حضرت ادريس(ع) از جمله پيامبرانى است كه در قرآن، از آنان ياد شده است خداى سبحان فرمود:
<وَإِسْمعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَاالْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصّابِرِينَ»؛(1) <وَاذكُرْ فِى الكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً * وَرَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيّاً»(2)
قرآن، وى را به صفاتى، چون صبر و راستگويى و برخوردار از مقام برجسته، توصيف فرموده است. خلاصه نظر دانشمندان در باره وى اين است كه او نخستين پيامبرى بود كه جبرئيل(ع) براى ارشاد و هدايت نسل (قابيل) بر او وحى نازل كرد تا از طغيان و سركشى و كفر خويش دست برداشته و به پيشگاه خداوند توبه نمايند، و طبق دستوراتِ آيين او زندگى كنند.
قرآن، در باره زندگى و دستوراتِ دين و آيين ادريس(ع) مشروحاً سخن نگفته است، چنانكه سند تاريخى و پا برجايى هم از زندگى او در دست نيست. معتبرترين كتابى كه درباره او سخن گفته تاريخ الحكماء (3) است كه ما به بيان برخى مطالب پراكندهاى كه در آن وجود دارد، مىپردازيم، البته نه به عنوان اينكه اين مطالب حقايقى بىچون و چراست، بلكه از باب آگاهى.
انديشمندان در مورد زادگاه و محل نشو و نماى آن حضرت اختلاف دارند، عدهاى گفتهاند: وى در مصر متولد شده و او را هرمس الهرامسه(4) ناميدهاند و زادگاهش در <منف» (نام شهرى در مصر) است. و نيز گفتهاند نام وى به زبان يونانى ارميس بوده كه معناى عربى آن هرمس و به زبان عبرى خنوخ و در عربى اخنوخ تلقى شده است و خداى - عزوجل - او را در قرآن كه به زبان عربى آشكار نازل شده ادريس... خوانده است. هرمس (ادريس) از مصر بيرون رفت و در زمين گردش كرد و سپس به آن سرزمين بازگشت، [سرانجام] خداوند او را در هشتادو دو سالگى به نزد خود بالا برد (از دنيا رفت)(5).
دستهاى ديگر معتقدند كه، ادريس(ع) در بابِل متولد و در همانجا بزرگ شد. وى در اوايل عمر خويش از علوم شيث بن آدم كه جدّ اعلاى او بود بهره مىجست... و آنگاه كه به حد كمال رسيد، خداوند بدو نبوت و پيامبرى عنايت فرمود.
آن حضرت، مردمِ فاسد را از مخالفتِ با آيين حضرت آدم و شيث(ع) نهى مىكرد و [در اين راستا] عدهاى اندك از او اطاعت كرده و بيشتر آنان با وى به مخالفت برخاستند،از اين رو او و پيروانش از آن سامان بيرون رفته تا به مصر رسيدند.
ادريس(ع) و همراهانش در مصر اقامت گزيدند و مردم را به امر به معروف و نهى از منكر و اطاعت از خداى - عزّوجلّ - دعوت كرد، چنانكه گفته شده: وى مردم را به آيين الهى و يگانگى خدا و پرستش آفريدگار و رهايى مردم از عذاب آخرت به وسيله كردار شايسته در دنيا دعوت نمود و آنها را بر بىرغبتى به دنيا و رفتار عادلانه تشويق كرد و دستور داد تا آنگونه كه وى مىگويد نماز به جاى آورند و دستور داد ايام مشخصى در هر ماه روزه بگيرند و آنها را به جهاد براى مبارزه با دشمنانِ دين و آيين خود تشويق و براى دستگيرى از مستمندان به آنان دستور پرداخت زكات را صادر فرمود.
جمله <الايمان بالله يورث الظفر؛ ايمان به خدا پيروزى را در پى دارد» برنگين انگشترى وى منقوش بود و بر كمربندى كه هنگام نماز ميت مىپوشيد، اين جمله نوشته شده بود: <السعيد من نظر لنفسه و شفاعته عند ربه اعماله الصالحه؛ سعادتمند كسى است كه در كارهاى خويش بينديشد و كارهاى شايسته وى شفيع او نزد پروردگارش خواهد بود.»
از جمله گفتار آن حضرت اين است كه فرمود:
- هرگز كسى نمىتواند خدا را بر نعمتهايش سپاس گويد، آن گونه كه او نسبت به بندگانش عطا و بخشش فرموده است.
- خدا را با نيّت خالص بخوانيد و روزه و نمازهاى خويش را نيز خالصانه به جا آوريد.
- نسبت به دنيا دارىِ مردم حسد نورزيد، زيرا بهرهورى آنان اندك است.
- كسى كه از حد كفايتِ زندگى، قانع نباشد، هيچ چيز او را بىنياز نمىكند.
- حيات و زندگىِ روح، در حكمت نهفته است.