نكته‏ها

درس‏هايى آموزنده از هجرت

هجرت رسول اكرم (ص) و مؤمنين همراه وى از مكه به مدينه، نه جنبه فرار داشت و نه از بيم و ترس انجام پذيرفت و نه در اثر يأس و نوميدى بود و نه براى استراحت و آرامش از دشوارى دعوت و آزار و اذيت خويش، بلكه بدين جهت بود كه فاصله‏اى ايجاد شود و طرفداران حقّ كه به ضعف كشيده شده بودند، توان خود را براى پايان دادن به ظلم و سركشى باز يابند.

رسول خدا(ص) و ياران مؤمن وى، با قدرت و توان قريش به مبارزه برخاستند و در راه عقيده و آرمانى كه جان خود را بر سر آن گذاشتند مكّه، وطن خويش را كه در آن نشو و نما كرده، و اموال و دارايى، كه عمر خويش را در راه به‏دست آوردن آن صرف كرده بودند، به قصد مدينه ترك گفتند. پيامبر(ص) در مدينه، نظامى نوين براى جامعه اسلامى ايجاد نمود كه تبعيضات را از بين برد و اختلافات طبقاتى را محو گرداند و عدالت را در آن جامعه محقق ساخت، حضرت در مدينه سپاه اسلام را مركب از مهاجر و انصار تأسيس نمود كه با اين عمل به نشر و انتشارِ اصول و مبادى اسلام پرداخته و به سلطه قريش و بت‏پرستى در جزيرةالعرب پايان داد.

به همين دليل هجرت، رخدادى مهم در تاريخ دعوتِ اسلام به شمار آمد، چه اين كه هجرت، آغاز پيروزى رسول خدا(ص) در جهاد خويش براى تبليغ رسالت الهى بود و از اين رو، عمر(1)، هجرت را مبدأ تاريخ اسلام قرار داد و گفت: هجرت، حقّ و باطل را از يكديگر جدا كرد و تاريخ را از هجرت آغاز كنيد.

يكى از جالب‏ترين اشاراتى كه معناى هجرت در اسلام دارد اين است كه تاريخ اسلام از كسانى كه مكه را ترك گفته و به يثرب (مدينه) پناه آوردند، به (پناهنده) ياد نكرده است؛ زيرا آنان سزاوار ستايش الهى بودند، به همين سبب خداوند آنان را مورد ستايش قرار داد، همان گونه كه انصار را كه با آغوش باز و برادرانه و رفتارى بى‏نظير پذيراى آنان شدند، نيز ستوده است. خداى سبحان فرمود:

وَالسّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرِينَ وَالأَنْصارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ؛(2)

مهاجرين و انصارى كه در صدر اسلام سبقت به ايمان گرفتند و آنان كه به طاعت خدا از آنان پيروى كردند، خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا.

بنابراين هجرت شيوه مصلحان است، هم آنان كه هجرت را پايگاهى نو براى دعوت خويش بر مى‏گزيدند، تاريخ درباره هجرت ابراهيم (ابوالأنبياء) چنين مى‏گويد: وى پس از آن‏كه پارسيان به مبارزه او برخاسته و قصد سوزاندن وى را داشتند، براى حفظ آيين خود، از عراق به شام هجرت نمود، چنان كه ماجراى هجرت موسى(ع) را نيز برايمان بازگو مى‏كند كه براى فرار از ستم فرعون و هوادارانش از مصر مهاجرت كرد. و از هجرت عيسى(ع)از بيت لحم به اورشليم (قدس) سخن به ميان آورده است.

لذا هجرت، ارزنده‏ترين درس‏ها را، چون صبر و شكيبايى در برابر مصايب و مشكلات و فداكارى و جانفشانى و پايدارى و استقامت در راه مكتب و عقيده و اطمينان به پيروزى را به ما مى‏آموزد.

ثمرات هجرت

هجرت براى افراد مؤمن ثمراتى غير از درس‏هاى آموزنده گذشته در بردارد از جمله: روى آوردن به سوى خدا. روآوردن به خدا، يعنى پيروزى و غلبه بر دلبستگى‏هاى مادى با همه جلوه‏ها و فريبندگى آنها، خداى متعال در ماجراى هجرت پيامبر مى‏فرمايد:

<إِلّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِىَ اثْنَيْنِ إِذ هُما فِى الغارِ إِذ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلى‏ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِىَ العُلْيا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ».

