يكى از براهين قوى كه دلالت بر نبوّت حضرت محمد(ص) داشته و او را به عنوان برجستهترين فرد از بزرگان تاريخ قلمداد مىكند، اصلاحگرى وسيع و گستردهاى بود كه وى به تنهايى و در خلال سالهايى اندك در جزيرةالعرب به وجود آورد و تحقّق چنين امرى جز در زمانهاى بسيارطولانى و در پى تحولات پى در پى امكان پذير نبود.
از جمله يك پارچه ساختن ملّت عرب و ايجاد مساوات بين آحاد مردم، در صورتى كه قبل از آن قبايل عرب با كوچكترين تنشى، خونريزىها به وجود مىآوردند و بر اصل و نسب خويش افتخار كرده و با القاب خود به يكديگر مباهات مىورزيدند.
و نيز دگرگون ساختن اخلاقيات عرب و ارتقاى آن به برترين قله ارزشهاى اخلاقى و برجستهترين اصول ادبى و تربيتى و عملى ساختن عدالت اجتماعى، در صورتى كه همين مردم دختران را زنده به گور كرده و به زنها با چشمى تحقيرآميز مىنگريستند و به پستترين نوع شهوترانىها آلوده شده و ناچيزترين حقوق افراد ضعيف را رعايت نمىكردند.
از ديگر تحولات، پايان دادن به آيين بتپرستى بود كه در طى روزگاران براى آنها به ارث مانده بود و آيين آسمانى كه يگانگى آفريدگار و قوانينى كه زندگى انسان را با پروردگار خود و جامعهاش وفق دهد در برداشت، جايگزين آنها ساخت و بدين وسيله انسان را از لجنزار جهل و نادانى و آشفتگىها و خرافات و اوهام آزاد ساخت و جامعه نمونهاى كه فلاسفه، آنرا در خيال مىپروراندند ايجاد نمود. اگر هر يك از اين اعمال پسنديده توسط يك تن انجام پذيرفته بود، سزاوار برترين لقبها بوده و نام او در تاريخ جاودان مىماند، اگر همه اين كارها به دست مبارك حضرت محمد(ص) انجام پذيرفته باشد چگونه خواهى انديشيد؟
ما در اينجا به بيان برخى از سخنان دانشمندان منصف غربى و ادباى آنها مىپردازيم كه به عظمت نبى گرامى اسلام(ص) گواهى دادهاند. <ويل دورانت» مىگويد(1): <اگر بخواهيم درباره عظمت و بزرگى داورى كنيم، به گونهاى شخص با عظمت در ما تأثيرگذار باشد، بايد بگوييم، محمد(ص) از برجستهترين بزرگان تاريخ است. او كوشيد تا وضعيت روحى و اخلاقى ملتى را كه در تاريكى جهل و نادانى و گرماى سوزان و صحراى خشك و بىآب و علف زندگى مىكردند، بالا برده و متحوّل سازد و در اين راستا به چنان پيروزى و موفقيّتى دست يافت كه هيچ يك از ديگر مصلحان در همه تاريخ به چنين توفيقى دست نيافتند و اندك كسى را مىيابيم كه توانسته باشد آنچه را درباره آن مىانديشد تحقق بخشيده و عملى سازد، ولى آن حضرت توانست از راه مذهب و دين به تمام مقاصد و اهداف خود نايل گردد. و آن بدين دليل بود كه خودِ وى بيش از ديگران به دين تمسك جُسته و به آن پايبند بود، بلكه قدرتى غير از قدرت دين در زمان او وجود نداشت كه اعراب را به سمتوسوى راهى كه او مىپيمايد وادارد. او به مسير خيالها و بيم آرزوهاى آنان وارد شد و با آنها به اندازه فهم و درك
شان سخن گفت، آنگاه كه حضرت دعوت خويش را آغاز نمود، جزيرةالعرب صحرايى خشك و بىآب و علف بود و قبايل بتپرستِ انگشتشمارى در آن مىزيستند و به صورت پراكنده و متفرق زندگى مىكردند و با يكديگر همبستگى نداشتند، ولى همين مردم هنگام رحلت رسول اكرم(ص) به صورت امتى يگانه و به هم پيوسته و متحد در آمدند. پيامبر اسلام از طغيان و سركشىِ تعصبات قبيلهاى و خرافات جلوگيرى كرد و برتر از يهوديت و مسيحيت و آيين سرزمين قوم خويش، آيينى ساده و روشن و توانمند و بُنيادى اخلاقى و ارزشمند بنا نهاد كه پايه و اركان آن، شجاعت و عزت و سربلندى ملّى بود. وى توانست در خلال يك نسل در بيش از صد جنگ و نبرد، به پيروزى دست يابد و در مدت يك قرن، دولتى بزرگ بهوجود آورد كه تا كنون به عنوان قدرتى بس بزرگ در نيمى از جهان باقى بماند».
