او عـالـم , محدث , متكلم , واعظ وخطيب , از شاگردان مرحوم محدث جزايرى مى باشد, آنچنانكه سيد عبداللّه جزايرى در اجازه كبيره اش , شرح حال و تاريخ زندگى او را آورده است , و گفته است او تفسير كبيرى دارد, و در ضمن از دو برادر عالم و فاضل او, مرحومان ملا على و ملا مقصودعلى نـام بـه مـيـان آورده اسـت , و مى گويد: ((آن دو پيش سيدنورالدين بن المحدث الجزائرى تلمذ نـمـوده انـد بـيـوگرافى او را همراه شرح حال فرزندش عالم جليل , ملا عبداللّه بن محمد, معاصر خويش و مصاحب وى درسال 1164 نيز آورده است .
از كـتـاب تـذكـره استفاده مى شود كه تفسير او به نام ((مجمع التفاسير)) ناميده مى شده است , و گمان مى رود اگر تفسيرى باقى مانده باشد, پيش نوادگان حاج شيخ جعفر بن ملا حسن تسترى بـاشـد, چـون ملا حسين و عموى او ملا محمد ازشاگردان سيد مجاهد بوده اند, و پدر ايشان ملا حسن بن مولى برادر ملا محمدصاحب اين تفسير مى باشد((477)). صـاحـب ريـحانة الادب , او را به نام محمد بن على نجار شوشترى , با اوصاف عالم , مفسر, محدث , خـطـيـب و واعـظ مـى ستايد, و گويد: ((تفسيرى بر قرآن مجيددارد, كه به نام مجمع التفاسير مى باشد.
گاهى او را ابن نجار متاخر مى گويند ((478))

.
علا مه تهرانى در جلد بيستم الذريعه مى نويسد: ((مجمع التفاسير, تفسيربس بزرگى است , تاليف مـولـى مـحـمد بن على نجار شوشترى , متوفى 1141 ازشاگردان سيد نعمة اللّه محدث جزايرى , آنچنانكه سيد عبداللّه جزايرى در تذكره آورده است ((479)).

467 ـ تفسير آيات الاحكام نادرى .

(مربوط به سال 1145 ه ق ). تفسير آيات الاحكام نادرى , بدون شرح و تفسير, بلكه ترتيب آيات برحسب ابواب فقهى , از طهارت تـا ديـات , و آوردن آيـات مـربـوطـه و شرح و تفسيرآن , كتابى است كه سلطان نادر شاه افشار به كـتـابـخانه آستان قدس رضوى مشهد(على مشرفه السلام ) در سال 1145 ه ق وقف و اهدا نموده است , و در هر باب از ابواب فقهى آن دوازده آيه آورده شده است , و معانى آنها را به زبان فارسى در بين سطور در 142 صفحه آورده است .
اين ترجمه و تفسير, هم اكنون در كتابخانه آستان قدس رضوى (ع )نگهدارى مى شود ((480))

.
چون نام گردآورنده و مترجم آن مشخص نبود, ما به عنوان واقف و به مناسبت نام اهداكننده اين مجموعه , آن را به نام ((آيات الاحكام نادرى )) موسوم نموديم , هرچند نادر و همكاران و هم قطاران او, فـاصـلـه طـولانـى با اين آيات وبينات و احكام نورانى قرآن داشتند, و در طول تاريخ اين آيات شريفه بيشترين ضربه ها و صدمه ها را از ناحيه سلاطين و امرا تحمل نموده اند.

468 ـ تحصيل الاطمينان حسينى تبريزى قزوينى .

(متوفى 1149 ه ق ). مؤلف آن , سيد محمد ابراهيم بن امير معصوم بن امير فصيح بن امير اولياحسينى تبريزى قزوينى , متوفى در قزوين به سال 1149 ه ق , يكى از اعلام بارزتفسيرى قرن دوازده هجرى مى باشد.
نام كامل تفسير او ((تحصيل الاطمينان في شرح زبدة البيان في احكام القرآن )) مى باشد.
صـاحـب الـذريعه در مقام معرفى آن مى نويسد: ((تا كنون يك جلد بزرگ از آن تفسير بيرون آمده اسـت , و مطلع آن اينگونه شروع مى شود:((توجهنا الى حريم انسك يا من ليس لادراك كنه صفاته سـبـيـل , و تـوسلنا الى قديم قدسك يا من تنزهت كلماته المحكمة من التاويل والتفسير معترفين بالعجز عن حمدك بزبدة البيان )). در نسخه اصلى آن , تقريظ استادش محقق آقا جمال خوانسارى با خطخودش آمده است .
نسخه اى از اين تفسير پيش احفاد و نوادگان او در قزوين نگهدارى مى شود.
پـسـرش سـيـد حسين بن محمد ابراهيم , تصوير اين تقريظ را دركتاب خود, به نام معارج الاحكام آورده است , و تاريخ نگارش تقريظ جمادى الثاني 1117 مى باشد ((481))

.
مـرحوم امين صاحب اعيان الشيعه به نقل از فرزند او در كتاب الئالي الثمينة در وصف پدر گفته است : ((او علا مه دهر و فهامه عصر, در فنون بسيارى بوده است .
او عمدة الاماثل و قدوة الافاضل بود.
ثقة در عالى ترين نوع آن بود.
ازتـالـيـفات او: شرح آيات الاحكام اردبيلى (قدس سره ) مى باشد كه ناتمام است ,فقط يك جلد آن بيرون آمده است .
او ايـن جـلـد را به استادش جمال المحققين ارائه داده است , و او بسيار پسنديده است , و با دست خود در پشت كتاب اين چنين نگاشته است :.

تقريظ حاج آقا جمال خوانسارى :.