خداوند در اين آيه شريفه چگونگى بيرون رانده شدن نبىّ اكرم(ص) توسط كفار و هجرت نهانى او را در تاريكى شب به شهرى ديگر كه بتواند در آن آزادانه مردم را به خدا و پرستش او دعوت نمايد به تصوير مى‏كشد. خداى سبحان اين رخداد را به عنوان يك پيروزى قلمداد مى‏كند، آن‏گاه كه حضرت و رفيقش در غار پنهان شدند و كفار با تلاشى مذبوحانه در جستجوى آنها بر آمدند تا آن دو را به قتل برسانند.

بنابراين هجرت، از ديدگاه قرآن يك پيروزى است، چون رو آوردن به سوى خدا است، هر چند به مرگ منتهى گردد. خداى متعال فرمود:

وَالَّذِينَ هاجَرُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرّازِقِينَ؛(3)

آنان كه در راه خدا مهاجرت كردند و سپس به شهادت رسيده و يا از دنيا رفتند، مطمئناً خداوند آنان را در پيشگاه خويش نيكو روزى مى‏دهد و به راستى كه خداوند بهترين روزى‏دهندگان است.

لذا مسلمانان پيوسته مأمورند كه روبه سوى خدا آورند؛ يعنى به سوى او مهاجرت نمايند. خداى متعال فرمود: <فَفِرُّوا إلَى اللّهِ إنّى لَكُم مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ؛ به‏سوى خدا رو آوريد به راستى كه من از ناحيه او برايتان بيم دهنده آشكارى هستم».

هجرتِ مؤمن به سوى خدا، آرامش و وقار و تأييد الهى را براى فرد به ارمغان مى‏آورد و او را در محدوده حفظ و حمايت خدا قرار مى‏دهد، به همين دليل رسول خدا(ص) به دوستش كه با هم در غار پنهان شده بودند فرمود: <لاتَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا». هجرت مؤمن به سوى حقّ، دليل بر اخلاص و عشق و محبت به اوست و لذا هجرت مستلزم ترك گناه است و به همين دليل پيامبر خدا(ص) فرمود: <مسلمان كسى است كه ساير مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند، و مهاجر كسى است كه از منهيّات الهى هجرت كند و از آنها رو گردان شود».

از ديگر ثمرات هجرت، نيّت پاك و خالص براى خداى متعال است. اگر نيّت انسان متوجه ذات بارى‏تعالى باشد، همه اعمالش خير و همه كارهايش هجرت است، ولى اگر نيّت متوجه خدا نباشد، اعمال انسان هر چند به ظاهر خير باشند در پيشگاه خداوند پذيرفته و مقبول نمى‏افتند. رسول خدا(ص)فرمود: <اعمال انسان بستگى به نيّت او دارد و كسى كه به‏سوى خدا و رسولش هجرت كند، به خدا و رسول او مى‏پيوندد و كسى كه رو به دنيا بياورد و يا [مثلاً] تمايل به ازدواج با زنى داشته باشد، هجرت او نيز همان چيز خواهد بود».

در اين مقوله، اسلام با كسانى كه مى‏گويند خير را به خاطر خير بودنش و يا براى خرسندى وجدان بايد انجام داد، مخالفت مى‏كند. عمل خير وقتى براى خدا نبود، تمايلات نفسانى آن را منحرف ساخته و به شرّ و تباهى مى‏كشاند. بنابراين نيّت خالص كه براى خدا باشد از مهم‏ترين پايه و اركانى است كه آيين اسلام بر آن استوار شده است. براى روشن شدن ارزش و اهميت آن نيز رسول خدا(ص) پس از فتح مكه كه اسلام در آن بر دشمنانش پيروزگشت، مى‏فرمايد: <هجرتى برتر از فتح نيست -يعنى فتح مكه - مگر جهادى كه با نيّت خالص باشد».


1- هر چند مبدأ تاريخ مسلمانان در سال هفدهم هجرى در دوران خلافت عمر، صورت گرفت، ولى از بعضى روايات استفاده مى‏شود كه خود رسول اكرم(ص) هجرت را براى مبدأ تاريخ اسلام تعيين كرد و بعدها در دوران خليفه دوم تثبيت شد، به اين نحو كه پس از گردآورى صحابه توسط عمر، به آنان گفت: كدام روز به عنوان مبدأ تاريخ گزيده شود؟ على(ع) روز هجرت را پيشنهاد كرد و عمر آن را پذيرفت. المستدرك على الصحيحين، ج‏3، كتاب الهجره، ص‏25.<ج».

2- توبه (2) آيه 100.

3- حج (22) آيه 58.