سپس فرمود: حكمت و فرزانگى آدمى با تواضع بارور مى‏گردد نه با تكبر، چنان كه گياه در دشت مى‏رويد و رشدمى‏كند نه در كوه.»(22)

در روايت ديگرى آمده است: <عيسى براى حواريون طعامى ترتيب داد و چون از خوردن آن فارغ شدند به دست خود دستانشان بشست، گفتند: اى روح الله، بهتر است ما اين را انجام دهيم. فرمود: من اينچنين كردم تا شما نيز با دانش آموزان و مخاطبان خويش چنين كنيد.»(23)

6. شروع دعوت از گهواره

از آن‏جا كه در ميان اركان و عناصر تبليغ (مبلّغ، مخاطب، پيام، ابزار و شرايط) سن مبلّغ و داعى نقشى ندارد ارشادهاى عيسى در گاهواره كودكى، يك روند تبليغى كامل به شمار مى‏رود كه قابل تحليل و بررسى كامل است، عيسى به اشاره مريم و با تكيه بر اراده و قدرت خداوندى در همان اوان كودكى به سخن آمد و ضمن آن كه گواه صادقى بر حقانيت و صداقت مادر گشت، مردم را در شرايطى تأثير گذار و بيدار كننده به پذيرش دعوت الهى فرا خواند؛

فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِى الْمَهْدِ صَبِيّاً * قالَ إِنِّى عَبْدُاللَّهِ آتانِىَ الكِتابَ وَجَعَلَنِى نَبِيّاً * وَجَعَلَنِى مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَأَوْصانِى بِالصَّلوةِ وَالزَّكوةِ ما دُمْتُ حَيّاً * وَبَرّاً بِوالِدَتِى وَلَمْ يَجْعَلْنِى جَبّاراً شَقِيّاً؛(24)

پس مريم به سوى عيسى، اشاره كرد، گفتند: چگونه با كسى كه در گهواره و كودك است سخن بگوييم؟ كودك گفت: منم بنده خدا، كه به من كتاب داده و مرا پيغمبر قرار داده است و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته و تا زنده‏ام به نماز و زكات سفارش كرده است و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زور گو و نافرمانم نگردانيده است.

شروع دعوت از گهواره نشان مى‏دهد كه عيسى از همان آغاز از هر فرصت تبليغى - به صورت معجزه آميز و يا عادى - در هر شرايط به نيكى بهره جسته و آن را به عرصه دعوت توحيدى مبدل نموده است.

7. تشكيل كادر مركزى دعوت (حواريون)

پس از طى مراحل نخستين تبليغ، مبلّغ بايستى در جهت تمركز بخشيدن به نيروها و امكانات موجود تلاش كند،چنان‏كه پيامبراسلام(ص) و يا حضرت‏ابراهيم(ع)گروه پيشتازان حركت توحيدى را سامان دادند و ثمرات تبليغى بسيارى از اين رهگذر نصيب مؤمنان گشت. عيسى نيز چون از پراكندگى نيروهاى جبهه ايمان رنج مى‏برد، دست به اين اقدام حياتى زد و كاراترين و زبده‏ترين نيروهاى خود را زير پرچم و عنوان واحد حواريون گرد آورد.

وَإِذا أَوْحَيْتُ إِلَى الحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِى وَبِرَسُولِى قالُوا آمَنّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ؛(25)

و هنگامى را ياد كن كه به حواريون وحى كردم كه به من و فرستاده‏ام ايمان آورند. گفتند: ايمان آورديم و شاهد باش كه ما مسلمانيم.

فَلَمّا أَحَسَّ عِيسى‏ مِنْهُمُ الكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِى إِلى اللَّهِ قالَ الحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِاَنّا مُسْلِمُونَ؛(26)

پس چون عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: ياران من در راه خدا چه كسانند؟ حواريون گفتند: ما ياران خداييم به خدا ايمان آورده‏ايم و گواه باش كه ما تسليم او هستيم (مسلمان هستيم).