((توفيق پيدا كردم به بخشهايى از اين حواشى شريفه , و تعليقات نگاهى داشته باشم , پس آن را در روشنگرى دقايق و تكثير فوائد نسبت به تفسير((زبدة البيان )) همانند سرمه چشم , نسبت به چشم دريافتم .
نويسنده آن درتحقيقات خويش , بسيار نيكو و مفيد انجام وظيفه كرده است .
خـداونـدپـراكندگيهاى او را الفت بخشد, و تاييدات او را ادامه دهد, و اجر و توفيق او راچند برابر گرداند.
ايـن چـنـد كـلمه را محتاج بارى تعالى , جمال الدين محمد بن حسين خوانسارى كه خداوند نامه اعـمـال او و پـدرش را به دست راستشان قرار دهد, ومحاسبه آسانى از آنان بكشد, در ماه جمادى الثانية در سال 1117 نوشت .
مرحوم شيخ عبدالنبي قزوينى در تتميم امل الامل گفته است : ((درياى متلاطم مواجى است , از هر علمى بهره اى دارد.
در كتابخانه او بيش از 1500جلد كتاب در رشته هاى مختلف علوم وجود داشت ((482))

.
مراكز نگهدارى :.
1 ـ نـسـخـه اصلى كه روى آن تقريظ محقق آقا جمال خوانسارى وجود دارد,پيش نوادگان او در قزوين موجود است .
(الذريعه , ج 3 , ص 396). 2 ـ نسخه اى در كتابخانه مجلس شورا در تهران وجود دارد, تحت رقم5553 , از قرن يازده هجرى موجود, و در فهرست آن , ج 16 , ص 415 معرفى شده است .
3 ـ نسخه اى در كتابخانه غرب همدان , مدرسه آخوند, طبق آنچه در ص 70 فهرست آن آمده است موجود مى باشد ((483))

.

469 ـ تفسير القرآن الكريم عربى .

(اواسط قرن دوازده هجرى ). تفسيرى است از مؤلف نامعلوم , كه بنا به حدس آية اللّه مرعشى (قدس سره ) از مفسران شيعى قرن 12 , و از شاگردان مرحوم مجلسى و فيض كاشانى مى باشد.
ايـن تـفسير, يك نوع تفسير مزجى كوتاهى است , با تذكار آنچه از فوايدادبى , تاريخى در فهم آيات ضرورت دارد, آورده است .
نسخه حاضر از سوره بقره تا سوره الفتح مى باشد.
مرحوم آية اللّه العظمى مرعشى نجفى (قدس سره ) روى برگى , قبل از آغازكتاب نوشته اند كه اين تـفسير مربوط به يكى از بزرگان شيعه مى باشد, كه ازشاگردان مرحوم مجلسى , يا فيض كاشانى صاحب وافى بوده باشد, و شايد كنزالدقائق جمال الدين قمى ولى پس از تطبيق اهل فن مشخص شده است كه آن تفسير ديگرى است , نه كنز الدقائق .
در آغاز افتادگى دارد (( و في اخرى انها من حروف اسم اللّه الاعظم )). انجام : (( ان يبلغ محله مكانه المعهود الذي يحل فيه نحره اى يجب )). نسخ به خط مؤلف , آيه ها با شنگرف نشانى دارد.
در حـاشـيـه تـصـحـيـح واضافه شده , و از مؤلف حاشيه نويسى دارد, جلد مقوايى تيماج قهوه اى , 252برگ , 19*25 سانتى متر ((484))

.

470 ـ قلائد الدرر جزائرى نجفى .

(متوفى 1151 ه ق ). مـؤلف محقق و مدقق آن , شيخ احمد بن شيخ اسماعيل بن شيخ عبدالنبى جزائرى نجفى (متوفى 1151), يكى از اعيان تفسيرى قرن دوازدهم هجرى مى باشد.
تفسير فوق , كه عنوان كامل آن ((قلائد الدرر في بيان آيات الاحكام بالاثر))است , آنچنانكه از نامش پيداست , پيرامون تفسير آيات الاحكام با حديث وروايت مى باشد.
مـرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در مقام معرفى مؤلف مى نويسند:((شيخ احمد اجازه اى به فرزندش شيخ محمد دارد كه بخشى از آن را در اللؤلؤة نقل نموده است .
وى اجازه ديگرى نيز به سيد عبدالعظيم بن احمد صادقى نجفى دارد.
مرحوم سيد نصراللّه شهيد نيز از وى روايت مى نمايد.
مـرحوم سيد عبداللّه جزايرى در اجازه كبيره اى كه دارد, او را به عنوان خاتمة المجتهدين توصيف نموده است .
او در ضمن مجموعه اى از مشايخ خود, از مرحوم مجلسى صاحب بحارالانوار روايت مى نمايد.
تـفسير قلائد الدرر, يكى از كتابهاى مفيد و سودمند مى باشد, و سپاس خدا را كه در سال 1327 به زيور طبع رسيده است .
آغاز آن : ((الحمد للّه مفيض الجود و النعما )). فراغت از تاليفت آن , در سال 1138 در نجف رخ داده است .
او اين تفسيررا بنا به درخواست شيخ محمد على بن عالم شيخ بشاره آل موجى نجفى نوشته است , و مـن نـسـخه اصلى آن را پيش شيخ صالح جزايرى در نجف ديده ام , ولى درنسخه مطبوعه آن را اسقاط نموده است ((485))

.
ديگر تاليفات او:.
مفسر محترم , علاوه بر تفسير فوق , آثار و تاليفات ديگرى نيز دارد كه صاحب معجم مؤلفي الشيعه , با استخراج از الذريعه , آثار زير را آورده است :.
1 ـ الارتدادية .
2 ـ تبصرة المبتدئين .
3 ـ حاشيه اى بر كافى .
4 ـ رساله اى در خروج مقيم از حد ترخص .
5 ـ الشافية .
6 ـ رساله اى در طهارات سه گانه .
7 ـ ميزان المقادير.
ايـن آثـار بـه ترتيب , در الذريعه 1/437 و 320 , 6/181 , 11/180 ,13/11 , 15/183 , 23/317 معرفى شده اند ((486))

