رانده شدن ذلت بار شيطان از بهشت، پاداش عناد، تكبّر و سرپيچى وى از سجده بر آدم بود. شيطان از پروردگار خويش درخواست كرد كه تا روز قيامت او را زنده نگاهدارد. خداى متعال نيز بنا به حكمتى كه اراده فرموده بود، بدو پاسخ مثبت داد. ابليس درخواست خود را اين گونه بيان كرد:
<پروردگارا! به دليل اين كه به هلاكت [راندن] من حكم كردى، سوگند مىخورم تمام تلاشم را به كار ببرم و فرزندان آدم را گمراه كرده، آنها را از راه تو منحرف سازم و در اين راه از هيچ تلاشى دريغ نخواهم كرد و از هر راهى كه بتوانم به سراغ آنان رفته، از غفلت وضعف آنها استفاده خواهم كرد تا آنان را فريفته، به فساد و تباهى بكشانم و بيشتر آنها را از شكرگزارى تو منصرف سازم».
ولى خداوند او را نكوهش كرد و فرمود: <اى نكوهيده و طرد شده از رحمت من، از بهشت بيرون رو، سوگند مىخورم كه جهنم را از تو و همه پيروانت، از فرزندان آدم آكنده خواهم ساخت». اين مطلب را خداوند متعال در قرآن چنين بيان فرموده است:
قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصّاغِرِينَ* قالَ أَنْظِرْنِى إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ* قالَ إِنَّكَ مِنَ المُنْظَرِينَ* قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِى لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ المُسْتَقِيمَ* ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ* قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذءُوماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ؛(1)
خدا به شيطان فرمود: از اين مقام و جايگاه فرود آى، تو را سزاوار نيست كه بزرگى و نخوت ورزى، برون رو كه تو از زمره پستترين فرو مايگانى. شيطان گفت: [حال كه رانده شدم] مرا تا قيامت مهلت ده. خداوند فرمود: البته مهلت دارى، شيطان گفت: چون تو مرا گمراه ساختى من نيز بندگانت را از راه راست تو گمراه خواهم ساخت و آنگاه از پيش روى و پشت سر و سمت راست و چپ آنان در مىآيم تا بيشتر آنان شكرگزار تو نباشند. خدا به شيطان فرمود: برون شو كه تو فرومايه و مطرودى، جهنم را از تو و هر آن كس از آنان كه پيروى تو كنند، مملوّ خواهم ساخت.
در قرآن، گاهى تصميم شيطان بر فريب آدم - جز بندگان شايسته خدا - به تصوير كشيده شده است:
وَإِذ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلّا إِبْلِيسَ قالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً * قالَ أَرَأَيْتَكَ هذا الَّذِى كَرَّمْتَ عَلَىَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ القِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلّا قَلِيلاً * قالَ اذهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً * وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشارِكْهُمْ فِى الأَمْوالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلّا غُرُوراً * إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَكَفى بِرَبِّكَ وَكِيلاً؛ (2)
و آنگاه كه فرشتگان را امر به سجده آدم كرديم، همه سجده كردند مگر شيطان كه گفت: آيا بر كسى كه او را از گِل آفريدهاى سجده كنم؟ شيطان گفت: آيا اين آدم خاكى را بر من برترى دادى، اگر مرا تا روز قيامت نگاهدارى، همه فرزندان آدم را - جز اندكى - مهار كرده و به هلاكت مىكشانم. خداوند فرمود: برو، هركس از فرزندان آدم كه از تو پيروى كند با تو به جهنم كه پاداش كامل شماست، درخواهد آمد، با فرياد خويش و لشكر سواره و پيادهات آنها را بلغزان و در اموال و فرزندان با آنان شركت جو و بدانها وعده بده و شيطان وعدهاى جز فريب نمىدهد. تو بر بندگان من تسلط نخواهى داشت و يارى خداوند بسنده است.
