ايوب(ع)(1) يكى از پيامبرانى است كه قرآن نبوت و پيامبرى آنها را بيان كرده است. خداى متعال خطاب به پيامبر خود حضرت محمد(ص) مىفرمايد:
إِنّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ والنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَإِسْمعِيلَ وَإِسْحقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْباطِ وَعِيسى وَأَيُّوبَ؛(2)
همان گونه كه به نوح و پبامبران بعد از او وحى كرديم، به تو نيز وحى نموديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و أسباط و عيسى و ايوب نيز وحى كرديم.
ايوب(ع) بسيار با تقوا و به مستمندان مهربان بود و از بيوه زنان و يتيمان دستگيرى مىكرد و فردى ميهماننواز بود. آن حضرت قوم خود را به پرستش خداى يكتا دعوت مىنمود. مورخان مىنويسند، حضرت ايوب(ع) صاحب اموال و دارايى فراوانى بود، وى انواع چهار پايان و بردگان و گوسفندان و زمينهاى وسيعى را در سرزمين <بثينه» از منطقه حوران... در اختيار داشت و از نعمت فرزندان و اولاد فراوان برخوردار بود. همه اينها از او گرفته شد و به انواع بيمارىها مبتلا گشت و جز قلب و زبانش كه به وسيله آنها ذكر خداى عزوجل مىگفت، عضو سالم ديگرى برايش باقى نمانده بود. وى در همه اين مشكلات شكيبا و سپاسگزار بود و در شب و روز و صبح و عصر، ذكر و تسبيح خدا را بر زبان داشت. بيمارى آن حضرت آن قدر به طول انجاميد كه كسى با او نشست و برخاست نمىكرد و همنشين، از نزديك شدن به او بيمناك بود. وى را ازشهر خارج كردند و در خرابهاى بيرون شهر افكندند. مردم با او قطع رابطه كردند و هيچ كس، جز همسرش كه رعايت حقّ او نمود و محبتها و نيكى و احسان وى را نسبت به خود مىدانست، كسى با او اظهار مهربانى و محبت نمىكرد.
همسرش نزد او رفت و آمد مىكرد و بامدادان او را نظافت كرده و كارهاى او را انجام مىداد، به نحوى كه خود روبه ضعف رفت و مال و دارايىاش اندك شد، بهگونهاى كه براى مردم كار مىكرد و از مزد آن براى شوهرش طعام تهيه مىكرد و سنگينى اين بار را تحمل مىكرد.... او پس از آن همه خوشبختى و وجود مال و دارايى، در مورد از دست دادن مال و دارايى و فرزند و گرفتارىهايى كه براى شوهرش به وجود آمد و تنگدستى و فقر و خدمتكارى براى مردم...همراه با شوهرش ايوب صبر و شكيبايى پيشه كرد.
همه اين دشوارىها صبر و سپاس و حمد و ثناى ايوب(ع) را فزونى بخشيد، تا آنجا كه آن حضرت در صبر و شكيبايى و ناگوارىها و مصيبتها ضربالمثل شد.
دانشمندان در مدت گرفتارى حضرت ايوب اختلاف كردهاند: گفته شده كه سهسال بوده، و قولى نيز هفت سال و چند ماه مىداند و برخى آن را هيجده سال نقل كردهاند. منقول است كه همسرش به وى گفت: اى ايوب، اگر از خداى خود بخواهى، گرفتارى تو را رفع خواهدكرد. در پاسخ گفت: هفتاد سال سالم زندگى كردم، اگر هفتاد سال هم براى خدا صبركنم كم است.
گفتهاند: هر گاه مصيبتى بر حضرت ايوب(ع) وارد مىشد مىگفت: <اللّهم أَنْتَ أَخَذْتَ وَ أَنْتَ أَعطَيْتَ».
تاريخ نگاران در باره حضرت ايوب داستانهاى فراوانى نقل كردهاند كه اصل آنها را از سِفر ايّوب و از تفسيرى، به نام <هجاده» كه يهوديان بر تورات داشتهاند گرفتهاند، و چون در آن دخل و تصرف شده از ديدگاه دانشمندان بزرگ و مورد اعتماد اسلام قابل قبول نيست.
برخى از مفسران، مانند استاد احمد مصطفى مراغى، در مورد نوع بيمارى حضرت ايوب(ع) كه بدان مبتلا گرديد، انتقاد كرده و درتفسير خود مىگويد: <اينكه گفتهاند بيمارى ايوب(ع) به اندازهاى بود كه مردم از او نفرت داشتند و او را از خانهاش بيرون برده و خارج شهر در خرابهاى جاى دادند و جز همسرش، كه نزد او رفت و آمد مىكرد و برايش آب و غذا مىبرد، كسى با آن حضرت ارتباط نداشت، همه اين مطالب از اسرائيليات است و بايد همه آنها را كذب و دروغ دانست؛ زيرا سند صحيحى كه اين گفتهها را تأييد كند، در دسترس نيست، وانگهى از جمله شرطهاى پيامبرى و نبوت اين است كه نبايد در وجود پيامبر، بيمارىهايى باشد كه مردم را از او متنفّر سازد؛ زيرا اگر پيامبر اين گونه باشد، نمىتواند با مردم تماس حاصل كرده و احكام و دستورات الهى را بدانان ابلاغ كند».