مرحوم علامه طباطبايى در اين خصوص مى‏گويد:

عيسى با اين پرسش مى‏خواست تعداد مردان مؤمن قومش را بشناسد كه در راه حق آماده و در صحنه حاضرند تا گروه دينداران تشكيل شوند و هوادار رسالت عيسى و مبلّغ دعوت او باشند. اين طبيعت همه قدرت‏هاى مادى و اجتماعى است كه در آغاز راه، مركز و كانونى براى فعاليت و گسترش آن بر مى‏گزينند و از آن براى پيشبرد اهداف خود بهره مى‏جويند؛ چنان كه نظير آن را در اسلام در بيعت عقبه و بيعت شجره شاهديم كه رسول‏خدا خواست عِدّه و عُدّه موجود خود را متمركز سازد.(27)

اين تشكل ايمانى مى‏تواند در شرايط فشار و خفقان، به جمع مؤمنان نيرويى دوچندان بدهد كه سخن و عقيده خويش را با جسارت بيشتر ابراز دارند. نيز موجب آن مى‏شود كه مخالفان براى چنين گروه به‏هم پيوسته و منسجم جايگاهى نو قائل شوند و همچنين باعث تشويق اهل ترديد به پيوستن به صف موحدان مى‏گردد و عذر و بهانه را از همه مى‏گيرد؛ چه، نوعى اتمام حجت نيز به شمار مى‏رود. به عنوان مثال، آيه‏14 سوره صف نشان مى‏دهد كه گروهى از مردم در اثر وفا دارى حواريون‏(28) واعلام آمادگى آنان براى يارى خدا و رسول او عيسى، به پذيرش دعوت و ايمان تشويق شدند؛

يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِى إِلَى‏اللَّهِ قالَ الحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ؛(29)

اى مؤمنان ياران خدا باشيد همچنان كه عيسى بن مريم به حواريون گفت: ياران من به‏سوى خداكيست؟ گفتند: ما ياران خداييم.

در اثر اين اعلام آمادگى و اظهار وفادارى گروه قابل توجهى از بنى‏اسرائيل نيز ايمان آوردند و موجب فتحى بزرگ گرديدند و نيز حجت را بر ديگران تمام كردند؛

فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِى‏إِسْرائِيلَ وَكَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَيَّدْنا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى‏ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِينَ؛(30)

پس گروهى از بنى‏اسرائيل ايمان آوردند و گروهى كفر ورزيدند. و كسانى را كه گرويده بودند، بر دشمنانشان يارى كرديم تا چيره شدند.

8. تصديق تورات و بشارت ختم رسل

رسالت‏هاى الهى پيامبران بزرگ، جملگى مراحل به هم پيوسته يك پديده آسمانى به نام دين است كه هر پيامبر مطابق مأموريت ارائه شده به او، بخشى از آن حقيقت والا را به گوش جهانيان رسانده است. بر اين اساس، منافات و تعارضى در بين رسالت‏هاى مختلف نتواند بود. بدين ترتيب، عيسى نيز مصدق و مؤيد رسالت‏هاى پيشين به ويژه رسالت موسى بوده‏است؛

وَإِذ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِى‏إِسْرائِيلَ إِنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَىَّ مِنَ التَّوْراةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ؛(31)

و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: اى بنى‏اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم، تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى‏كنم و به فرستاده‏اى كه پس از من مى‏آيد و نام او احمد است، بشارتگرم.

9. رفع اختلاف ميان مردم

عيسى(ع) يكى از مأموريت‏هاى خود را در ميان قومش رفع اختلافات مى‏شمرد؛

قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِى تَخْتَلِفُونَ فِيهِ؛(32)

گفت: به راستى براى شما حكمت آورده‏ام و تا درباره بعضى از آنچه در آن اختلاف مى‏كرديد برايتان توضيح دهم.