.
مراكز نگهدارى :.
مراكزى كه اين تفسير در آن نگهدارى مى شود, به ترتيب زير مى باشد:.
1 ـ نـسـخه اصلى پيش خانواده اش در نجف اشرف , بر اساس آنچه علا مه تهرانى در الذريعه , الضيا اللا مع فى القرن التاسع , ص 162 اعلام نموده اند.
2 ـ نـسـخـه اى در كـتابخانه مجلس شورا كه علوان بن حسن در سال 1269آن را استنساخ , و نوه مؤلف , مهدى بن شيخ محمد صالح جزايرى , بر اساس نسخه مؤلف آن را تصحيح نموده است .
اين نسخه در فهرست كتابخانه , ج 7 , ص 217 معرفى شده است .
چاپ تفسير:.
ايـن تـفـسـير در تاريخ 1317 ه ق به قطع رحلى چاپ سنگى شده است , و درسال 1383 بر اساس حروف چاپى , در سه جز به طبع رسيده است ((487))

.

471 ـ تفسير محمد ابراهيم بن غياث خوزانى .

(متوفى 1155 ه ق ). مؤلف آن , مولى محمد ابراهيم بن غياث الدين محمد خوزانى قاضى اصفهانى (متوفى 1155) يكى از اعلام تفسيرى قرن دوازدهم هجرى مى باشد.
تفسير او پيرامون آيه شريفه (و اذا قرئ القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون ) (سوره اعراف , آيه 203) مى باشد.
مـؤلـف آن , كـه نـخـست قاضى شهر اصفهان بود, و سپس به قضاوت عسكرنادرى درآمد, يكى از افرادى است كه پيرامون تفسير قرآن مجيد تا حدودى فعاليت نموده است , و رساله تفسيرى نوشته است , كه سرآغاز آن با ((الحمد للّه رب العالمين )) شروع مى گردد.
مـرحـوم حـاج آقا بزرگ تهرانى در الذريعه مى نويسد: ((من اين تفسير را درضمن مجموعه اى در كـتـابخانه حاج عماد فهرسى , مؤلف ((امان الحثيث في دراية الحديث )) در مشهد مقدس رضوى (ع ) ديده ام .
او تمام كتابهاى خود را وقف كتابخانه آستان قدس رضوى (ع ) نموده است , و در سال 1155 از دنيا رخت بربسته است ((488))

.
برخى مى گويند, او به امر نادر شاه به صورت مسموم درگذشته است ((489))

.
در الكواكب المنتشره آمده است : ((خوزانى , منسوب به خوراسگان ازتوابع اصفهان مى باشد.
نسب او به ملوك خوزان كه در محاسن اصفهان مورداشاره واقع شده است , منتهى مى گردد.
او سـلـسـلـه نسب خود را در مجموعه اجازاتى كه در الذريعه , ج 20 , رقم 1902 معرفى شده , ذكر كرده است , و اين اجازه در كتابخانه آية اللّه مرعشى در قم موجود است , آنگونه كه در فهرست آن ,ج 16 , صص 62 و 65 آمده است .
او نخست قاضى دادگاه اصفهان , سپس قاضى عسكر در سپاه نادر بوده است .
آنگاه مورد غضب نادر واقع شده است , و چندى پيش از كشته شدن خويش , دستور قتل او را صادر كرده است .
قـزويـنى در تتميم امل الامل , ص 57 او را به عنوان يگانه عصر خويش در فقه و اصول و حكمت ,و فـرد دقـيـق الـنـظر معرفى مى نمايد, و از تصانيف او, رساله اى در تحريم غنا, ورساله اى در مورد درهم و دينار مى باشد, كه آيا آنها قيمى هستند يا مثلى ؟(الذريعه , ج 8 , رقم 571). و ديـگـر رسـاله اى در تفسير آيه شريفه (و اذا قرئ القرآن فاستمعوا له وانصتوا لعلكم ترحمون ), و رساله اى در مشروعيت تلقين اطفال ميت (الذريعه , ج14 , كد 2095) مى باشد.
اين كتاب در مجموعه اى كه حاج عماد فهرسى به كتابخانه آستان قدس رضوى وقف نموده است , مشاهده شده است (490)). صـاحـب مـعـجم مؤلفي الشيعه نيز او را تحت عنوان ((الاصفهانى )) آورده است , بى آنكه به تاريخ وفات او اشارتى داشته باشد, فقط همين تفسير را ذكر كرده است ((491)).

472 ـ مجمع النورين في هداية كافة الثقلين .

(موجود در سال 1156 ه ق ). تـفـسـير مجمع النورين في هداية كافة الثقلين , يك تفسير ماثور از ائمه هدى (ع ) مى باشد, كه از كتابهاى الكافي و تفسير على بن ابراهيم گردآورى شده است , چون اتفاق نظر اصحاب بر اين است كه آن دو كتاب يقينا از ماثورات آن بزرگواران مى باشد.
مؤلف محترم كه نامش نامشخص است , در پيشگفتار آن 12 روايت را به عنوان تيمن و تبرك با عدد پـيشوايان معصوم (ع ) از كتاب اصول كافى آورده است , و در مقدمه مى نگارد: ((هنگامى كه چهل سـال از عـمـرم گـذشـت , و در رؤيـاامـام رضـا (ع ) را ديـدم كه مرا امر به مطالعه كتاب الكافى مى نمايند, و باز امام زمان (عج ) را در خواب ديدم كه مرا به مطالعه احاديث امر مى فرمايند, از اين رواشتغال به مطالعه احاديث پيدا كرده ام .
در مـدت 25 سال از آن تاريخ , بيش از 65تاليف و تصنيف پيرامون احاديث انجام داده ام كه يكى از آنها, ((حقايق الجواهر))مى باشد.
سـرآغـاز ايـن تـفـسـيـر: ((الـحـمد للّه الذي جعل القرآن هدى للناس و دليلا وتلاوة كتابه مونسا للمؤمنين و خليلا )). وى در ضـمـن كتاب , از حروف رمزى استفاده مى كند, مثلا ((ك )) رمزكتاب كافى , ((كم )) رمز امامت , ((ق )) رمز تفسير قمى , و.
مجلد اول اين تفسير تاسوره نور مى باشد.
مـرحـوم حاج آقا بزرگ مى افزايد: ((من اين كتاب در مدرسه صدر نجف اشرف ديده ام , كه بر روى آن تملك سيد محمد حسينى ديده مى شد وتاريخ تحرير آن , 1156 ه ق بود((492)).

