از قرآن مىتوان استفاده كرد كه محل سكونت <عاد» در احقاف بوده است. خداى متعال فرموده است: <وَاذكُرْ أَخا عادٍ إِذ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالأَحْقافِ».(1) احقاف جمع حقف، به معناى شن و ماسه است، و قرآن جاى آن را مشخص نكرده است،ولى مورّخان براين عقيدهاند كه مكان آنها بين يمن و عمان تا حضرموت و شِحر(2) بوده است.
قوم عاد شهرى را به نام <ارم»(3) بنا نهاد و اين همان است كه در قرآن ازآن ياد شده است: <أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ * إِرَمَ ذاتِ العِمادِ»(4).
باستانشناسان با حفارىهاى زيادى كه انجام دادهاند، براين اعتقادند كه ارم همان كوه <رُم» است كه در حد فاصل 25 ميلى شرق خليج عقبه واقع شده و در كنار اين كوه آثارى از زمانهاى گذشته و دور يافت شده است. طبق نقل واقعهنگاران، قوم عاد سهنوع بت را به نامهاى صداء، صمود و هباء مىپرستيدند.(5)
مطالبى كه گذشت، اشارهاى گذرا و فشرده در باره عاد بود كه جهت ورود به بحث درمورد ماجراى حضرت هود(ع) بايسته مىنمود.
هود(ع) قوم خود را به پرستش خداى يگانه و ترك بتپرستى دعوت كرد؛ زيرا آن را تنها راه رهايى از عذاب قيامت مىدانست:
وَإِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إلهٍ غَيْرُهُ أَفَلا تَتَّقُونَ؛(6)
و به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستاديم. وى گفت: اى قوم، خدا را بپرستيد و معبودى جز او نداريد، آيا پرهيزكار خواهيد شد.
وَاذكُرْ أَخا عادٍ إِذ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالأَحْقافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا اللَّهَ إِنِّى أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛(7)
برادرت هود، پيامبر (عاد) را ياد كن كه قوم خود را در سرزمين احقاف ازكيفر خدا بيم داد و قبل و بعد از او نيز بيم دهندگانى بودهاند. او به قومش گفت: جز خدا را پرستش نكنيد، چرا كه من از عذاب روز قيامت بر شما بيمناكم.
بهعلاوه، قوم عاد، بتها را شريكان خدا مىدانستند كه در پيشگاه وى از آنها شفاعت كنند و هود(ع) بدانها فرمود: <شما دروغ مىگوييد، جز خداى يگانه كسى سزاوار پرستش نيست».
وَإِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلّا مُفْتَرُونَ؛(8)
و برادرشان هود را به سوى قوم (عاد) فرستاديم. وى گفت: اى قوم، خدا را پرستش نماييد و شما معبودى غير از او نداريد [آنچه مىگوييد] دروغ و ناصواب است.
اين دعوت تا چه اندازه در قوم عاد مؤثر واقع شد؟ آنان هود(ع) را تحقير كرده و او را بىمقدار شمردند و نسبت نادانى و سبك مغزى و دروغ به وى دادند، ولى هود(ع) با تأكيد بر اينكه فرستاده خداى جهانيان است و جز خيرخواهى آنان منظورى ندارد،اين نسبتهاى ناروا را از خود نفى كرد:
قالَ المَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراكَ فِى سَفاهَةٍ وَإِنّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الكاذِبِينَ * قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِى سَفاهَةٌ وَلكِنِّى رَسُولٌ مِنْ رَبِّ العالَمِينَ * اُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّى وَأَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ؛(9)
آن گروه از قوم او كه كفر ورزيدند بدو گفتند: تو به نظر ما فردى نادان و دروغگو هستى، او گفت: اى قوم، من نادان نيستم، بلكه فرستادهاى از سوى خداى جهانيانم. دستورات پروردگارم را به شما مىرسانم و برايتان فردى خيرخواه و درستكارم.
