يكى از گروههايى كه در قرآن سرگذشت افتخارآميزشان نقل، و از شخصيتشان تجليل شده، ساحران فرعوناند كه پس از استماع براهين توحيدى و رؤيت آيات الهى و اعجاز غيبى به دست موسى، ايمان آوردند و على رغم همه فشارها و شكنجهها، بر اين ايمان پاى فشردند.
سرگذشت اين گروه انقلابى و پيشتاز طى حدود پنجاه آيه از سورههاى اعراف، طه، شعراء و يونس در ضمن داستان موسى نقل شده است. برخى از اين آيات حاوى مدحى رسا درباره اين گروه است:
قالُوا آمَنّا بِرَبِّ العالَمِينَ؛(1)
و گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.
قالُوا لا ضَيْرَ إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ؛(2)
گفتند: باكى نيست، ما روى به سوى پروردگار خود مىآوريم.
إِنّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنّا أَوَّلَ المُؤْمِنِينَ؛(3)
ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد، چرا كه نخستين ايمانآورندگان بوديم.
فرعون، پس از آن كه موسى را به سحر متهم ساخت، با مشورت درباريان، تصميم به گردآورى تمام ساحران بزرگ مصر گرفت و به آنان وعده ورود به دربار و جرگه مقربان را داد، اما اين گروه حقجو كه از هوشمندان بنىاسرائيل بوده و به سبب جاىگاه ارزشمند اين حرفه بدان روى آورده بودند، پس از مشاهده بى پرده آيات الهى و معجزات موسوى، ايمان خويش را به فرعون اعلام كردند وتوطئه او را نقشبر آب ساختند. از سويى، ايمان اين گروه برجسته و متخصص توانست نظر برخى از آحاد آن جامعه را به سوى موسى و ايمان به رسالتش جلب نمايد.
شايد بتوان گفت برجسته ترين ويژگى ساحران فرعون كه به طور قطع داراى تأثير تبليغى مىباشد مقاومت ايشان دربرابر تهديدها و وعيدهاى متعدد دستگاه ستم فرعون است. ساحران با ايمان خود اصحاب كفر را غافلگير نموده و توان عكسالعمل را از آنان گرفتند و صحنه ترتيبيافته با هدف تضعيف موسى را به مؤثرترين عرصه تبليغى او بدل ساختند و بدين ترتيب خشم و غضب فرعونيان را برانگيختند. اين بود كه فرعون گفت:
پس بى شك دستهاى شما و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع مىكنم و شما را بر تنههاى درخت خرما به دار مىآويزم، تا خوب بدانيد عذاب كداميك از ما سختتر و پايدارتر است.(4)
اما آنها اهميتى نداده و به راه خويش ادامه دادند.
ساحران مصر در فضاى خفقان حاكم بر دربار فرعونى و در حضور عموم مردمى كه جهت مشاهده رقابت ساحران و موسى گرد آمده بودند، هرچند مىتوانستند ايمان خويش را پنهان دارند و در فرصتى مناسبتر آن را اظهار نمايند، اما با صراحت تمام ابتدا دربرابر استدلال كوبنده موسى بر سجده افتادند و سپس به زبان گفتند:
فَأُلْقِىَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنّا بِرَبِّ هرُونَ وَمُوسى؛(5)
پس ساحران به سجده افتادند. گفتند: به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم.
روشن است كه اين اعلام صريح ايمان موجب خشم فرعونيان و تهديد جانى براى ساحران مىگشت؛ اما آنان به سوى خدا باز گشته بودند:
قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ؛(6)
گفتند: ما رو به سوى پروردگار خود مىآوريم.
هرچند اعلام صريح ايمان دربرابر فرعون خود نوعى پذيرش تهديد و شكنجههاى بسيار بود، اما تهديدها و فشارهاى جدىتر از آن پس آغاز گرديد.
قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هذا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِى المَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ؛(7)
فرعون گفت: آيا پيش از آن كه به شما رخصت دهم، به او ايمان آورديد؟ قطعاً اين نيرنگى است كه در شهر به راه انداختهايد تا مردمش را از آن بيرون كنيد. پس به زودى خواهيد دانست.
لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ؛(8)
دستها و پاهايتان را يكى از چپ و يكى از راست خواهم بريد، سپس همه شما را به دار خواهم آويخت.
اين دو آيه شامل تهديدها و وعيدهايى است كه فرعون در عمل به آنها سابقه روشنى داشته است:
وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَأَبْقى؛(9)
تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سختتر و پايدارتر است.
اما ساحران ايمان آورده، تحت تأثير تحول عميقى كه در درونشان ايجاد شده بود هرگز به اين تهديدها وقعى ننهادند و با دو نوع برخورد و بيان بسيار آموزنده پاسخ او را به استوارى دادند؛ نخست آن كه با بيانى قاطع بى باكى خود را دربرابر وعيدها و فريادهاى خشمگينانه فرعون ابراز داشته و در واقع اميد فرعون را به كلى قطع كردند.
قالُوا لا ضَيْرَ إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ؛(10)
گفتند: باكى نيست، ما روى به سوى پروردگار خود مىآوريم.
قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى ما جاءَنا مِنَ البَيِّناتِ وَالَّذِى فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِى هذِهِ الحَياةَ الدُّنْيا؛(11)
گفتند: ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و بر آن كس كه ما را پديدآورده است، ترجيح نخواهيم داد؛ پس هر حكمى مىخواهى بكن كه تنها در اين زندگى دنياست كه تو حكم مىرانى.
دوم آن كه با مقايسهاى منطقى و مؤثر، به رحمت و نعمت الهى كه در اثر ايمان به خدا نصيبشان مىشود، اشاره كردند و به همگان نشان دادند كه حاضرند آن همه تهديدها و سختىها را بهخاطر نيل به مغفرت و رحمت الهى به جان بخرند؛
إِنّا آمَنّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقى؛(12)
ما به پروردگارمان ايمان آورديم، تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى بر ما ببخشايد، و خدا بهتر و پاىدارتر است.
در اين آيه با استدلال به اين كه پروردگار، مىتواند گناهان و جادوگرى ايشان را بيامرزد، ايمان خويش را مستدل مىكنند و بر اين اساس در پاسخ جمله <وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَأَبْقى» با شيوه مقايسه مىگويند: <وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقى؛ خداوند ما الله بهتر و ماندگارتر است.»
همچنين در پاسخهاى خود اظهار داشتند كه تو در اوج و نهايت قدرت نيز تنها حاكم بر ما در اين جهانى و اقتدار آن جهان، مطلقاً از آن پروردگار ماست؛
إِنَّما تَقْضِى هذِهِ الحَياةَ الدُّنْيا؛(13)
تنها در اين زندگى دنياست كه تو حكم مىرانى.
ساحران بنىاسرائيل از ابتداى ورود به صحنه مقابله با موسى، با آگاهى و از روى شناخت حركت كردند.
در حقيقت، هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود، جهنم براى اوست. در آن نهمىميرد و نه زندگى مىيابد. و هر كه مؤمن به نزد او رود، در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد، براى آنان درجات والا خواهد بود.(14)
با آن كه فرعون آنها را براى محكوم كردن موسى به خدمت گرفته و گرد آورد، اما اينان هرگز تن به نقشه فرعونى نداده و از آنجا كه با برجستهترين فنون سحر آشنايى داشته و جزء سرسپردگان فرعون نيز نبودند، با معيار حقيقت و درستى با اعجاز موسى مواجه شدند؛
فَوَقَعَ الحَقُّ وَبَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ؛(15)
پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مىكردند باطل شد.
و سرانجام به حقانيت منطق موسى اعتراف، و به رسالتش ايمان آوردند؛ <قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ». اين تعبير حاكى از عمق تحولى است كه در آنها بهوجود آمده بود.