473 ـ تعليقه دماوندى كربلائى بر تفسير صافى .

(متوفى 1160 ه ق ). مـؤلـف آن , مـولى عبدالرحيم بن محمد بن يونس دماوندى كربلائى (متوفى1160 ), يكى از اعلام تفسيرى قرن دوازدهم هجرى مى باشد.
وى تـعـلـيقه اى بر تفسير صافى نگاشته اند, و در آن تعليقه از ديگر تاليف خود, به نام ((الفيوضات الحسينية )) نام برده اند.
مرحوم سيد عبداللّه جزايرى شوشترى , در اجازه كبيره خود, ترجمه احوال او را آورده است : ((وى در سال1160 در كربلا از دنيا رخت بربسته است ((493)). ما اطلاعات بيشترى در مورد اين بزرگوار به دست نياورديم .
قـابـل تذكر است كه تاريخ فوت اين مفسر, مصادف با قتل نادرشاه افشار,و روى كار آمدن سلسله زنديان در ايران مى باشد, كه از سال 1163 تا 1208در ايران حكومت راندند.

474 ـ حاشيه ملا رفيع گيلانى بر تفسير بيضاوى .

(متوفى 1161 ه ق ). مـؤلـف آن , مـحـقـق مـدقق , مولى محمد رفيع بن فرج اللّه گيلانى (متوفى 1161)يكى از اعيان تفسيرى قرن دوازدهم , و يكى از معمرين مى باشد.
او كـه نزديك به 100 سال عمر بابركتى داشته است , در مشهد مقدس به امامت جمعه و جماعت , و تدريس و تعليم معارف الهى و اسلامى مى پرداخته است .
سـيـد عـبداللّه شوشترى , شرح حال او را در الفيض القدسى , در آخر فصل چهارم به تفصيل آورده است ((494))

.
و در الـكواكب المنتشره , صص 283 تا 286 , به تفصيل به شرح حال وتاليفات متعدد وى پرداخته است , كه از تاليفات او, حاشيه بر تفسير بيضاوى , وحاشيه بر اصول كافى , و حاشيه بر شرح لمعه را نام مى برد ((495))

.
از ديگر تاليفات او, مى توان به كتب زير اشاره نمود:.
1 ـ الاجتهاد و التقليد, كه در ج 1 , ص 271 الذريعه معرفى شده است .
2 ـ تفسير آيه شريفه (و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال انى جاعلك للناس اماما قال فمن ذريتي قال لا ينال عهدى الظالمين ) (آيه 124 سوره بقره ). پيرامون اين آيه شريفه , در ارتباط با مساله امامت و ولايت , رساله مختصرى نوشته اند, كه اين رساله پـيـوسـت نـسـخـه اى از عـيـون اخـبـار الـرضـا دركـتـابـخانه آستان قدس رضوى (ع ) موجود مى باشد ((496))

.
3 ـ رسـالـه اى در مـقـام رد امام فخر رازى , در اثبات افضل بودن نخستين آنان به نگارش درآمده است , و محور گفتار او آيه شريفه (و سيجنبها الاشقى الذي يصلى النار الكبرى ) (سوره اعلى , آيات 11 و 12) قرار گرفته است .
اين رساله نزديك 3000 بيت مى گردد.
كتابت نسخه رضوى , در اواسط ماه محرم1124 ه ق بوده است ((497))

.
مرحوم مدرس نيز در ريحانة الادب , شرح حال او را آورده است , و او رااز تلامذه علا مه مجلسى , و روايـتگران از او ثبت مى كند, و تعدادى از تاليفات اورا, از آن ميان , حاشيه بر تفسير بيضاوى را نام مـى بـرد, ولـى بـر خـلاف صـاحـب الـذريعه و ديگران , تاريخ وفات او را سال 1106 هجرت معرفى مى نمايد ((498))

.

475 ـ تفسير صدرالدين قمى .

(متولد حدود 1110 ـ متوفى 1165 ه ق ). مـؤلـف آن , سيد محمد بن باقر بن محمد على رضوى همدانى غروى , معروف به صدر الدين قمى (متوفى 1165) يكى از اعلام تفسيرى قرن دوازده هجرى مى باشد.
او استاد استاد كل , وحيد بهبهانى (متوفى 1205) مى باشد.
او از اعـلام دوره فـتـرت بـيـن باقرين [ محمد باقر مجلسى (1037 ـ 1110) ومحمد باقر بهبهانى (1118 ـ 1205) 0] مى باشد.
شرح حال او در روضات الجنات , و الذريعه , ج 1 , كد 1077 آمده است .
او تاليفات و آثارى دارد:.
1 ـ رسـالـه اى در حـديث ثقلين (الذريعه , ج 11 , كد 1118) كه گفتگويى بين او و مولى اسماعيل خواجويى در پى مراسلاتى انجام پذيرفته است .
2 ـ شرح وافيه تونيه (الذريعه , ج 14 , كد 2029). 3 ـ رساله اى در تفسير آيه شريفه (انى لغفار لمن تاب ) (الذريعه , ج 4 , كد1367). 4 ـ رساله اى در تفسير آيه (ان فى خلق السموات و الارض ) (الذريعه , ج4 , كد 1379). 5 ـ رساله اى در معراج جسمانى (الذريعه , ج 21 , كد 4735). 6 ـ شرح حديث ((العبودية جوهرة كنهها الربوبية )) (الذريعه , ج 13 , كد708). 7 ـ وجه تغيير اسلوب دو آيه (لوكان فيهما الهة الا اللّه لفسدتا) و آيه (لوكان معه الهة كما يقولون ). 8 ـ شرح باب حادى عشر (الذريعه , ج 12 , كد 387). 9 ـ منتهى المرام في صلوة قصر و الاتمام (الذريعه , ج 23 , كد 7839 ((499))

.
او از ابوالحسن شريف فتونى (م 1138) روايت مى كند.

