حضرت ادريس

حضرت ادريس از پيامبران قديم است كه بين دوره آدم و نوح مى‏زيسته است. نام‏اصلى او اخنوخ بوده و از اجداد حضرت نوح به شمار مى‏رود. قرآن در دو جا از او نام‏برده و از او به نيكى ياد كرده است:

- وَاذكُرْ فِى الكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً * وَرَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيّاً.(1)

و در اين كتاب از ادريس ياد كن. كه او راستگويى پيامبر بود، و ما او را به مقامى بلند ارتقاداديم.

- وَإِسْمعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَاالْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصّابِرِينَ * وَأَدْخَلْناهُمْ فِى‏رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصّالِحِينَ؛(2)

و اسماعيل و ادريس و ذا الكفل را ياد كن كه همه از صابران بودند و ما ايشان را در رحمت خود وارد كرديم چرا كه ايشان از شايستگان بودند.

ادريس، اسوه تعليم و تدريس

در ميان شيوه‏هاى ارشادى ادريس، آنچه بيش از همه بارز و جلوه گر است، توجه و اهتمام زايد الوصف آن نبى گرامى به دانش و علم آموزى و انتقال علوم به انسان‏هاست. او در عرصه دانش و تعليم بر همگان پيشى گرفته، با تعاليم الهى به آموزش خط، نگارش و دانش‏هاى مختلف پرداخت. قرآن مجيد، شرحى درباره شيوه و كيفيت دعوت ادريس به‏دست نداده و تنها در خلال روايات مى‏توان روش‏هاى دعوت و نيز اخلاقيات دخيل در دعوت او را استخراج كرد.

شيوه‏هاى دعوت حضرت ادريس

شيوه‏هاى دعوت او اعم از روش‏هاى مستقيم و غير مستقيم اينهاست:

1. تعليم علوم و فنون

پيامبران الهى پس از ارائه محورهاى اصلى دعوت (توحيد، نبوت و معاد) شيوه‏هاى ديگر را بر اساس نيازها و مقتضيات زمينى و زمانى اتخاذ مى‏كرده‏اند. دوران ادريس زمانه‏اى به‏دور از دانش و فرهنگ بود و او از جانب داناى مطلق هستى، مأمور تأسيس علوم و فنون و تعليم دانش‏هاى مختلف مى‏گردد. در بحارالأنوار وجه تسميه ادريس، اهتمام او به درس و علم دانسته شده است؛

و إنّما سمّى إدريس لكثرة ما كان يدرس من حكم الله عز و جل و سنن الاسلام.(3)

او ادريس ناميده شده به علت آن كه بسيار در احكام الهى و آداب اسلامى مطالعه مى‏نمود.

در تفسير الميزان از على بن ابراهيم نقل شده كه: <ادريس را به خاطر كثرت دراست و مطالعه نوشته‏ها بدين نام ناميده‏اند.»(4)

درخصوص پيشتازى ادريس در خط و خياطى، علامه همچنين مى‏گويد:

در ميان مورخان و سيره نويسان معروف است كه ادريس اولين كسى بود كه با قلم خط نوشت و نخستين كسى بود كه جامه دوخت و به تن كرد.(5)

همچنين درباره ابتكار ادريس در فنون و مهارت‏هاى ديگر مى‏نويسد:

وى آداب نقشه‏كشى و شهرسازى را به مردم آموخت و به‏وسيله شاگردانش، شهرها ساخته شد كه از همه كوچك‏تر شهر <رها» بود. او اول كسى است كه حكمت را استخراج نمود. علم نجوم را ياد داد. چون‏كه خداوند سرّ فلك و تركيب آن ونقطه‏هاى اجتماع كواكب و نيز علم سنين و حساب را به او فهمانده بود.(6)

سپس علامه اضافه مى‏كند:

هرچند اين گفتار به ما قبل تاريخ مربوط است و چندان به آن اعتماد نمى‏توان كرد ولى همين باقى‏ماندن نام ادريس به عنوان عظمت و مظهر علم و نوآورى دانش‏ها و اين كه همه اهل علم او را محترم مى‏شمارند و اصول هر علمى را به او منتهى مى‏دانند، كشف‏مى‏كند كه وى از قديم‏ترين پيشوايان علم بوده و افكار بشر را با علوم مختلف و معارف دقيق و استدلالى آشنا كرده است.(7)