او اعلام مى‏كند كه اگر از خدا پروا و از او تبعيت كنند، اختلافات فيما بين ايشان كه باعث ضعف و سستى آنها شده است بر طرف خواهد گرديد. از آن‏جا كه اختصار و اشاره گذرا به فرآيندهاى تبليغى و شيوه‏هاى دعوت، روش قرآن كريم است، همين اشاره كوتاه بيانگر تلاش جدى عيسى براى ايجاد و هماهنگى فكرى و يكپارچگى در سلوك جامعه بنى‏اسرائيل و رفع اختلاف است.

آيه زير نيز به اصل وجود اختلاف در قوم او اشاره مى‏كند؛

فَاخْتَلَفَ الأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ؛(33)

پس احزاب دست به اختلاف زدند. پس واى بر كسانى كه ستم كردند، از عذاب روزى دردناك.

آيه 327 سوره مريم نيز يادآور همين معناست.

10. سير و سياحت تبليغى

همان گونه كه هجرت (يا سفر دراز مدت) براى يافتن عرصه‏هاى جديد دعوت در كارنامه پيامبران بزرگ به چشم مى‏خورد، سير و سياحت يكى از برنامه‏هاى عادى و مورد توجه بسيار حضرت عيسى بود. در يكى از سفرها كه طى آن عيسى با گفتن بسم‏الله از روى آب گذشت، دوست و همسفرش به خاطر افتخار مصاحبت با روح‏الله دچار خودبينى گرديد و با خود گفت: اين عيسى است كه بر آب گام مى‏نهد و من نيز. پس او بر من چه فضيلتى دارد؟ در همان لحظه زير پايش بى قرار شد و در آب فرو رفت و فرياد و يارى خواست. عيسى فرمود: تو خود را بر اثر خودبينى در مقامى كه خدا آن را براى تو قرار نداده نهادى و خدا بر تو غضب كرد. اكنون از آنچه گفتى توبه‏كن. وى توبه كرد و آن‏گاه به مرتبه‏اى كه خدا برايش قرار داده بود بازگشت.(34)

همچنين در سير و سياحتى به همراه حواريون به روستايى رسيد كه ساكنان و حتى حيوانات آن مرده بودند، به طورى كه حكايت از عذاب الهى مى‏كرد. حواريون خواستند آنها را زنده كند تا سبب عذابشان روشن شود و مايه عبرت ايشان گردد. يكى از مردگان با دعاى عيسى زنده شد و در پاسخ به پرسش مذكور گفت: چهار چيز ما را مشمول عذاب الهى كرد؛

1. پرستش طاغوت؛ 2. دلبستگى به دنيا؛ 3. آرزوى دور و دراز؛ 4. غفلت و سرگرمى به بازيهاى دنيا.(35)

بدين ترتيب، وى بالاترين مواعظ اخلاقى و اشارات عملى را در ميان ياران و پيروانش نشر مى‏داد.

11. اعزام فرستادگان تبليغى (به انطاكيه)

عيسى علاوه بر تبليغ در سرزمين خود و سير و سياحت تبليغى، با توجه به شرايط و نيازهاى موجود، فرستادگانى را نيز براى ارشاد مردم سرزمين‏هاى ديگر اعزام فرمود و هرگز قلمرو دعوت خود را به وطن يا سرزمينى خاص محدود ندانست. مردم شهر انطاكيه در بت‏پرستى و طاغوت‏پرستى غرق و در لجنزار فساد و گناهان غوطه ور بودند. عيسى از جانب خداوند مأمور شد تا دو مبلّغ براى هدايت ايشان گسيل دارد. اما ناآشنايى آن دو رسول باعوامل نفوذ در مردم و شيوه‏هاى مؤثر دعوت از يك سو و لجاجت و تيره دلى مردم انطاكيه ازسوى ديگر، موجب شد كه نه تنها كسى به گفتار ايشان گوش فرا ندهد بلكه دستگير شده و در بتكده‏اى زندانى شوند؛ وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ القَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا المُرْسَلُونَ * إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ؛(36)

و داستان مردم آن شهرى را كه رسولان بدانجا آمدند براى ايشان مَثَل زن؛ آن‏گاه كه دوتن سوى آنان فرستاديم. ولى آن دو را دروغزن پنداشتند، تا با فرستاده سومين آنان را تأييدكرديم. پس گفتند: ما به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده‏ايم.