476 ـ تفسير صفوة الصافي بحرانى .

(زنده در سال 1165 ه ق ). مؤلف آن , مولى شيخ محمد بن شيخ على بن شيخ عبدالنبى مقابى بحرانى (متوفى 1165) يكى از اعلام تفسيرى قرن دوازده هجرى مى باشد.
او تـفسير بزرگى در سه مجلد دارد كه جلد نخستين آن تا سوره اسرا, ودومين مجلد آن تا سوره يس , و سومين جلد آن تا پايان قرآن مجيد مى باشد.
ايـن تـفـسـيـر گـزيـنش و منتخبى از تفاسير چهارگانه صافى , برهان , بيضاوى ,و مجمع البيان مى باشد.
فراغت از آن در نيمه شب 29 ربيع الاول 1165مى باشد.
هر سه مجلد با خط مؤلف در كتابخانه سيد خليفه احصائى يافت مى شود ((500))

.
صـاحـب الكواكب المنتشره , در مورد او مى نويسد: ((او داراى يك اثرتفسيرى بزرگى در 3 مجلد مى باشد, كه به نام ((صفوة الصافي و البرهان و نخبة البيضاوى و مجمع البيان )) ناميده است .
او در سـال 1147 اجازه روايتى داده است , و در سال 1165 تاليفى به جا گذاشته است , و از آثار او: شرح الرسائل ,نخبة الاصول , مشرق الانوار الملكوتية في اصول الدين مى باشد ((501))

.

477 ـ تفسير سوره يوسف على نجار شوشترى .

(زنده در سال 1168 ه ق ). مؤلف آن , مولى على بن على نجار شوشترى , برادر مؤلف مجمع التفاسير, وشاگرد سيد نورالدين محدث جزايرى (زنده در سال 1168), يكى از اعلام تفسيرى قرن دوازدهم هجرى مى باشد.
او شـاگـرد سـيد نورالدين بن محدث جزايرى مى باشد, و به نقل پسرش سيدعبداللّه , وى تا سال 1168 در قيد حيات بوده است .
نـسـخـه اى از ايـن تـفسير كه به زبان فارسى است , در كتابخانه آية اللّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى (قدس سره ) در قم موجود مى باشد.
سـرآغـاز آن : ((احـسن القصصى كه پيشگاه طاق ايوان حسن و جمال يوسف صفتان مصر معافى را زيـنت گرى تواند نمود, و اكشف القصصى كه زنگ كدورت و ملاك از زواياى صدور يعقوب حالان محزون تواند زدود, حمد و ثناى بى منتهاى مالك الملكى است كه ((502)). مـرحـوم سيد عبداللّه جزايرى در اجازه كبيره اش كه در تاريخ 1168 صادرشده است , درباره او, با ايـن عبارات : ((اخى و ثقتى و خاصتى , العالم الجليل , الذي لايماثل بكفو و لا عديل امام الجماعة و مـقـتـدى اهل التقوى و القناعة , تعاشرنا من اول الترعرع الى الان من غير ملل و لم اعثر منه على عثرة و لا زلل و لم ارضى به بدلا و لم ابغ عنه حولا )) تعبير مى آورد((503)).

478 ـ تفسير نيل فروش اصفهانى .

(متوفى 1170 ه ق ). مؤلف آن , مولى حاج محمد حسين نيل فروش اصفهانى (متوفى اواخر1170) يكى از اعلام تفسيرى قرن دوازدهم هجرى مى باشد.
صاحب اعلام الشيعه او را به عنوان عالم مفسر ماهر, و شيخ عبدالنبى قزوينى در تتميم امل الامل , صص 118 و 133 , با مدح و توصيف شرح حال اورا آورده است ((504))

.
تـفسير وى كه به نام ((تفسير نيل فروش )) مشهور است , از معانى آيات وتاويلات آنها مطالبى را به وديعت نهاده است كه در ديگر تفاسير يافت نمى شود.
مـرحـوم شـيخ عبدالنبى در تتميم امل الامل مى نويسد: ((حاج محمد حسين نيل فروش , رفيق و دوست ما بود.
مـا بـا هـم پيش استاد, علا مه مولى على اصغرمشهدى قرائت حديث مى نموديم در مساله امامت بـراى وى اضـطراب وخلجانى ايجاد شد, كه بعد از مطالعات فراوان , و تجديد نظر و تلخيص نيت وريـاضـات نـفسانى , نور حق بر او آشكار شد و كتابى را در اثبات حقيقت اثناعشريه به رشته تحرير درآورد, و آن يـك كـتـاب زيبا و متين مى باشد, ومرحوم حاج آقا بزرگ در ج 1 الذريعه , ص 89 به معرفى آن پرداخته است .
اودر اواخر سال 1170 در نجف اشرف از دنيا رخت بربست ((505))

.

479 ـ تفسير كشف الايات سيد رضوى كاشانى .

