ابن كثير و قرائت او

عباس همامى

چكيده

ابن كثير يكى از قراء سبعه است كه قرائت او در مكه رواج داشت . بزى يكى از راويان مشهور او بود و روش ويژه‏اى را در قرائت‏خود اتخاذ كرده بود; از جمله: صله دادن به ميم جمع و هاء ضمير، عدم اماله يا تقليل، افزودن هاء ساكن به آخر كلماتى مثل " لم " در هنگام وقف و جز آنها كه در اين مقاله به تفصيل آمده است .

كليد واژه‏ها: ابن كثير، بزى، قرائات سبع .

1) مقدمه

مقاله‏اى را كه پيشاروى داريد، بخشى از سلسله مقالات درباره قراء سبعه است . در اين قسمت، شرح حال ابن‏كثير و راوى قرائت او بزى و نيز روش كلى بزى در قرائت قرآن مى‏آيد .

2) شرح حال ابن‏كثير

عبدالله بن‏كثير دارى مكى (45- 120 ق) در مكه به دنيا آمد و در عراق اقامت گزيد; سپس به مكه بازگشته و در همانجا وفات كرده است . اين قارى ايرانى‏الاصل را باوقار و داراى قامتى بلند و تنومند و با گفتارى فصيح و بليغ وصف نموده‏اند .

ابن كثير از تابعينى است كه گروهى از صحابه را درك و از آنها نقل كرده است . ابى عمر و بصرى - كه خود يكى از قاريان هفتگانه است - از او بهره جسته و وى را در زبان عربى از مجاهد داناتر مى‏داند .

قرائت او را علاوه بر ابى عمر و بصرى، پيشوايانى چون خليل‏بن‏احمد و شافعى نقل كرده‏اند . ابن‏كثير تا هنگام مرگ پيشواى مورد پذيرش مردم مكه در قرائت‏بوده است . بخارى و مسلم در صحيحين از وى نقل حديث نموده و گروهى او را به وثاقت‏ستوده‏اند . قرائت ابن‏كثير توسط بزى و قنبل نقل شده، ولى اين دو راوى هيچيك مستقيما از وى اخذ ننموده‏اند [1].

3) شرح حال بزى

احمدبن‏محمد، مولى بنى مخزوم، ملقب به بزى و مكنى به ابوالحسن، (170- 240تا250 ق) در مكه وفات نموده است . برخى وى را اصلا از مردم همدان بر شمرده‏اند كه مؤذنى مسجدحرام و پيشوايى تعليم قرائت را در مكه بر عهده داشته‏است .

بزى را در قرائت‏با القابى چون استاذ، محقق، ضابط، متقن، وثقه ستوده‏اند; ولى گروهى حديث او را ضعيف شمرده‏اند . وى در قرائت از احمدبن‏محمد معروف به قواس، ابى‏الاخريط، عبدالله‏بن‏زيادبن‏عبدالله‏بن يسار مكى و ابوالقاسم عكرمه‏بن سليمان بهره گرفته است [2].

4) روش كلى بزى

در قرائت‏بزى نكات ذيل به چشم ميخورد:

1- بجز ميان سوره‏هاى انفال و براءة كه همه قراء سبعه بدون بسمله خوانده‏اند، در ميان بقيه سور بسمله را ذكر مى‏كند [3].

2- مد منفصل را به قصر (دو حركت) مى‏خواند [4].

3- "م" جمع را چنانچه پيش از حرف متحركى باشد، مضموم مى‏خواند و به آن واو صله مى‏دهد; مانند "عليهم غير" كه "عليهمو غير" مى‏خواند [5].

4- "ه" ضمير را چنانچه پيش از حرف متحركى باشد، به "و" يا "ى" صله مى‏دهد; مانند "و شروه بثمن" كه "و شروهو بثمن" و "فيه هدى" كه "فيهى هدى" مى‏خواند .

شايان ذكر است على رغم اينكه در "عنه تلهى" وى "ت" را مشدد مى‏خواند و تشديد در اين مورد حكم ساكن را دارد، باز به "ه" صله مى‏دهد; يعنى آنرا "عنهو تلهى"مى‏خواند [6].

5- "ث" ساكن را در "ذ" ادغام نمى‏كند . تنها مورد آن (يلهث ذلك) مى‏باشد [7].

6- در مورد "اركب معنا" و "ويعذب من" هر دو وجه ادغام و اظهار از وى نقل شده است [8].

7- در هيچ موردى اماله كبرى يا تقليل بين بين ندارد [9].

8- در هنگام وقف بر كلماتى چون لم، بم، عم، فيم و مم كه حرف جر بر سر "ما" آمده و "الف" آن حذف شده است، يك "ه" ساكن به آن اضافه مى‏كند; يعنى مى‏خواند: لمه، بمه، عمه، فيمه و ممه [4].

9- "ت" تانيث را حتى اگر به شكل "ة" نوشته نشده باشد، به هنگام وقف "ه" ساكن مى‏خواند; مانند "ان رحمت الله" كه به هنگام وقف بر "رحمت" آنرا "رحمه" مى‏خواند .

البته از اين قاعده موارد ذيل مستثنى است: اللات، ذات، لات و مرضات كه به هنگام وقف به "ت" مى‏خواند . ضمنا كلمات "هيهات" و "يا ابت" را به هنگام وقف با "ه" ساكن مى‏خواند [11].

