حضرت شعيب(ع) در اين سخن براى قوم خود <وما أريد أن أخالقكم فيها أنهاكم عنه» تأكيد مىكند كه وى كارهايى را كه خداوند آنها را از عمل به آن نهى فرموده، انجام نخواهد داد، اينجا درسى است براى يك اصلاح طلب، كه بايد در سيرو سلوك و رفتار خويش در هر كلمهاى كه مىگويد و هركارى كه از او سر مىزند، به شدّت مراقب باشد، چه اينكه عمل و رفتار، بيش از گفتار تأثير دارد. بنابراين، هر اندازه از فرد مصلح، كار مهم و يا حكمى صادر شود و از پندواندرزهاى ارزشمندى برخوردار باشد كه بتواند انديشهها را مسخّر كرده و شيفته خودسازد، تا زمانى كه خودِ گوينده، نخستين فرد عمل كننده به آنها و تابع امرونهى آنها نباشد، تأثير سازنده چندانى در شنوندگان نخواهد داشت، به همين دليل خداوند كسانى كه مردم رابه انجام عمل نيك و درستكارى دستور مىدهند، ولى خودشان به آنها پاى بند نيستند،مورد ملامت و نكوهش قرار داده و مىفرمايد: <أَتَأْمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ».
اكنون به بخش دوم آيه شريفه، در گفته شعيب مىپردازيم: <إِنْ أُرِيدُ إِلّا الإِصْلاحَ ما اسْتَطَعْتُ». علاقه شعيب به اصلاحطلبى، علاقهاى خاص و براى خدا بوده و از هر گونه هدف مادّى و يا سود و منفعت شخصى به دور بوده است. اهداف پيامبران در طول تاريخ چنين بوده و همين سبب موفّقيت آنها تلقى مىشده است. اين راهى است كه بايد هر فرد اصلاح طلب براى دستيابى به پيروزى و موفّقيت، آن را بپيمايد و از آن الگو و سرمشق بگيرد. اصلاحى كه از هرگونه هدف غير صحيح و هواى نفس بركنار باشد، قطعاً به پيروزى و موفقيت دست خواهد يافت. حق، هميشه پيروز است، ولى اهداف و هواهاى خاص بسيار اتفاق مىافتد كه خود را رسوا ساخته و دستخوش تغيير و تحول مىشوند و سرانجامى زيانبار دارند. چرا حقيقت، پيروز نشود، در حالىكه منبع و مدبّر آن آفريدگار هستى است؟ و اين مطلبى است كه آيه شريفه در پايان بدان اشاره كرده است: <وَما تَوْفِيقِى إِلّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ».
بيان تأثير نماز در رفتار انسان، در سرگذشت حضرت شعيب(ع) و گفته قوم او آمده است: <قالُوا يا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِى أَمْوالِنا ما نَشاءُ».
قوم شعيب ملاحظه كرده بودند كه نماز، چگونه بر شعيب و پيروانش تأثير گذارده و چگونه اوضاع آنها را دگرگون ساخته است و از پرستش غير خدا آزاد و به ترك غشّ و تقلّب در معامله و كم فروشى واداشته است، از اين رو، با اين گفتهها به وى اهانت رواداشتند؛ زيرا آنها در باطن خود خواستار تغيير وضعيت موجود خود نبودند.
آرى، نماز روح و روان پيروان شعيب(ع) را دگرگون ساخته بود، چه اينكه هدف نماز اين است كه انسان را پاكيزه گردانده و انگيزههاى تقوا و دورى از گناه را در او زنده و تقويت كند و پيوسته او را به روز قيامت يادآورى نمايد: <يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً». به همين دليل نماز انسان را از گناهان و فحشا و منكرات حفظ و او را از اين جهان پر از فتنه و آشوب و سرشار از جنايتها، به ساحت قدس الهى منتقل مىسازد از اين رو، قرآن تأثير نماز را با اين فرموده خداى متعال روشن ساخته است: <إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الفَحْشاءِ وَالمُنْكَرِ».
امروزه جوامع بشرى به نمازى نياز دارند كه انسان به واسطه آن، به پرستش خداى يگانه روى آورد و از كليه معبودهاى پوچ و باطل و قدرتهاى ستمگر و از هر فسادى كه با انتشار آن، علاجش دشوار باشد نجات و رهايى يابد.
از جمله رهنمودهايى كه از داستان حضرت شعيب(ع) مىگيريم، دعوت به امانتدارى و درستكارى در خريد و فروش، و دست بردارى از تقلب در كيل و وزن، و از تبهكارى در زمين است؛ زيرا اين گونه امور، خدا را به خشم آورده و انسان را سزاوار كيفر شديد الهى قرار مىدهد، همچنان كه خداوند در ازاى فساد و تبهكارى قوم شعيب، با آنها اين گونه برخورد كرد.
شعيب(ع) قوم خويش را با اين گفته از اين كارها بر حذر داشت: <وَلا تَنْقُصُوا المِكْيالَ وَالمِيزانَ إِنِّى أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّى أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ * وَيا قَوْمِ أَوْفُوا المِكْيالَ وَالمِيزانَ بِالقِسْطِ وَلا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْياءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِى الأَرضِ مُفْسِدِينَ».
قابل يادآورى است كه بيشتر دولتهاى متمدن امروز بركيل و وزن در معاملات مراقبت شديد داشته و براى مرتكبين آن كيفرشديدى را در نظرگرفتهاند و اسلام هميشه در ايجاد نظام و قوانين صحيح براى جوامع بشرى، پيشگام بوده، بلكه اسلام به اين هم اكتفا ننموده و آن را در برترين سطح شرافت انسانى بيان داشته است و فرموده: <وَلا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْياءَهُمْ». كلمه شىء در اينجا شامل انواع معاملات مردم كه تحت عنوان كيل و وزن قرار مىگيرند، مىشود، همان گونه كه مفاهيم معنوى را نيزدر برمىگيرد: احترام به مردم و تقدير و سپاس از آنها به تناسب علم ودانش و كارهايى كه انجام مىدهند و فداكارىهاى آنها براى جامعه و قرار دادن اشخاص در مقام و منصبى كه به تناسب لياقتها و ويژگىهاى علمى خود، شايستگى آن را دارا باشند: <وَ لاتَبْخَسُوا النّاسَ أَشْياءَهُمْ» سفارشى است از ناحيه خداوند كه جامع همه خير و خوبىها است و براى مثال ذكر شده است. چقدر مناسب است كه ما پيوسته اين مثال و الگو را بر زبان آوريم و طبق رهنمودهاى آن عمل كنيم، تا آنچه كه خير و صلاح جامعه را در بردارد، به ارمغان آوريم.