هود(ع) دعوت خويش را پى گرفت و با يادآورى نعمتهاى خدا براى قوم خود، سعى كرد آنها را قانع ساخته و به راه راست باز گرداند؛ از اين رو فرمود: <آيا براى شما شگفتآور است كه خداوند شما را با زبان فردى از ميان خودتان ارشاد و راهنمايى كند تا شما را از عاقبتِ نافرجامى كه در اثر گمراهىتان در انتظار شماست، برحذر دارد؟ آيا به ياد نمىآوريد كه خداوند پس از قوم نوح كه در اثر گناهانشان به هلاكت رسيدند، شما را وارثان زمين قرارداد و به شما نيروى جسمى بخشيد و حاكميت و قدرت داد. شما بايد خدا را بر اين نعمت شكر و سپاس گفته و بدو ايمان آوريد، نه كفر بورزيد. پند و اندرز من به شما اين است كه لطف خدا را در باره خويش يادآور شويد تا به سعادتِ دنيا و آخرت نائل گرديد:
أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَاذكُرُوا إِذ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزادَكُمْ فِى الخَلْقِ بَسْطَةً فَاذكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(10)
آيا تعجب كرديد كه رسالتى از سوى خدا توسط فردى از خودتان بر شما وارد شود، تا از عذاب خدا بيمتان دهد. به ياد آريد زمانى را كه خداوند شما را پس از قوم نوح جانشين روى زمين قرار داد و قدرت شما را افزايش داد، بنابراين نعمتهاى خدا را به ياد آوريد، شايد رستگار شويد.
ولى قوم هود خدا را به خاطر نعمتهاى وى سپاس نگفتند، بلكه در لذايذ مادى غوطهور شده و گرفتار تكبّر و خودبينى شدند، هود(ع) بدانها گفت: چرا براى مباهات و بيهودهگرى بر هر بلندى، بنايى سربه فلك كشيده ساخته و مانند كسانى كه مىخواهند هميشه زنده بمانند، كاخهايى در كمال شكوه و جلال بنا مىكنيد و چون ستمگران بدرفتارى نموده و آنگاه كه خشمگين مىشويد، بر كسى رحم نمىكنيد، همه اين امور را چون مغروران با خشونت انجام مىدهيد، از خدا بترسيد و به دستورات او عمل كنيد و از من كه براى هدايت شما آمدهام، اطاعت كنيد. اى قوم از خدايى كه نعمتهاى فراوان، مانند فرزندان و احشام و باغها و نهرها به شما بخشيده، بپرهيزيد و نعمتهاى او را با كفران و ناسپاسى و كبر و نخوت پاسخ ندهيد؛ زيرا در اين صورت عذاب خدا بر شما فرود خواهد آمد و شما را به هلاكت مىرساند:
أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ* وَتَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ * وَإِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبّارِينَ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَاتَّقُوا الَّذِى أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ * أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَبَنِينَ * وَجَنّاتٍ وَعُيُونٍ * إِنِّى أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛(11)
آيا بر هر سرزمين بلندى كاخ بنا مىنهيد تا به بازىهاى دنيوى سرگرم شويد و ساختمانهاى محكم مىسازيد، به اميد اينكه هميشه زنده بمايند و آنگاه كه به ظلم و بيداد مىپردازيد، در كمال قساوت و خشم رفتار مىكنيد. از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد، از خدايى كه شما را به آنچه خود مىدانيد، قدرت وقوت بخشيد، بيم داشته باشيد و برايتان احشام و فرزندان و باغها و چشمهساران عطا فرمود. من از عذاب روز بزرگ قيامت بر شما بيمناكم.
قبيله عاد تسليم دعوت هود نشد و سران آن قبيله بر بتپرستى خود پافشارى كرده و خطاب به هود گفتند: تو برهانِ روشنى بر صحت آنچه ما را بدان فرامىخوانى نياوردى، بنابراين ما دست از پرستش خدايان خود برنمىداريم و تو را راستگو نمىدانيم و تصوّر ما اين است كه برخى از خدايان ما تو را آسيب رساندهاند، از اين رو سخنان بيهوده بر زبان مىآورى.
