در داستان حضرت لوط(ع) گناه لواط تقبيح و زشت شمرده شده، و خداوند در دنيا و آخرت انجام دهنده آن را به عذابى شديد، تهديد فرموده است.
اين عمل، از زشتترين و فجيعترين اعمال نارواست، و دلالت بر بيمارى و انحراف طبيعت انسانى داشته وخطرات جبران ناپذيرى بر جامعه اسلامى وارد آورده و آدمى را به مرحلهاى پستتر از چهارپايان تنزّل مىدهد.
قرآن، قوم لوط را به صفات ناپسند فراوانى از جمله تجاوزگرى توصيف فرموده است:
<أتَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمين وَتَذَرونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُم مِنْ أزواجِكُم بَلْ أَنْتُم قَومٌ عادُون».
يعنى آنها از حدود دين و آيين الهى و ارزشهاى واقعى و شايسته، تجاوز كرده و در زمره تبهكارانى درآمدند كه براى جلوگيرى از اعمال زشتشان، لازم بود عذابى بر آنان وارد شود.
يكى ديگر از صفات ناپسند اين قوم، جهل و نادانى بود. آن جا كه مىفرمايد: <إنّكم لَتَأْتُون الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنتُم قَومٌ تَجْهَلُون». منظور از جهل و نادانى جهلى است كه در برابر علم و دانش مىباشد. اين نوع جهل، حماقت و سبك مغزى را نيز شامل مىشود. از اين رو نبايد به انسان نادان و سبك مغز، فرصت گشت و گذار داده، بلكه بايد او را از كارهاى جاهلانه منع نموده و او را بر جهل و نادانىاش توبيخ كرد.
در جايى ديگر، خداى متعال آنها را به اسراف كارى ياد كرده است: <إنّكم لَتأتونَ الرِّجالَ شَهْوةً مِنْ دون النِّساءِ بَلْ أنْتُمْ قَوْمٌ مُسرِفُونَ» يعنى در شهوات و در حدود الهى كه خداوند براى آنها معين فرموده بود اسراف نموده و از حد خود تجاوز نمودند.
وقتى ما نكوهش قرآن از اين عمل زشت را ملاحظه كنيم و بعد مىشنويم و مىبينيم كه انسان متمدن قرن بيستم، اين عمل زشت را آشكارا در بعضى از كشورهاى غربى به بهانه آزادى شخصى و با سوءاستفاده از بىتوجهى قانون گذاران مرتكب مىشود، چنين چيزى آدمى را به شگفتى وامىدارد.
آيا آزادى شخصى، يعنى رواج اين عمل ناروا كه زنها را به واسطه بىرغبتى مردانشان به آنها، به فساد بكشد و نظام خانواده را كه پايه و اساس آن مسؤوليت و عاطفه و گذشت است، به نابودى سوق داده و متلاشى سازد؟
آيا آزادى شخصى، يعنى به تعطيلى كشاندن نسل، كه خداوند آن را براى آباد كردن جهان هستى، قرار داده است؟ آزادى شخصى، يعنى رها گذاشتن شهوات بىحساب و كتاب؛ اينها امورى است كه همبستگى جامعه و سلامت آن را به طور كلى به كام نابودى فرو مىبرد.
اين عمل زشت، علاوه بر زيانهاى اجتماعى، آثار ناگوارى در بهداشت و سلامت انسان دارد. عمل پليد لواط، همان بيمارىهايى را كه از راه زنا به انسان منتقل مىشود، به آدمى انتقال مىدهد، مانند سفليس، سوزاك، زخم و سستى، و بيمارىهاى پوستى، مانند خارش پوست و غير آن.... از سويى اين عمل، در مقعد، نشانهها و علاماتى را به وجود مىآورد، از جمله: سستى عضله دستگاه گوارش، تا آنجا كه قدرت بر عمل دافعه را از دست داده و بدون اختيار از او حدث سر مىزند. يكى ديگر از نشانهها، پارگى معقد است كه بافتههاى اطراف آن از بين رفته و شيارهاى قيفگونهاى در آن به وجود مىآيد، مقعد پر از ميكروبهايى است كه گاهى به آلت تناسلى فاعل انتقال يافته و در مجراى ادرار وى، ايجاد سوزش مىكند، و گاهى مفعول، اگر از سنين كم داراى اين عادت شده باشد، حالت مردى خود را از دست داده و گاهى برعكس، اين حالت در او بيشتر پديدار مىشود، تا كاستى او را جبران كند.
و بدين گونه، براى ما روشن مىشود كه خداوند به آنچه در آن سلامت و سعادت انسان بوده، دستور داده و آنچه را كه در آن ضرر و زيان بوده، حرام گردانيده است.