جلوههاى آگاهى در برخوردهاى ساحران را در طى جملات زير شاهديم؛
- در ابتدا چون آگاهانه و بدون تأثيرپذيرى نيرنگهاى فرعونى، معجزه موسى را نظاره كردند بىاختيار به سجده افتادند؛
فَأُلْقِىَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنّا بِرَبِّ هرُونَ وَمُوسى؛(16)
پس ساحران به سجده درافتادند، گفتند: به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم.
<تعبير قرآن به <أُلْقِىَ السَّحرةُ» كه مفهومش افكنده شدن و افتادن است، اشاره به اين است كه آنچنان تحت تأثير جاذبه معجزه موسى قرار گرفتند كه گويى بىاختيار بر زمين افتاده و سجده كردند.(17)»
- و همچنين از روى بينشى عميق نسبت به گناه سحر و زشتى حمايت فرعون، اميد به مغفرت الهى را به دليل ايمان يكباره خود اعلام كردند.
إِنّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنّا أَوَّلَ المُؤْمِنِينَ؛(18)
ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد، چرا كه نخستين ايمانآورندگان بوديم.
- نيز بر اساس تعاليم موسى شناخت درستى از نظام حسابرسى قيامت يافتند، هنگامى كه دربرابر فرعون چنين استدلال مىكردند:
إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِيها وَلايَحْيى * وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ العُلى * جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكّى؛(19)
در حقيقت، هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود، جهنم براى اوست. در آن نهمىميرد و نه زندگى مىيابد. و هر كه مؤمن به نزد او رود، در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد، براى آنان درجات والا خواهد بود: بهشتهاى عدن كه از زير درختان آن جويبارها روان است. جاودانه در آن مىمانند، و اين است پاداش كسى كه به پاكى گرايد.
- همچنين در پاسخ تهديدهاى فرعون، دليل تصميم قاطع خود را بينات و دلايل روشن موسى معرفى كردند.
قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى ما جاءَنا مِنَ البَيِّناتِ وَالَّذِى فَطَرَنا؛(20)
گفتند: ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و بر آن كس كه ما را پديد آورده است، ترجيح نخواهيم داد.
اين همه در حالى بود كه پيش از صحنه رويارويى ساحران و موسى، اين گروه دغدغههاى ديگرى داشتند كه هيچ تناسبى با انديشههاى امروزشان نداشت، هنگامى كه ازسوى فرعون به اين ميدان دعوت شدند، يكصدا به فرعون گفتند:
فَلَمّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنّا نَحْنُ الغالِبِينَ * قالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَالمُقَرَّبِينَ؛(21)
و چون ساحران پيش فرعون آمدند، گفتند: آيا اگر ما غالب آييم واقعاً براى ما مزدى خواهد بود؟ گفت: آرى، و در آن صورت شما حتماً از زمره مقربان خواهيدشد.
بدين ترتيب آرزوهاى آنها از پاداش دنيوى و تقرب دربار فرعونى به مغفرت الهى و درجات عالى بهشتى متحول گشت.
آنگاه كه ساحران از روى روحيه حقيقتجويى به درستى نداى موسى ايمان آوردند، حجم و شدت بسيار تهديدهاى فرعونى مىتوانست انسانهاى عادى را از تصميم خويش منصرف گرداند، اما اينان ذرهاى در ايمان و بينش خود ترديد نكردند و تا پاى جان بر آن ايستادند. جملههاى مؤكد ايشان خطاب به فرعون گوياى اين حقيقت است:
قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ؛(22)
گفتند: ما رو به سوى پروردگار خود مىآوريم.
قالُوا لا ضَيْرَ إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ؛(23)
گفتند: باكى نيست، ما رو به سوى پروردگار خود مىآوريم.
قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى ما جاءَنا مِنَ البَيِّناتِ وَالَّذِى فَطَرَنا؛(24)
گفتند: ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و بر آن كس كه ما را پديدآورده است، ترجيح نخواهيم داد.