هود، در پاسخ آنان گفت: به راستى و صداقتِ آنچه مىگويم خدا را گواه مىگيرم و شاهد باشيد كه من از شرِّ كسى كه بدان پاى بنديد، بيزارم. شما و خدايانتان همدست شويد و براى من توطئه كنيد و اگر قادر هستيد لحظهاى كيفرم را تأخير نيندازيد،من از توطئه شما ترس و واهمهاى ندارم؛ زيرا متكى به خدا هستم و امور من و شما و همه موجوداتِ زنده، به دست اوست و هر گونه بخواهد عمل مىكند، و كارهاى الهى به شيوه حق و عدالت جريان دارد. اگر از دعوتِ من سر برتافتيد، اين سرپيچى به زيان من نيست، چرا كه من آنچه را بدان مأمور بودم به شما ابلاغ كردم،خداوند مىتواند شما را به هلاكت رسانده و گروهى غير از شما را روى كار آورد كه جايگزين شما در شهر و ديارتان باشند؛ زيرا پروردگار من بر هر چيزى قدرت و استيلا دارد:
قالُوا يا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَيِّنَةٍ وَما نَحْنُ بِتارِكِى آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِكَ وَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ * إنْ نَقُولُ إِلّا اعْتَراكَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّى أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّى بَرِىّءٌ مِمّا تُشْرِكُونَ* مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِى جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ * إِنِّى تَوَكَّلْتُ عَلىَ اللَّهِ رَبِّى وَرَبِّكُمْ ما مِنْ دابَّةٍ إِلّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ * فَإِنَ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّى قَوْماً غَيْرَكُمْ وَلا تَضُرُّونَهُ شَيْئاً إِنَّ رَبِّى عَلى كُلِّ شَىءٍ حَفِيظٌ؛(12)
قوم هود گفتند: اى هود، تو دليل و برهان براى ما نياوردى و ما با گفته تو، دست از خدايانِ خود برنمىداريم و به تو نخواهيم گرويد، برخى از خدايان ما تو را آسيب رساندهاند. وى گفت: خدا را گواه مىگيرم و شما نيز گواه باشيد كه من از معبودهاى غير خدا بيزارم. همه شما برايم توطئه كنيد و مهلتم ندهيد، من بر خداى خود و شما توكل كردم، خدايى كه هر موجودى در اختيار اوست، راه راست از آنِ خداوند است؛ اگر روگردان شويد، من آنچه را بدان مأمور بودم به شما رساندم و خداوند، ديگران را جايگزينِ شما خواهد گرداند، و زيانى هم به او نمىرسانيد، پروردگارم بر هر چيزى قدرت دارد.
علاوه براين قوم عاد، هود(ع) را رنجيده خاطر كردند و با وجودِ دعوت و پند و اندرزهاى بسيار وى، دعوتش را رد كردند و دست از پرستش خدايانشان برنداشتند و به خدايى كه هود آنها را بدان فرا مىخواند، نگرويدند و او را به مبارزه طلبيدند تا تهديدها و كيفرهايى را كه وعده داده بود، بر آنها وارد سازد اين جا بود كه حضرت هود بدانان فرمود: خشم و غضب الهى قطعاً بر شما وارد خواهد شد. در انتظار عذاب الهى باشيد و من نيز در انتظار خواهم بود:
قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ ما كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجادِلُونَنِى فِى أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُكُمْ مانَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّى مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ؛(13)
گفتند: آيا آمدهاى به ما بگويى خداى يگانه را بپرستيم و از آنچه پدرانمان مىپرستيدند دست برداريم!؟ اگر راست مىگويى عذابى را كه برما وعده كردى برما بفرست. هود گفت: خشم و غضب الهى قطعاً بر شما وارد خواهد شد. آيا شما در يك سلسله نامهايى كه خود و پدرانتان نامگذارى كرديد، با من بحث و مناقشه مىكنيد؟ خداوند هيچ گونه قدرتى به آنها نداده، بنابراين منتظر عذاب الهى باشيد و من نيز با شما در انتظار خواهم بود.