(زنده در سال 1173 ه ق ). مـؤلـف مـحترم آن , سلالة الاطياب , سيد محمد بن سيد عبدالغفار رضوى كاشانى (زنده در سال 1173 ه ق ), يكى از اعيان تفسيرى قرن دوازدهم هجرى مى باشد.
نـام مـؤلـف مـحترم آن , آنچنان است كه خود در تملك خويش نسبت به كتاب تاويل الايات مولى عبدالرزاق كاشانى , در ماه رمضان 1173 نوشته است .
آغـاز تـفسير: ((الحمد للّه الذي جعل القرآن وسيلة لنا لحيازة اشرف منازل الكرامة و سلما نعرج به الى محل السلامة و سببا نرجي به النجاة في عرصة القيامة )). در پايان آن , پس از دعاى ختم قرآن كه يك صفحه كامل را در برمى گيرد, پس از صلوات و سلام بـر پـيـامبر (ص ) و اولاد اطهارش (ع ) آورده است : ((و اوجههم عندك جاها فيقول الفقير الى اللّه الـغـنـي السيد محمد الرضوي الكاشانى هذا ما اصطفيته من تفسير البيضاوى و غيره فبالحري ان يسمى بكشف الايات كما ذكرته باسمه في حرف الكاف ((506)). گفتار مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى :.
مـرحـوم حاج آقا بزرگ در جلد هيجدهم الذريعه , در مورد اين تفسيرمى نويسد: ((اين تفسير, يك نوع تفسير مزجى و منتخب , و برگزيده از تفاسيربيضاوى , صافى , و ديگر تفاسير مى باشد كه آيات را با رنگ قرمز, و تفاسير را بارنگ مشكى نوشته است , و خط آن بسيار زيباى نستعليق مى باشد.
نسخه موجود تا آيه شريفه ( فانظر كيف كان عاقبة المفسدين ) (سوره اعراف , آيه 103) آمده است , و آن اوايل جز نهم قرآن مى باشد.
نـسـخـه موجودتاريخ ندارد, ولى در ظهر كتاب تاويل الايات ملا عبدالرزاق كاشى امضاى اوديده مى شود كه در رمضان 1173 صادر شده است .
ايـن نـسـخه پيش سيد محمدباقر بن سيد اسماعيل بن مير ابى طالب بن سيد محمد فرزند مؤلف مرحوم يافت مى شود ((507))

.

480تا482 ـ تفاسير خواجوئى اصفهانى .

(متوفى 1173 ه ق ). مـؤلـف آن , مـحـقـق بـارع , مولى اسماعيل بن محمد حسين بن محمد رضا بن علاالدين محمد مـازنـدرانـى , مـشـهـور به خواجويى (متوفى 1173 يا 1177) يكى ازاعيان تفسيرى قرن دوازدهم هجرى مى باشد.
مـرحوم ملا اسماعيل خواجوئى , يكى از علماى موفق و پركار دررشته هاى مختلف معارف اسلامى بوده است .
شرح حال او در بسيارى ازتذكره ها آمده است .
مـرحـوم خوانسارى صاحب روضات الجنات , شرح حال اورا آورده و در حق او مدح و ثناى فراوان گـفته است , و او را با عناوين عالم , بارع ,حكيم جامع ناقد بصير محقق نحرير متكلم جليل القدر, متتبع روشنگر, فقيه زكى , نوآور, صاحب فطرت شريف با ابهت , زاهد و ستوده است .
و گـويـد: ((نـادرشـاه بـا آن هـمـه سطوت و شكوت ظاهرى , از بين علماى عصر, تنها به فرمان اوگوش مى داد, چون او خود را از همه بى نياز مى شمرد.
بزرگانى از محضر او كسب علم و دانش نموده اند, كه در طليعه آنان مى توان از: ملا مهدى نراقى كـاشـانـى , آقـامـحـمد بيدآبادى گيلانى , ميرزا ابوالقاسم مدرس اصفهانى , مولى محراب حكيم وعارف مشهور و نام برد ((508))

.
آثار و تاليفات :.
ايشان آثار ارزشمندى در زمنيه هاى مختلف علوم اسلامى دارند.
در رشته فقه , حديث , كلام , فلسفه و تفسير تاليفاتى دارند كه برخى از فضلا به گردآورى و تحليل آنها پرداخته اند.
در ضمن سه اثر قرآنى و تفسيرى دارند:.
1 ـ تعليقه بر كتاب ((مشرق الشمسين و اكسير السعادتين )) شيخ بهايى عاملى , كه آغاز آن : ((فلما كان كتاب ((مشرق الشمسين و اكسير السعادتين ))للشيخ العلا مة بها الدين العاملى عليه الرحمة )). پايان : (( و قد روى عن النبى صلى اللّه عليه و آله و سلم انه كان يتطيب به وكان احب طيب اليه و قد سبق النص واللّه يعلم اسماعيل المازندرانى )). نسخه اى از اين تعليقه در كتابخانه آية اللّه مرعشى در قم , ضمن مجموعه اى تحت شماره 5467 به رقم 4 در فهرست آن , ج 14 , ص 250 معرفى شده است .
2 ـ تعليقه بر ((زبدة البيان )) مقدس اردبيلى (قدس سره ) كه در الذريعه ,6/102 ـ روضات الجنات 1/181 ـ ريحانة الادب , 2/105 ـ اعيان الشيعه ,3/403 معرفى گرديده است ((509)). 3 ـ الـدرر الـمـلـتقطة في تفسير الايات القرآنية (تحقيق و تهذيب سيد مهدى رجائى از انتشارات دارالقرآن الكريم قم ,1370 ه.
ش در 278 صفحه وزيرى ). اين كتاب برگزيده هايى از مجموعه آثار علا مه ملا محمد اسماعيل خواجويى در تفسير آيات الهى مى باشد.
مـتـتـبـع ومحقق فاضل , آقاى سيد مهدى رجايى , به تحقيق و نشر تمام آثار اين عالم بزرگ همت گـمـاشته اند, و اينك اين مجموعه راجهت فيض يابى قرآن پژوهان جداگانه عرضه كرده اند, و در پـيـشـگـفتارى كه براين اثرقرآنى دارند, چنين مى نويسند: ((مؤلف كتاب , در اغلب كتب تراجم و رجال , باتعريف و ذكر فضيلت مذكور است .
شـيـخ عـبـدالنبى قزوينى يكى از معاصرين اودرباره اش گفته است (امل الامل , ص 67): ((او از علماى بارز كلام , و يكى ازفحول اهل علم بود.
موثقين از او نقل نموده اند.
او سـى بـار كـتـاب شـفـا بـوعـلى سينارا با دقت و قرائت تدريس و مطالعه و مرور نمود, و برخى گـفـتـه انـد در اثر كثرت مرور در كتاب ابوعلى سينا, وقتى چند صفحه از كتاب افتاده بود, او از حافظه نيرومند خود استمداد نمود و آنها را نوشت .
وقتى مقابله نمودند, چند مورد بيشترخطا و اشتباه نداشت ((510))