قرآن، آشكارا بيان مىكند كه ايوب(ع) به بيمارى مبتلا شد و پروردگار خويش را خواند و خداوند دعاى او را مستجاب گرداند و بيمارى او را برطرف ساخت و اهل او را بدو باز گرداند:
وَأَيُّوبَ إِذ نادى رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمِينَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا مابِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْناهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَذِكْرى لِلْعابِدِينَ؛(3)
و آنگاه كه ايوب خداى خويش را خواند و عرضه داشت: خدايا، من بيمار گشتم و تو مهربانترين مهربانانى. دعايش را مستجاب كرديم و بيمارى او را بر طرف نموديم و با لطف خود اهل و فرزندانش را دو چندان داديم تا يادآورى باشد براى عبادت پيشگان.
وَاذكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذ نادى رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِىَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَعَذابٍ * اُرْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَشَرابٌ * وَوَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنّا وَذِكْرى لِأُولِىالأَلْبابِ * وَخُذ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلا تَحْنَثْ إِنّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ؛(4)
و ياد آر بنده ما ايوب را آنگاه كه پروردگارش را خواند و عرضه داشت: پروردگارا؛ شيطان به من رنج و عذابى سخت رسانيده است. پاى بر زمين بزن و در آن آب سرد خود را شستشو كن و از آن بياشام و با رحمت و لطف خويش اهل و فرزندانش را دو چندان نموديم تا براى خردمندان يادآورى باشد و دستهاى از چوبهاى باريك را به دست گير و به وسيله آن او (زنت) را بزن، تا عهد و سوگندت را نشكنى. ما ايوب را بندهاى شكيبا يافتيم. او بندهاى نيكو بوده و پيوسته به درگاه خدا تضرع و زارى مىكرد.
مقصود از مسّ شيطان به سختى و گرفتارى، امورى است كه شيطان در حال بيمارى آن حضرت در وى ايجاد وسوسه مىكرد تا گرفتارى را بزرگ جلوه دهد و او را از رحمت خداى خويش مأيوس سازد و از بيمارى كه به او رسيده اظهار ناراحتى كند، ولى ايوب براى رفع گرفتارى خود به خدا پناه برد و از وى خواست تا بدو توفيق دهد شيطان را دور ساخته و با صبرى پسنديده او را ردّ كند.
خداى متعال نحوه شفايافتن ايوب(ع) را اين گونه بيان مىكند: <ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَشَرابٌ» اى ايوب، با پاى خود به زمين بكوب و آن حضرت نيز براى امتثال امر او چنين كرد و به دستور خداوند چشمهاى از آب سرد جوشيد، و سپس به او فرمان داد تا خود را در آن چشمه شستشو دهد و از آن بنوشد، و بدين ترتيب خداوند درد و بيمارى ظاهرى و باطنى آن حضرت را از بين برد.
مراغى در تفسير خود مىگويد: <اين اشاره به نوع بيمارى است كه ايوب(ع) بدان مبتلا بوده است و آن بيمارى پوستى غير مُسرى مانند (اكزما) و خارش بدن و امثال آن بوده كه جسم آدمى را به شدت رنج مىدهد، ولى بيمارى كشندهاى نيست... چنانكه اشاره دارد آن آب از آبهاى معدنى بوده كه براى اين نوع بيمارىها سودمند است، چه اينكه اين قبيل آبها، همان گونه كه فايده ظاهرى دارد، نوشيدن آن نيز سودمند است، به نحوى كه ملاحظه مىكنيم در اروپا و مصر و ديگر كشورها، چشمههايى از اين قبيل وجود دارد كه در آنها حمامهايى احداث شده و در هواى سرد، به عنوان مكانهاى بهداشتى تلقى و براى بيمارىهاى پوستى و داخلى از آنها استفاده مىشود.
ايوب(ع) هنگام بيمارى خود، وقتى همسرش در انجام كارى تأخير كرده بود، سوگند خورد اگر بهبودى يابد، صد تازيانه بر او بزند، ولى از آنجا كه آن زن خدمات ارزندهاى به آن حضرت انجام داده بود، خداوند به آسانترين وجهى به ايوب دستور اجراى سوگند داد؛ به اين ترتيب كه دستهاى كوچك از گياه و يا ريحان و يا چيز ديگرى تهيه نموده و آن را يك بار بر او بزند و اين خود، به منزلهصد ضربه تازيانه تلقى شود و به اين نحو، ايوب(ع) كفاره سوگند خود را ادا كرد. اين كار يك نوع گشايش و راه خروج از عهد و پيمان است كه خداوند آن را براى تقواپيشگان و فرمانبرداران خود ارائه مىدهد، به ويژه در حقّ همسرِ شكيبا و راستگو و نيكسرشت حضرت ايوب(ع). و با اين فرموده خويش به اين مطلب اشاره كرده است: <وَخُذ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلا تَحْنَثْ».