حضرت عيسى فرستاده سوم خويش را براى پيگيرى دعوت آندو فرستاد. وى كه <شمعون الصفا» نام داشت براى هدايت مردم به طور ناشناس به آن شهر در آمد و با متانت و احتياط به تماس و برقرارى ارتباط تبليغى با مردم پرداخت و از روحيات آنان به‏ويژه شاه‏پرستى ايشان مطلع گرديد. او شيوه همراهى موقت را اتخاذ كرد و گفت: من غريبى هستم كه مى‏خواهم به آيين شما در آيم. او را به نزد پادشاه بردند و احترام شايانى از او به‏عمل آوردند. نيز او را به بتكده بردند كه هنگام بازديد، فرستادگان عيسى را ديد و به اشارتى فهماند كه دوستى و آشنايى خويش را ابراز نكنند، پس از يك سال، شمعون با تدابيرى كارساز و ترتيب دادن مناظره‏اى حساب شده، باعث ايمان آوردن پادشاه و مردم گرديد.(37)

12. ساده زيستى

هرچند از شرح شيوه‏هاى گذشته، ساده‏زيستى و دورى عيسى از مظاهر فريبنده مادى برمى‏آيد اما اشاره مستقل به اين بعد از زندگى و شخصيت عيسى و اين روش غير مستقيم تبليغى ضرورى به نظر مى‏رسد، روايات زيادى بر اين معنا تأكيد و تصريح دارند؛ از جمله اين كه در نهج البلاغه آمده است:

و اگر بخواهى در عيسى بن مريم نيز (براى تو اسوه‏اى نيكو است)، كه سر بر سنگ مى‏نهاد و جامه خشن مى‏پوشيد و خورش او گرسنگى بود و چراغ شب‏افروزش، ماه و سايبان زمستانش شرق و غرب زمين. ميوه و خوراكش گياه بيابان بود و همسرى نداشت تا او را بفريبد و فرزندى نداشت كه (فقدانش) او را اندوهگين سازد، دارايى‏اى نداشت كه او را متوجه خود سازد و طمعى نداشت كه به خوارى‏اش در افكند. مركبش دو پايش بود و خدمتكارش دو دستش.(38)

همچنين در قصص الانبياء ابن كثير چنين ذكر شده است:

عيسى(ع) لباس مويين مى‏پوشيد و از برگ درخت مى‏خورد و خانه و زن و فرزند و مالى نداشت و هيچ‏گاه براى فردايش ذخيره نمى‏كرد.(39)

جدول مشخصات و عناصر شيوه‏هاى تبليغ حضرت عيسى(ع) 