ساحران از همان آغاز ايمان به رسالت موسى توجهى دائم و جدى به عظمت الهى و يادقيامت داشتند و بهخوبى از اين دو تكيه گاه آرامش بخش براى مقاومت دربرابر فشارهاى فرعون بهره مىجستند، به عبارت ديگر در تحولى سريع و همه جانبه، وجودشان از توحيد لبريز شده بود، طورى كه كلامشان همواره حول محور توحيد، رفتارشان موحدانه و آرزوهايشان نيز خداجويانه شده بود؛ به جاى اتكا به فرعون خداى دروغين، از ربالعالمين سخن مىگفتند؛
قالُوا آمَنّا بِرَبِّ العالَمِينَ * رَبِّ مُوسى وَهرُونَ؛(25)
گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم: پروردگار موسى و هارون.
قالُوا آمَنّا بِرَبِّ هرُونَ وَمُوسى؛(26)
گفتند: به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم.
و به جاى تسليم دربرابر فرعونيان از صميم جان مىگفتند:
فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ...؛(27)
پس هر حكمى مىخواهى بكن.
قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ؛(28)
گفتند: ما به سوى پروردگارمان باز خواهيم گشت.
و به جاى آرزوى تقرب به آستان فرعون و نيل به پاداش مادى، آرزوى خشنودى الله را داشتند:
إِنّا آمَنّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ؛(29)
ما به پروردگارمان ايمان آورديم، تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى برما ببخشايد.
دربرابر اعتراض بى اساس و عيبجويى فرعون، توكل و خدامدارى خود را چنين ابراز مىداشتند:
وَما تَنْقِمُ مِنّا إِلّا أَنْ آمَنّا بِآياتِ رَبِّنا لَمّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَتَوَفَّنا مُسْلِمِينَ؛(30)
و تو جز براى اين ما را به كيفر نمىرسانى كه ما به معجزات پروردگارمان - وقتى براى ما آمد - ايمان آورديم. پروردگارا، بر ما شكيبايى فرو ريز و ما را مسلمان بميران.
همچنين ياد قيامت از جانب آنان در آيات 74 تا 76 سوره طه ترسيم شده است:
إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِيها وَلايَحْيى * وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ العُلى * جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكّى؛
در حقيقت، هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود، جهنم براى اوست. در آن نه مىميرد و نه زندگى مىيابد. و هر كه مؤمن به نزد او رود، در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد، براى آنان درجات والا خواهد بود: بهشتهاى عدن كه از زير درختان آن جويبارها روان است. جاودانه در آن مىمانند، و اين است پاداش كسى كه به پاكى گرايد.
رديف | شيوهها | محل اجرا | نوعبيان | وسايل وابزارها | زمينهها(عواملموجبه ) | هدف | ميزانپذيرش |
1 | اعلام صريح ايمان | ميدان رقابت موسى و ساحران | گفتارى | قول صريح سجده تسليم | شگفتى همگان از دگرگونى فكرى ساحران | جبران انحرافات گذشته | خوب |
2 | مقاومت دربرابر تهديدات | ميدان رقابت موسى و ساحران | گفتارى و عملى | گفتار قاطع | اميد فرعون به بازگشت آنان | اثبات ايمان حقيقى خود | خوب |
3 | تحول آگاهانه و عميق | ميدان رقابت موسى و ساحران | گفتارى و عملى | استدلال، دانش سحر، تهديدناپذيرى | دانش كامل به سحر و فنون آن | رسيدن به رستگارى | خوب |
4 | عدم ترديد در پذيرش حق | ميدان رقابت موسى و ساحران | عملى | قاطعيت و صراحت و مقاومت | تحوّل آگاهانه | رسيدن به رستگارى | خوب |
5 | توكل به خدا و ياد قيامت | همهجا | گفتارى و عملى | دعا، اظهار توحيد، ذكر مغفرت الهى و بهشت | اميد به رحمت الهى | جبران گذشته | خوب |