در اين آيه كريمه نيز ملاحظه مىكنيم كه قوم هود به خاطر تقليد كوركورانه از پدرانشان، به بردگى روحى دچار گشته بودند كه آزادى فكر و انديشه را از آنها سلب كرده بود، چنانكه قدرت استدلال هود را مىبينيم، زمانى كه خدايانِ آنها را اسمهاى بىمسما خواند و گفت بيش از اسم چيز ديگرى نيستند؛ در اين بتها نشانى از خدايىگرى وجود نداشته و از قدرتى كه حتى خود را نگاهدارند، برخوردار نيستند.
پس از آنكه هود(ع) قوم خود را هدايت و ارشاد نمود و آنها سربرتافتند، مدت سه سال باران از آنها قطع گرديد و اين خود هشدارى بود كه عذاب آنها نزديك است. در همين فرصت نيز هود(ع) به پند و اندرز قوم خود مىپرداخت و بدانها مىگفت: از خداى خود بخواهيد كه گناهان گذشته شما را بيامرزد و با توبه كردن به سوى او بازگرديد، اگر شما اين كار را انجام دهيد، خداوند بارانِ پىدرپى برايتان خواهد فرستاد و نعمتهاى شما فراوان مىگردد، همان گونه كه بر قدرت و توان شما افزود. زنهار كه از دعوت من نافرمانى كنيد و بر كفر و اعمال ناروا پافشارى و اصرار ورزيد:
وَيا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ وَلا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ؛(14)
اى قوم، از خداى خويش آمرزش بخواهيد و سپس به پيشگاه او توبه نماييد [در اين صورت] بر شما باران رحمت فرو مىفرستد و قدرت شما را فزونى مىبخشد، و گردِ گناه نگرديد.
پس از سه سال قطع باران بر قوم هود و پس از آنكه آنان رسالتِ پيامبر خود را انكار كرده و به كفر و سركشى خود ادامه دادند، فرمان خداوند تعلق گرفت كه بر آنها عذاب نازل شود و خداوند، هود(ع) و همراهان مؤمن او را از عذاب رهانيد، و گنهكاران را به هلاكت رسانيد:
وَلَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا هُوداً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّا وَنَجَّيْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِيظٍ؛(15)
و آنگاه كه فرمان ما صادر شد، هود و مؤمنين همراه وى را با لطف خويش نجات داديم و آنها را از عذاب سخت رهانيديم.
ولى قرآن چگونگى نجات هود(ع) را براى ما روشن نساخته است، برخى از مورخين مىگويند: نجات هود به اين شكل بود كه وى پس از آنكه از پذيرش دعوت خود از ناحيه مردم مأيوس و نااميد گشت، از قوم خود كناره گرفت و به همراهى مؤمنانى كه با او بودند، رهسپار مكه شد و مدتى در آنجا زندگى كرد و سرانجام در همانجا از دنيا رفت و به خاك سپرده شد.(16)
خداى سبحان بادى بسيار شديد بر قوم عاد مسلط گرداند كه هفت شبانهروز پىدر پى برآنان وزيدن گرفت و همانگونه كه درخت نخل ميان تهى از ريشه كنده مىشود، بدنهاى آنان از جا كنده شده و بر زمين كوبيده مىشد و بدين سان به هلاكت رسيدند و بدنهايشان قطعه قطعه گرديد و همگى نابود شدند و يكى هم از آنان باقى نماند، به گونهاى كه فرداى آن روز جز خانههايشان چيزى ديده نمىشد. خداى متعال فرمود:
وَأَمّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ* سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَثَمانِيَةَ أَيّامٍ حُسُوماً فَتَرى القَوْمَ فِيها صَرْعى كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ * فَهَلْ تَرى لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ؛(17)
ولى عاد به وسيله بادى فوقالعاده شديد كه آن را مدت هفت شب و هشت روز پىدرپى برآنها مسلط گرداند، به هلاكت رسيدند. گويى آنها مدهوش بودند، مانند تنههاى نخل خشكى كه روى زمين افتد. آيا كسى را از آنها زنده مىيابى؟
و نيز فرمود:
وَفِى عادٍ إِذا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ * ما تَذَرُ مِنْ شَىءٍ أَتَت عَلَيْهِ إِلّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ؛(18)
و بر قوم عاد تند بادى هلاككننده فرستاديم، آن باد بر هر چه مىوزيد، آن را چون استخوان پوسيده قرار مىداد.