10- "ى" ضمير را چنانچه پيش از همزه مفتوح باشد، مفتوح مى‏خواند; مانند «انى اعلم‏» كه آن را «انى اعلم‏» مى‏خواند . از اين قاعده ده مورد مستثنى است كه عبارتند از: اجعل لى آية [3/41 و 19/10]، فى ضيفى اليس [11/78]، سبيلى ادعو [12/108]. من دونى اولياء [18/102]، يسرلى امرى [20/26]، ليبلونى‏ء اشكر [27/40]، "ى" كلمه انى [12/36] و نيز "ى" كلمه "لى" [12/80].

در مورد "عندى اولم" [28/78] هر دو وجه فتح ياء و اسكان آن روايت‏شده است [12].

11- "ى" ضمير را چنانچه پيش از همزه مكسور باشد، ساكن مى‏خواند; مگر دو مورد: ابائى ابراهيم [12/38] و دعائى الا [71/6] [13].

12- "ى" ضمير را چنانچه پيش از همزه مضموم باشد، ساكن مى‏خواند و اگر قبل از "ال" تعريف باشد، مفتوح مى‏خواند; مگر در مورد "اتين الله" [27/36] كه "ى" را چه در وقف و چه در وصل حذف مى‏كند [14].

13- "ى" ضمير را چنانچه پيش از همزه وصل باشد، مفتوح مى‏خواند; مگر در "يليتنى‏اتخدت" [25/27] كه ساكن خوانده است [15] .

14- "ى" ضمير را چنانچه پيش از ساير حروف باشد، ساكن مى‏خواند; مگر در پنج مورد: محياى [6/162]، من ورائى [19/5]، مالى [27/20] و [36/22] و اين شركائى [41/47] [16].

البته در مورد "ولى دين" [109/6] هر دو وجه فتح و اسكان روايت‏شده است .

15- "ى" حذف شده در رسم‏الخط را در مواردى تلفظ مى‏كند; مانند "يدع الداع الى كه "يدع الداعى‏الى" مى‏خواند . تفصيل اين موارد را مى‏توان در كتب قرائات مشاهده كرد [17].

16- اگر دو همزه در يك كلمه كنار هم قرار گرفتند، دومى را تسهيل مى‏كند، بدون اينكه ميان دو همزه الفى داخل كند; مانند ءانتم، ائنكم و اؤنبئكم [18].

17- اگر دو همزه مفتوح در دو كلمه پشت‏سر هم قرار گرفتند، همانند قالون اولى را حذف مى‏كند; مانند: "شاء انشزه" كه "شاانشزه" قرائت مى‏كند [19].

18- اگر دو همزه مكسور يا دو همزه مضموم در دو كلمه پشت‏سر هم قرار گرفتند، همانند قالون اولى را تسهيل مى‏كند; مانند «من النساء الا» و «اولياء اولئك‏» [20].

19- اگر دو همزه در دو كلمه پشت‏سر هم قرار گرفتند و حركت آنها يكى نبود، همانند ورش و قالون دومى راتسهيل مى‏كند، مانند: وجاء اخوة، جاء امة، السفهاء الا، يشاء الى و من الماء او [21].

منابع

1) ر . ك: معجم‏القرائات 1/79 ، البيان 128، الوافى 17، التمهيد 2/187، ابوعبدالله زنجانى، تاريخ‏القرآن 59، التيسير 4، الاعلام 4/115، سراج‏القارى 12، پژوهشى در تاريخ قرآن كريم 316 والنشر 1/121 .

2) ر . ك: الاعلام 1/204، التيسير 5، البيان 128، سراج‏القارى 12، معجم‏القرائات 1/88، التمهيد2/200، الوافى 17، النشر 1/121 و ابوعبدالله زنجانى، پيشين .

3) ر . ك: التيسير 17 و 18، النشر 1/259- 271، الوافى 45 و 46 و سراج القارى 37- 40 .

4) ر . ك: التيسير 30، النشر 1/313- 316، الوافى 74 و سراج القارى 68 و 69 .

5) ر . ك: التيسر 19، النشر 1/273، الوافى 51 و سراج القارى 42 .

6) ر . ك: التيسر 29 و 30، النشر 1/305، الوافى 68 و سراج القارى 62 .

7) ر . ك: التيسر 44، النشر 2/13 و 14، الوافى ص 137 و سراج القارى ص 127 .

8) ر . ك: التيسير 45، النشر 2/10- 12، الوافى 137 و سراج القارى 127 .

9) ر . ك: التيسير 46- 53، النشر 2/مبحث امالة، الوافى 139- 157 و سراج القارى‏130- 146 .

10) ر . ك: التيسير 61 و 62، النشر 2/134- 135، الوافى 183 و سراج القارى 165 .

11) ر . ك: التيسير ص 60، النشر 2/129- 133، الوافى 180 و 181 و سراج القارى 163 .

12) تا 17) ر . ك: التيسير 63- 71، النشر 2/161- 194، الوافى 183- 198 و سراج القارى 165- 187 .

18) تا 21) ر . ك: التيسير 31- 34، النشر 1/362- 390، الوافى 84- 98 و سراج القارى‏77- 92 .

منبع :صحيفه مبين ، بهار 1378 - شماره 18 ،