از آيات فوق چنين بر مىآيد كه خداوند به فرشتگان فرمود: آدم را تحيّت گوييد و با تعظيم كردن به او، از وى تجليل كنيد. فرشتگان أمر او را امتثال كردند مگر شيطان كه سرپيچى كرد و سخنى ناروا گفت:
<چگونه بر كسى كه او را از گِل آفريدهاى سجده كنم؟ پروردگارا مرا از اين موجودى كه او را بر من برترى دادى - آنگاه كه مرا امر به سجده بر او فرمودى- آگاه گردان. به چه دليل او را بر من برترى بخشيدى، در حالى كه من از او برترم!؟ اگر مرگِ مرا تا قيامت به تأخير اندازى به وسيلهفريب و گمراهى فرزندان او را جز اندكى كه تو حافظ و نگاهبان آنهايى، به ورطه هلاكت مىكشانم».
خداى سبحان با لحنى تهديد آميز بدو فرمود:
<برو به امورى كه براى خويش برگزيدهاى بپرداز، هركس از فرزندان آدم كه از تو پيروى كند، جهنم، پاداش تو و او خواهد بود، آن پاداشى كامل و وافى است».
خداى متعال با حتمى خواندن كيفر خويش مىفرمايد:
<هر كدام از آنها را كه توانستى از راه راست منحرف و در معصيت خدا وارد ساز و تلاشت را در تمام انواع فريبكارى و حيلهگرى به كار بند و در كسب اموالِ حرام و صرف آنها در گناهانو افزايش فرزندان و به فساد كشيدنشان با آنها شركت كن و به آنها وعدههاى دروغين و باطل بده».
آنگاه خداوند استدراك كرده، مىفرمايد:
<وعدههايى را كه شيطان به پيروانش مىدهد، فريب و تزوير است و بندگان مؤمن و مخلص خدا تحت سلطه و هيمنه شيطان قرار نمىگيرند؛ زيرا آنان بر خداى خود توكل كردهاند و يارى خداوند آنها را كفايت مىكند».
خداوند به آدم(ع) دستور داد تا با همسرش در بهشت مسكن گزينند. دانشمندان، در مورد زمان آفرينش حوا اختلاف نظر دارند. بنا به قولى، هنگامى كه خداوند پس از راندن شيطان از بهشت، آدم را در آن جاى داد؛ وى در بهشت تنها ماند و كسى كه با او مأنوس شود در آنجا وجود نداشت. خداى متعال خواب را بر او چيره ساخت و سپس دندهاى از دندههاى سمت چپ سينه او را برگرفت و جاى آن گوشتى قرار داد و حوا را از آن آفريد. هنگامى كه آدم(ع) از خواب بيدار شد زنى را بر بالين خود ملاحظه كرد. از او پرسيد: كيستى؟ پاسخ داد: زنى هستم.گفت: چرا آفريده شدى؟ در پاسخ گفت: براى اينكه با وجود من آرامش يابى. در قرآن به اين مضمون اشاره شده است:
الَّذِى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْها زَوْجَها؛
خدايى كه شما را از يك تن آفريد و [جفت او] همسرش را نيز از او آفريد.
وَجَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها؛
و جفت او (همسرش) را از آن آفريد تا بهواسطه آن آرامش يابد.
آنگاه كه خداوند آدم و همسرش را در بهشت جاى داد، استفاده از همه چيزها را برايشان حلال شمرد تا از ميوههاى بهشت هر چه كه ميل دارند، تناول كنند و تنها آنها را از [خوردن ميوه] يك درخت برحذر داشت و بدانها دستور داد كه نزديك آن نشوند و از ميوه آن نچشند و اگر چنين كنند به مخالفت با امر خدا پرداخته و به نفس خويشتن ظلم روا داشتهاند و بر اين كار كيفر خواهند شد.