قرآن، كيفر شديدى را كه سزاوار مرتكب شونده اين عمل زشت است، بيان كرده تا بدينوسيله مردم را از خطر اين عمل برحذر داشته و از شرّ آن نگاهدارد، لذا قرآن عذابى راكه بر سدوم - شهرى كه اين عمل ناروا در آن انتشار يافته بود - فرود آمد، بيان فرمودهاست:
<فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَأَمْطَرْنا عَلَيْهم حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ»(1)
قرآن، همه ملتها را از ارتكاب اين عمل پست و سكوت در برابر آن برحذر مىدارد، تا مانند قوم لوط گرفتار عذاب الهى نشوند، قرآن آنگاه كه از قوم لوط و عذابى كه بر آنان وارد شده خبر داده، در پى آن فرموده است: <وَما هِىَ مِنَ الظّالِمِينَ بِبَعِيدٍ؛ عذاب خدا از هركسى كه عمل قوم لوط را انجام دهد دور و بعيد نيست» بلكه عذاب خدا بر هر كس كه مرتكب عمل آنها شود فرود خواهد آمد.
اين هشدار الهى همچنان باقى است، همان گونه كه اخيراً برخى از ملتهاى جهان دست به گريبان بدبختىهاى جنگ اوّل و دوم جهانى شدند و هنوز آثار شوم آنها در اذهان باقىمانده ومصايب و دشوارىهاى طبيعى كه براى آنان به وجود آمد، پندى است براى عبرتآموزان.
اسلام براى كسى كه مرتكب لواط شود، كيفر سختى را مقرر كرده است. برخى از علما معتقدند كه فرد لواط كننده، سنگسار مىشود، خواه همسر داشته يا نداشته باشد. بر اين قضيه، شافعى و احمد بن حنبل و گروه زيادى از پيشوايان مذهبى تصريح كردهاند، و به روايتى كه احمد بن حنبل و صاحبان سنن از ابن عباس از رسول خدا(ص) نقل كرده است استناد نمودهاند كه حضرت فرمود: <من وجدتموه يعمل عمل قوم لوط فاقتلوا الفاعل و المفعول به». و ابوحنيفه معتقد است شخص لواط كننده بايد از قله بلند كوه پرت شود، و در پى آن او را سنگباران كنند، همان گونه كه در مورد قوم لوط اين كار صورت گرفت. زيرا خداى متعال فرمود: <وَماهِىَ مِنَ الظّالِمِينَ بِبَعِيدٍ».
در سرگذشت حضرت لوط(ع) در مورد احترام ميهمان و حمايت او به هر وسيله ممكن، درسى آموزنده وجود دارد. ميهمان برادر ما به شمار مىآيد كه به طور موقّت به ما پناه آورده تا آرامشى يافته و از خستگى سفر به در آيد.
ميهماننوازى و حفظ حرمت ميهمان و فداكارى در راه او به گرانبهاترين وسيله ممكن، فضيلتى است كه در شخصيت لوط پيامبر(ع) پديدار است. زمانى كه آن حضرت ميهمانان خود را ديد - فرشتگانى كه در چهره جوانان بودند - احساس كرد به خاطر آنها بادشوارىهاى فراوانى دست به گريبان خواهد شد. وى مىتوانست درهاى خانه خود را بهروى آنها ببندد و از مشكلاتى كه ممكن بود برايش به وجود آيد، دورى گزيند، و ما مىبينيم باوجود همه اينها از ميهمانانش استقبال مىكند، ولى درونش مضطرب و آشفته و در انتظار گرفتارىهاى فراوانى بود و با خود مىگفت: <هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ؛ امروز، روز دشوارى خواهدبود».
قوم او به سرعت به منزل وى آمده و خواستار انجام عمل زشت، با ميهمانان وى بودند. او براى دفاع از ميهمانان بهپا خاست و با فداكارى و از خودگذشتگى اعلان كرد كه دخترانش را به جاى انجام عمل ناروا با ميهمانانش به ازدواج آنها در مىآورد، ولى وقتى ديد كه آنها بر تصميم زشتشان پافشارى مىكنند، در انديشه دفاع از آنان فرو رفت و نيروى خود و ميهمانانش را در برابر قدرت دشمنان مورد ارزيابى قرار دارد و احساس كرد كه در برابر آنهإ؛هه ناتوان است، و آرزو مىكرد كه اگر از نيروى بيشترى برخوردار مىبود، به وسيله آن از ميهمانان خود دفاع مىكرد <لَو أنّ لى بِكُم قُوَّةٌ أوْ آوى إلى رُكْنٍ شَديدٍ».
در اين سرگذشت، در خصوص احترام ميهمان و حمايت از او براى ما درسى آموزنده وجود دارد و در اين خصوص ياد آور مىشويم كه رسول خدا(ص) در مورد احترام به ميهمان سفارش زيادى فرموده است: <مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللَّهِ و الْيَومِ الآخرِ فَلْيُكْرِم ضَيفَهُ».