.
او در فتنه افاغنه در اصفهان بود, و در پايان كتاب اربعين به آن حادثه مولمه اشارتى دارد.
او عمر طولانى در حدود 90 سال داشته است , در عين حال ذهن و هوش او تغيير پيدا نكرده بود.
او بيش از 150 اثر, اعم از كتاب و رساله و جزوه دارد, كه از مشهورترين آنها: بشارات الشيعة , ذريعة الـنـجـاة , الفوائد في فضل تعظيم الفاطميين , رسالة في توجيه مناظرة شيخ المفيد, رساله اى در تـفـسـيـر قوله تعالى (و كانت عرشه على الما), الاربعون حديثا, و تعدادى رسائل ديگر, كه طالبان تفصيل به پيشگفتارتفسير الدرر الملتقطة , از منشورات دارالقرآن الكريم مراجعه فرمايند.
وفات او:.
وفات او در 1173 رخ داد, و در ماده تاريخ او گفته اند: ((خانه علم منهدم گرديد)). قـبـر او در اصفهان , طرف پائين پاى قبر آخوند ملا على اكبر اژه اى , درقبرستان تخت فولاد واقع است .

483و484 ـ تفاسير قرآنى دهلوى نيشابورى .

(متولد 1114 ـ متوفى 1176 ه ق ). مـؤلف محترم آن , شاه ولى اللّه قطب الدين احمد بن عبدالرحيم دهلوى نقشبندى غمرى (متوفى 1176) يكى از اعيان تفسير شيعه در هندوستان , درقرن دوازدهم هجرى مى باشد.
مؤلف بزرگوار آن , كه از علماى بارز هندوستان مى باشد, دو اثر تفسيرى و قرآنى دارند:.
1 ـ فتح الرحمن بترجمة القرآن كه به زبان اردو است و در هندوستان به چاپ رسيده است , و مكرر تجديد طبع گرديده است .
بـه تركى نيز ترجمه شده و به نام ((التفسير الجمالي على تنزيل الجلالي )) ناميده شده است , و در سال 1294 دربولاق مصر نيز چاپ شده است .
مـرحوم حاج آقا بزرگ مى نويسد: ((اين تفسيردر آصفيه , و بانكى پور پيدا مى شود, آنچنانكه نشريه مركزى دانشگاه , شماره 1 ,ص 102 معرفى نموده اند((511)). 2 ـ الـفوز الكبير في اصول التفسير كه نسخه اى از آن در آصفيه , تحت شماره259 , و ديوان هند و پيشاور يافت مى شود, و اين تفسير به زبان فارسى است .
فقط بخش پنجم آن كه فصل آخر آن كتاب باشد, به زبان عربى مى باشد.
اين كتاب بارها در مصر و هند به چاپ رسيده است ((512))

.
از نـام تفسير اخير, استفاده مى شود كه در مورد علوم قرآن و مبادى تفسيرى مى باشد, نه در خود تفسير.
ولـى ايـن قـبيل كتابها را كه نيز محتوى شرح وتفسير برخى از آيات مى باشند, به صورت مجازى مى توان در عداد تفاسيرآورد.

485تا489 ـ تفاسير محمد على حزين .

(متولد 1103 ـ متوفى 1180 ه ق ). مـؤلـف آن , مـحـمـد عـلـى حزين زاهدى , ابن ابى طالب بن عبداللّه بن على بن عطا اللّه گيلانى اصفهانى (متوفى 1180) يكى از اعيان تفسيرى قرن دوازده هجرى مى باشد.
او كـه از احـفاد ابراهيم عارف , مشهور به زاهد گيلانى , مدفون در لاهيجان ,و مرشد صفى الدين اسحاق , جد سلاطين صفويه مى باشد.
او در بنارس هند از دنيا رفته است و داراى آثار قرآنى متعددى است كه يكى از آنها, تفسيرى است بـه نام ((شجرة الطور في تفسير آية النور)) و ديگرى تفسير سوره هاى اخلاقى , مانند سوره حشر و هل اتى , به ترتيبى كه مؤلف دركتاب نجوم السما و ديگر تاليفاتش معرفى نموده است ((513)). وى يكى از مؤلفين پركار در زمينه معارف اسلامى مى باشد, و آثار زير:.
تـجريد النفس , تاريخ احوال الحزين , تذكرة الشعرا المعاصرين , تواريخ ‌السلاطين , تذكرة العاشقين , تـفسير سوره اخلاص , جام جم , خرابات ديوان ,چمن و انجمن , شرح البيت الغازى للانورى , كشف الحجاب لذوى الالباب فى بيان الاحتجاب از اوست ((514))

.
مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى , ضمن آوردن شرح حال تفصيلى او, در((الكواكب المنتشرة فى القرن الثانى بعد العشرة )), كارهاى قرآنى او را به اين شرح وارد مى سازد:.
1 ـ تفسير آيه (قل الروح من امر ربى ) ـ الذريعه , ج 4 , كد معرفى 1394.
2 ـ تـفـسـيـر آيه النور (اللّه نور السموات و الارض ) ـ الذريعه , ج 4 , كدمعرفى 334 , و ج 13 , رقم معرفى 107.
3 ـ تفسير سوره اخلاص ـ الذريعه , ج 4 , كد معرفى 1440 , و ج 13 , كد731.
4 ـ تفسير سوره حشر ـ الذريعه , ج 4 , كد معرفى 1458.
5 ـ تفسير سوره دهر ـ الذريعه , ج 4 , كد 1506.
علاوه بر تفاسير فوق , سه اثر علوم قرآنى نيز از او ياد كرده است :.
1 ـ خواص السور و الايات ـ الذريعه , ج 7 , كد معرفى 1316.
2 ـ الناسخ و المنسوخ فى القرآن ـ الذريعه , ج 24 , كد معرفى 61.
3 ـ فضائل القرآن ـ الذريعه , ج 16 , ص 263 , كد معرفى 075 ((515))

.