2. اصلاحگرى وارشاد مردم به‏آداب وفضايل‏نيكو

ادريس همانند انبياى ديگر در پى اصلاح امور جامعه و رفع دشوارى‏هاى مسير دعوت است. از اين رو همواره در صحنه اجتماعى حضورى فعال دارد و به ارشاد و مساعدت انسان‏ها مى‏پردازد. علامه طباطبايى به نقل از كتاب اخبار العلماء بأخبار الحكما، مى‏گويد:

ادريس در مصر رحل اقامت افكند، خلايق را به امر به معروف و نهى از منكر و اطاعت خداى تعالى دعوت مى‏كرد و با مردم هر سرزمين با زبان مخصوصشان سخن مى‏گفت. وى به ايشان سياست و مدنيت آموخت و براى هر امت در هر اقليم، آدابى شايسته آنان بر پا داشت.(8)

3. تفكر الهى و دعوت توحيدى

اگر خداى تعالى در قرآن كه كتاب دعوت انبياست، به دعوت توحيدى ادريس اشاره نكرده است، اين به مفهوم آن نيست كه او با توحيد و ترويج آن كارى نداشته است، بلكه بر اساس روايات موجود، بر اين محور تبليغى تأكيد و پا فشارى نيز ورزيده است. ادريس در عظمت ذات ذوالجلال پروردگار بسيار انديشيد و گفت: اين آسمان‏ها و زمين‏ها و اين خلقت پهناور و خورشيد و ماه و ستارگان و ابرها و اين كائنات هستى يافته، خدايى دارند كه با نيروى خود آنها را تدبير مى‏كند و به اصلاح مى‏آورد. پس من ناچيز چگونه مى‏توانم از عهده بندگى او بر آيم و حق عبادتش را ادا كنم. آن‏گاه به سراغ گروهى از قومش مى‏رفت و به موعظه و اندرز آنان مى‏پرداخت و با يادآورى نعمت‏ها و انذار به عذاب، آنها را به پرستش خالق اين كائنات فرا مى‏خواند.(9)

4. تكلم با زبان‏هاى متعدد

بى گمان، پركار بردترين ابزار تبليغ، زبان است كه بدون آن، مبلّغ از اتخاذ بسيارى از شيوه‏هاى مؤثر و جذاب دعوت باز مى‏ماند. بر همين اساس، دانستن زبان‏هاى متعدد كارايى تبليغ داعى را به عدد زبان‏هايى كه مى‏داند، مضاعف مى‏گرداند. ادريس در اين صفت همچون سليمان و داود، بر زبان‏هاى متعدد تسلط داشت و آنها را در مسير دعوت به كار مى‏برد.

وى بر اساس روايات موجود، در دوران دعوتش در مصر و اماكن ديگر با 72 زبان با انسان‏ها سخن مى‏گفت و خداوند منطق و زبان گفت‏وگو با آنان را به او آموخته بود.(10)

5. اعتراض به حاكم فاسد

در روايتى كه در تفسير الميزان و نيز كتب سيره انبيا مثل حياة القلوب، به نقل از ابراهيم بن ابى البلاد از امام باقر(ع) نقل شده چنين آمده است:

در عهد ادريس، حاكمى جبار بود كه روزى بر سرزمينى سر سبز و آباد گذشت و خواست تا آن زمين را به ملك خود ملحق كند. با مالك آن به گفت‏وگو نشست، اما او راضى به فروش نشد، حاكم با مشورت زنش، بر آن شد تا مالك را با شهادت گواهان دروغين، مخالف پادشاه قلمداد و محكوم به مرگ كند و چنان كرد. حق‏تعالى به ادريس وحى فرمود كه به سوى پادشاه برو، ادريس به فرمان الهى به‏كار حاكم به شدت اعتراض كرد و او را از انتقام الهى ترساند. ادريس را طردنمودند و پس از چندى، يكى از يارانش به او خبر داد كه بايستى از شهر خارج شود كه در تعقيب او هستند. سرانجام ادريس به درگاه الهى شكوه آورد و خدا وحى فرمود كه عذابى سخت در انتظار آن پادشاه است....(11)