رديف شيوه‏ها محل اجرا نوع‏بيان وسايل وابزارها زمينه‏ها(عواملموجبه ) هدف ميزان‏پذيرش
1 دعوت بر اساس بيّنه و آيه قوم بنى‏اسرائيل گفتارى معجزات، استدلال‏هاى روشن عقلگرايى‏مردم ارائه تصوير عقلايى دين و توحيد خوب
2 حكمتها وبيانات مؤثر در خلوت و در اجتماع گفتارى مثل‏هاى گويا، نكته‏هاى ظريف تأثير حكمت‏هاى و نكات و لطايف در انسان‏ها نزديك كردن اذهان  به عقايد صحيح‏ خوب 
3 تبليغ غير مستقيم شهرناصره و جاهاى ديگر گفتارى - عملى تواضع: خدمت به افراد و... تأثير عمل از تأثير گفتار كمتر نيست اعلام التزام خود به پيام‏هاى دعوت‏  خوب
4 مهربانى و مواسات شهرناصره و جاهاى ديگر عملى نرمخويى، گفتار نرمتحمل بد رفتارى و...، تأثير نافذ محبتدر قلب بشر رام كردن دلها خوب 
5 تواضع همه‏جا عملى خدمت به هرنحو، عدم تشخّص و... تساوى ذاتى‏انسانها دادن شخصيت به پيروان  ودادن سرمشق رفتار عالى
6 شروع دعوت از گهواره در اجتماع مردم گفتارى - اعلام توحيد در همه شرايط خوب
7 تشكيل كادر مركزى دعوت(حواريون)  در ميان بنى‏اسرائيل عملى - تأثيرگذارى نمونه‏هاى عينى هدايت در مردم عادى دادن الگوهايى مجسمبه همه مردم خوب
8 تصديق تورات و بشارت ختم رسل همه‏جا گفتارى خبر از گذشته و بشارت آينده گمان مشركان بر بى‏سابقه بودن دعوت عيسى طريق توحيد هميشگى و پيوسته است‏ خوب
9 رفع اختلاف ميان مردم همه‏جا گفتارى - عملى محبت، استماع كامل بسيار در جامعه وجود اختلاف‏ها و درگيرى‏هاى ائتلاف و همبستگى مؤمنان عالى
10 سير و سياحت تبليغى - عملى - رسالت جهانى عيسى گسترش قلمرو دعوت عالى
11 اعزام فرستادگان تبليغى انطاكيه عملى حواريون، شاگردان مبرّز نياز مناطق مختلف به مرشد و راهنما گسترش و تعميق دعوت خوب
12 ساده زيستى همه‏جا عملى خوراك و پوشاك بسيار ساده محروميت اغلب انسان‏ها(و پيروان)  هماهنگى و جذب  فرودستان جامعه خوب

1 - آل عمران (3) آيه 45.
2 - مريم (19) آيه 34.
3 - انعام (6) آيه 85.
4 - زخرف (43) آيه 63.
5 - مائده (5) آيه 110.
6 - مريم (19) آيه 36.
7 - آل عمران (3) آيه 49.
8 - همان، آيه 50.
9 - عماد زاده، تاريخ انبياء، ص 731.
10 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 319؛ شيخ صدوق، الخصال، ج‏1، ص‏34.
11 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ح 14، ص 325.
12 - همان، ص 329.
13 - همان، ص 322؛ شيخ صدوق، معانى الاخبار، ص 99.
14 - شيخ صدوق، خصال، ج 1، ص 56؛ محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 319.
15 - ورام، مجموعه ورام، ج 2، ص 219.
16 - همان، ج 1، ص 96.
17 - جاحظ، الحيوان، ج 2، ص 163؛ محمدباقر تاج لنگرودى، اخلاق انبياء، ص 394.
18 - مائده (5) آيه 118.
19 - همان، آيات 112 - 124.
20 - همان، آيه 72.
21 - جلال‏الدين آشتيانى، تحقيقى در دين مسيحيت، ص 205.
22 - كلينى،كافى، ج 1، ص 37؛ محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 278.
23 - ورام، مجموعه ورام، ج 1، ص 83؛ محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 14، ص 329.
24 - مريم (19) آيات 29 - 32.
25 - مائده (5) آيه 111.
26 - آل عمران (3) آيه 52.
27 - محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 3، ص 220.
28 - درباره اصطلاح حوارى و حواريون، زمخشرى مى‏گويد: <حواريون، ياران خاص و با وفاى او بودند كه پيش از همه به او ايمان آوردند و تعدادشان دوازده نفر بود، واژه حوارى رجل از ريشه حور به معناى سفيدى خالص است يعنى دوست و يار نزديك.» (الكشّاف، ج‏4، ص‏528).
29 - صف (61) آيه 14.
30 - صف (61) آيه 14.
31 - همان، آيه 6.
32 - زخرف (43) آيه 63.
33 - همان، آيه 65.
34 - اصول كافى، ج 2، ص 307 (با اقتباس).
35 - همان، ص 318 (با تلخيص).
36 - يس (36) آيات 13 - 14.
37 - فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 4، ذيل آيات 13 - 14 سوره يس، ص 249 - 250 (با اقتباس).
38 - سيد رضى، نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 160، ص 229.
39 - ابن كثير، قصص الانبياء، ج 2، ص 424.