<مارتين» اديب و شاعر فرانسوى مىگويد: <اگر بزرگى و عظمت، مقصد و هدف باشد و سادگى وسايل و ابزار و ثمرات و نتايج بزرگ، معيارهاى سه گانه نبوغ انسانى تلقى شوند، چه كسى مىتواند در بلنداى عظمت انسانى با محمد(ص) مقايسه شود، كدام بزرگ مرد از مردان بزرگ تاريخ؟
بزرگترين مردانى كه با زور و شمشير قوانين را تغيير داده و ممالك را به زير سلطه خود در آوردند به تأسيس چه چيز همت گماشتند و اگر هم بدان پرداخته باشند، جز تأمين حكومتى مادى نبوده كه احياناً در زمان حيات خودشان منقرض گشته است، ولى محمد(ص) در حقيقت،احساس و انديشهها را برانگيخت و توانست در يك سوم كره زمين، اديان و ممالك و ملتها و تاج و تختها و ميليونها انسان را به لرزه در آورد، بلكه برتر از آن، پايه و اساس معابد و معبودها و آيين و افكار و اعتقادات پوچ و بيهوده را متزلزل سازد. او آيينى را براساس كتاب (قرآن) بنا نهاد كه هر حرفى از آن به منزله قانون بود و امتى ايجاد كرد كه ديگر ملتها را از هر زبان و نژاد با يكديگر متحد ساخت و نفرت از خدايان دروغين و وابستگى به پرستش خداى يكتاى حقيقى موجود و نامحسوس را در دلهاى اين امت مسلمان كاشت و براى آنان با اين شيوه، يك ويژگى خاص و زنده را پديد آورد كه نشان و مايه امتياز آنهاست. اين پايبندى به عقيده كه با هر پديدهاى كه تقدّس حقيقتِ خداوندى را پايمال كند در جنگ است همين فضيلت و برترى امتِ محمد(ص) است كه آنان را از ديگران ممتاز مىسازد.
معجزه وى چنان بود كه توانست يك سوم كره زمين را زير پرچم عقيده و آيين خويش درآورد. خير، اين معجره بشر نبود، بلكه معجزه تفكر و انديشه بود. انديشه يگانگى خدا را، كه در تاريكى سيطره افسانهها و خرافات بود، به ارمغان آورد و در دوران خويش از چنان تحرك و بالندگى برخوردار بود كه چون به زبان آورده مىشد، مضمون آن، همه ساختارها و مظاهر بتپرستى وبتها رانابود مىساخت و با فروغ آن گوهر نكو، يكسوم اين جهان نورافشان مىشد.
فيلسوف، سخنور، رسول، قانونگذار، مبارز، برانگيزانندهانديشهها، ايجادگرِ عقيده صحيح مبتنى بر عقل و انديشه براى پرستشى كه رنگ و نژاد نمىشناسد، مؤسس بيست كشور روى زمين و تنها امپراتورى روحى، حضرت محمد(ص) است.
اگر كليه معيارهايى را كه اساس و پايه عظمت انسانيت به شمار مىآيد مورد بررسى و دقت قرار دهيم، كدام انسان را با عظمتتر از محمد(ص) مىيابيم؟»(2)