گفتار صاحب ريحانة الادب :.

مرحوم مدرس ضمن آوردن شرح حال پدر و عموى او, در مورد خودوى مى نويسد: ((شيخ محمد عـلـى حـزيـن , زاهـدى گـيـلانى , معروف به شيخ على حزين , از اكابر متاخرين علماى شيعه , و بزرگان شعراى آن طبقه مى باشد كه بسيار زاهد و عابد بود.
در شورشهاى دولت صفويه مى زيست .
در سـال 1146ه ق از ترس نادرشاه به هندوستان رفت , و به سال 1181 در هفتاد و هفت سالگى در بنارس وفات يافت .
از تـالـيـفات او: آداب الدعوة و الاذكار ـ آداب العزلة ـ آداب المعاشرة ـ الاسنى في تفسير (ثم دنى فتدلى فكان قاب قوسين اوادنى ) ـ و تفسير اسما حسنى , و تعدادى ديگر از آثار ((516))

.

490تا492 ـ تفاسير امام بدر يمنى .

(متوفى 1182 ه ق ). مؤلف آنها, پيشواى زيديه , سيد الامام البدر محمد بن اسماعيل زيدى يمنى (متوفى 1182) يكى از اعلام زيديه در قرن دوازدهم مى باشد.
يـكـى از تفاسير او به نام البيان في قصص القرآن , تفسيرى تحقيقى و پيرامون قصص و داستانهاى قرآن مجيد و دقت در عبارات و كلمات آنست ((517))

.
ديگر آثار:.
وى يكى از مؤلفين پركار زيديه مى باشد و آثار زير از اوست :.
اتحاف الاعلام لما تكرر في نسخة من الاحكام ـ اتحاف الانس فى الكلام عن العلمين و اسم الجنس ـ اجابة السائل في شرح بغية الامل ـ اجازة الحديث ـاجوبة خمس مسائل ـ ارشاد ذوى الالباب الى حـقـيـقـة قول محمد بن عبدالوهاب ـتفسير آيه (فمن زحزح عن النار) ـ تفسير آيه (لا يسال عما يـفعل و هم يسالون )ـ تفسير آيه (لو شا ما اشركنا) ـ تفسير آيه (و اذ قال ربك للملائكة ) ـ تفسيرآيه (و قيل يا ارض ابلعى ماك ) و تعدادى ديگر از تاليفات ((518))

.
شمارش تاليفات ايشان بر اساس آنچه صاحب مؤلفات الزيديه در جلدسوم آورده است , بيش از 133 جلد كتاب و رساله مى باشد.
مـعلوم مى شودايشان از افراد مورد رجوع و سؤال مردم بوده است , كه سؤالات مختلفى از ايشان به عمل آمده است .
در بين تاليفات او, سه اثر تفسيرى مستقلى به نامهاى مفاتيح الرضوان ـ الايضاح ـ البيان في قصص القرآن وجود دارد.
طالبين تفصيل به منبع نامبرده مراجعه نمايند.
تـفـسـير مفاتيح الرضوان در مكتبة الجامع الكبير, تحت شماره 191 ـ 194نگهدارى مى شود كه از نسخه نزديك عهد مؤلف استنساخ شده است .

493 ـ حاشية تفسير الكشاف , صنعانى .

(متوفى 1191 ه ق ). مـؤلـف آن , قـاضى احمد بن صالح ابى الرجال صنعانى (متوفى 1191) يكى ازاعيان تفسيرى زيدى يمن , در قرن دوازدهم هجرى مى باشد.
تـفـسير فوق كه با دقت و متانت و استوارى كامل توصيف شده است , يكى از تفاسير معروف زيديه مى باشد ((519))

.
مؤلف آن , يكى از مشايخ روايى زيديه مى باشد, و تاليفات زير پيرامون حديث و وعظ و خطابه از او به يادگار مانده است :.
1 ـ اجازة الحديث .
2 ـ حاشية شرح الغاية .
3 ـ رد الخطيب .
4 ـ حاشية تفسير الكشا ((520))

.

494 ـ تفسير سوره يس , آقا محمد رفيع يزدى .

(متوفى حدود 1191 ه ق ). مـؤلف آن , مولى محمد رفيع يزدى (متوفى حدود 1191), شيخ الاسلام يزد, يكى از اعلام تفسيرى قرن دوازدهم هجرى مى باشد.
تفسير او, پيرامون آيه 39 از سوره يس , آيه شريفه (والقمر قدرناه منازل حتى ) مى باشد.
محتويات آن , عمق اطلاعات مفسر را نشان مى دهد.
مـرحـوم شـيـخ عبدالنبى قزوينى , در تتميم امل الامل , شرح حال او را به تفصيل آورده است , و از تفسير نامبرده نيز ياد نموده است ((521))

.

495 ـ تفسير قرآن كريم تفليسى .

(متوفى 1192 ه ق ). مـفـسـر عاليقدر آن , مولى حسين عارف , مشهور به تفليسى (متوفى 1192)يكى از اعلام تفسيرى قرن دوازدهم هجرى مى باشد.