6. هجرت براى رهايى از فشارها و يافتن فرصت تبليغى بهتر

همان‏گونه كه خداوند به مستضعفان مظلوم رخصت داده است كه چون عرصه را براى يكتاپرستى و ديندارى تنگ ديدند، جلاى وطن كرده، هجرت گزينند، داعيان طريق هدايت را نيز فرموده كه در شرايط فشار و مواجه شدن با بن بست دعوت، درپى يافتن عرصه‏هاى جديد باشند و به هيچ روى، روند تبليغ را متوقف نسازند.

چون ادريس به بزرگسالى رسيد و خدا به وى نبوت داد، مفسدان را از مخالفت با احكام شريعت آدم و شيث نهى كرد، پس گروهى قليل از او اطاعت و اكثريت با او مخالفت كردند، پس آهنگ سفر از ميان آنها كردو به پيروانش دستور حركت داد، اما بر ايشان گران آمد كه از وطنشان دور شوند؛ گفتند: كجا مثل بابل پيدا مى‏كنيم؟ بابل در سريانى يعنى رودخانه و منظورشان دجله و فرات بود، فرمود: اگر هجرت كنيم، خدا غير آن را روزى ما مى‏كند... پس خارج شدند تا به اقليمى رسيدند كه بابليون ناميده شده. پس نيل را مشاهد كردند و سرزمين خالى از سكنه يافتند. وادريس بر ساحل نيل ايستاد و تسبيح خدا گفت.(12)

جدول مشخصات و عناصر شيوه‏هاى تبليغ حضرت ادريس(ع)

رديف شيوه‏ها محل اجرا نوع‏بيان وسايل وابزارها زمينه‏ها(عواملموجبه ) هدف ميزان‏پذيرش
1 تعليم علوم و فنون  سرزمين بزرگ مصر گفتارى خط، خياطى، قلم و... ميل مردم به كسب دانش ترويج و گسترش دانش خوب
2 اصلاحگرى و ارشاد مردم به آداب نيكو سرزمين بزرگ مصر گفتارى - عملى تعليم،زبان هاى‏متعدد،امربمعروف ونهى‏از منكر عدم سابقه علم در جامعه آماده كردن انسان‏ها  براى تعالى‏  خوب
3 تفكر الهى و دعوت به توحيد سرزمين بزرگ مصر گفتارى - عملى تعليم، استفاده از زبان‏ها دعوت‏هاى قبلى آدم ترويج توحيد خوب
4 تكلّم به زبان‏هاى متعدد سرزمين بزرگ مصر گفتارى زبان‏هاى متعدد تنوع نژادها و زبان‏هاى انسان‏ها رساندن توحيد به همه انسان‏ها خوب
5 اعتراض به حاكم فاسد سرزمين همسايه گفتارى - عملى اعتراض،عزيمت به‏دربار حاكم، انذار به‏عذاب حكومت جبارانه بر سرزمين آباد اصلاح امور جامعه متوسط
6 هجرت براى رهايى از فشارها از بابل به بابليون عملى سفر اميد به آينده دعوت ايجاد فرصت و عرصه  خوب

1 -. مريم (19) آيات 56 - 57.
2 - انبياء (21) آيات 85 - 86.
3 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 11، ص 270.
4 - محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 99.
5 - محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 99.
6 - همان، ص 100.
7 - همان‏جا.
8 - همان، ص 101.
9 - شيخ صدوق، علل الشرائع، باب 19؛ محمدمهدى تاج لنگرودى، اخلاق انبياء، ص 76.
10 - محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 68 - 76. به نقل از: محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 9، ص‏369.
11 - محمدحسين طباطبايى، الميزان، ترجمه محمدباقر موسوى همدانى، ج 14، ص 95.
12 - محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 72؛ به نقل از: عبداللطيف راضى، المنهج الحركى فى القرآن الكريم، ص‏438.