از آن جايى كه شيطان در اين دستور(نهى) الهى روزنهاى براى گمراه ساختن آدموهمسرش يافت، در دل شادمان شده، به گفتگو با ايشان و فريب آنها پرداخت تاسرانجام ازميوه آن درخت تناول كنند و اين امر منجر به آشكار شدن زشتىها(عورتهاى) آنانشود. شيطان بر فريبكارى خود اصرار و پافشارى ورزيد و به آنهاوانمود كرد كه خداوندبراى اين كه آن دو به صورت فرشته در نيايند و براى هميشه دربهشتِ پر از نعمتباقى نمانند، آنها را از تناول ميوه آن درخت منع كرده است و در آخرسوگند خورد كهوى دلسوز و خيرخواه آنان است. خداى متعال مسأله را اين گونه بيان كرده است:
وَيا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَلا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ(3) فَتَكُونا مِنَ الظّالِمِينَ * فَوَسْوَسَ لَهُما الشَّيْطانُ لِيُبْدِىَ لَهُما ما وُرِىَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَقالَ مانَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الخالِدِينَ * وَقاسَمَهُما إِنِّى لَكُما لَمِنَ النّاصِحِينَ؛(4)
اى آدم تو و همسرت در بهشت جاى گيريد و هر چه خواستيد تناول كنيد و نزديك اين درخت نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود، شيطان آن دو را وسوسه كرد تا زشتىهاى پوشيده آنها را پديدار كند، شيطان بدانها گفت: خدايتان شما را از اين درخت منع نكرد مگر اين كه مبادا دو فرشته باشيد و يا جاودانه بمانيد و برايشان سوگند خورد كه خيرخواه شما هستم.
آدم و حوا فراموش كردند كه شيطان دشمن آنهاست و در دام امتحان قرار گرفتهاند، از اينرو از ميوه آن درخت تناول كردند و آنگاه كه مزه آن را چشيدند عورت آنان پديدار شد. پيش از آن هيچ يك از ايشان عورت ديگرى را مشاهده نكرده بودند، لذا از شدت حيا و شرم درصدد برآمدند تا با برگ درختان عورتهاى خود را بپوشانند. [در اين هنگام] پروردگارشان آنها را ضمن نكوهش، مخاطب قرار داد و فرمود:
آيا شما را از خوردن ميوه آن درخت برحذر نداشتم و شما را آگاه نساختم كه شيطاندشمن آشكار شماست؟ آدم و حوا احساس كردند كه مرتكب معصيتى بزرگ شدهاند،بنابراين به شدّت پشيمان شده، به پيشگاه خداى خويش تضرع و زارى كردند و عرضهداشتند:
<پروردگارا، ما با نافرمانى تو و مخالفت دستورت به خويشتن ظلم روا داشتيم، ما را ببخشا و از ما درگذر، اگر تو ما را با فضل و كرمت نبخشايى و از ما در نگذرى در زمره زيانكاران خواهيم بود». قرآن اين واقعه را چنين تشريح كرده است:
فَدَلّاهُما بِغُرُورٍ فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَطَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الجَنَّةِ وَناداهُما رَبُّهُما أَلَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُما الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ * قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَتَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الخاسِرِينَ؛(5)
پس آنها را به دروغ و فريب راهنمايى كرد و آنگاه كه از [ميوه] آن درخت تناول كردند، زشتيهايشان [عورت] آشكار شد و بر آن شدند تا از برگِ درختان بهشت خود را بپوشانند. خداوند آنها را مخاطب قرار داد كه مگر من شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه شيطان دشمن آشكار شماست؟ عرض كردند: پروردگارا، ما به خويشتن ستم روا داشتيم، اگر ما را نبخشايى و ازما در نگذرى، قطعاً در زمره زيانكاران خواهيم بود.
خداوند توبه آدم(ع) را پذيرفت:
فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ؛(6)
آدم از خداى خود كلماتى آموخت كه موجب پذيرفتن توبه او شد، زيرا خداوند توبهپذير و مهربان است.
ولى خداوند آدم و حوا را از بهشت به زمين فرود آورد و آنها را آگاه ساخت كه فرزندانشان با يكديگر دشمنى مىكنند. آنها بايد در زمين اقامت گزينند و آن را آباد سازند و تا پايان عمرشان از آن بهرهمند شوند و خداى سبحان نيز آنها را رهنمون شود. هر كس از هدايت الهى پيروى كند در دنيا مرتكب گناه نشده و هرگز در آن به بيچارگى نمىافتد:
قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِى الأَرضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتاعٌ إِلى حِينٍ * قالَ فِيها تَحْيَوْنَ وَفِيها تَمُوتُونَ وَمِنْها تُخْرَجُونَ؛(7)
خداوند فرمود: از بهشت فرود آييد كه برخى از شما با برخى ديگر مخالف و دشمنيد و زمين تا زمانى معين، جايگاه شماست و فرمود: در اين زمين زندگانى كنيد و در آن بميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد.
قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّى هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُداىَ فَلا يَضِلُّ وَلا يَشْقى؛(8)
خداوند [به آدم و حوا و شيطان] فرمود: همگى از بهشت فرود آييد كه برخى از شما با برخى ديگر دشمن هستيد تا اينكه از جانب من برايتان راهنمايى بيايد، پس هر كسى از راه من پيروى كند، هيچگاه گمراه و بيچاره نخواهد شد.
مفسران پيرامون بهشتى كه خداوند آدم(ع) را در آن جاى داد و به او دستور داد تا از آن فرود آيد، اختلافنظر دارند كه آيا در زمين بوده است يا در آسمان.
آنچه رجحان دارد اين است كه به چند دليل اين بهشت در زمين بوده است:
1. خداى سبحان آدم را در زمين آفريد، چنان كه در فرموده خداى متعال آمده است: <إِنِّى جاعِلٌ فِى الأَرضِ خَلِيفَةً». در پى آن، خداوند بيان نفرموده كه وى را به آسمان منتقل كرده است.
2. خداوند، بهشت موعود (بهشت جاودان) را در آسمان توصيف فرموده است، پس اگر آدم(ع) در اين بهشت جاى داشت، شيطان جرأت نمىكرد به او بگويد: <هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الخَلْدِ وَمُلْكٍ لا يَبْلى؛ آيا تو را به درختى جاودانه و سلطنتى كهنه نشدنى راهنمايى كنم».
3. بهشت جاودان، جايگاه نعمتهاى خداست نه جاى تكليف. و حال آن كه خداوند به آدم و حوا دستور داد كه از ميوه آن درخت تناول نكنند.
4. خداوند در وصف كسانى كه در بهشت جاودان آسمان وارد مىشوند، فرموده است: <وَما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ؛ و آنان از بهشت بيرون نمىروند.»؛ <وَأَمّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِى الجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها؛ سعادتمندان در بهشت جاودان بهسر مىبرند.»
در حالى كه آدم و حوا از بهشتى كه در آن وارد شده بودند، رانده شدند. بنابراين متعيّن است كه آن بهشت، غير از بهشتى است كه در قرآن به مؤمنين وعده داده شده است.
5. گذشته از اينها، هنگامى كه شيطان از سجده بر آدم سر برتافت، مورد لعن قرار گرفت و از بهشت بيرون رانده شد، بنابراين اگر اين بهشت، همان بهشت جاودان بود، شيطان قادر نبود با وجود خشم خدا به آن راه يابد و آدم و حوا را بفريبد.
بنابراين روشن شد، بهشتى كه خداوند آدم را در آن جاى داده، غير از بهشت جاودانى است كه در آسمان وجود دارد و اين منافاتى ندارد با اين كه بهشتى كه خداوند آدم(ع) را در آن جاى داده از ساير نقاط زمين بلندتر و داراى درخت، ميوه، سايه و ديگر نعمتهاى الهى بوده و همين بهشت را خداوند اين گونه توصيف فرموده است:
إِنَّ لَكَ أَلّا تَجُوعَ فِيها وَلا تَعْرى * وَأَنَّكَ لا تَظْمَؤُاْ فِيها وَلا تَضْحى؛(9)
در آن بهشت همه چيزبرايت مهياست، نه گرسنه مىمانى و نه برهنه و عريان مىگردى و نه تشنه مىشوى و نه حرارت خورشيد به تو مىرسد.
يعنى اين بهشتى است كه در آن گرسنه نمىشوى و از پوشش خود برهنه نمىشوى و درونت را حرارت تشنگى و ظاهرت را حرارت خورشيد آزار نمىدهد، ولى هنگامى كه آدم و حوا از آن درخت تناول كردند به زمين پر از بدبختى و رنج و مصيبت و امتحان فرود آمدند.
لازم به ذكر است آن دسته از كسانى كه معتقدند آدم و حوا در بهشت جاودانى آسمان مىزيستهاند و سپس به امر خداوند به زمين فرود آمدهاند، به آيه شريفه <قُلْنا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً» استناد كردهاند. [امّا] به اين مطلب پاسخ داده شده كه <هبوط» به معناى انتقال از نقطهاى به نقطه ديگر است، چنان كه خداى متعال فرموده است: <اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ». در همين راستا و در ضمن امر شدن نوح به ترك كشتى، خداوند مىفرمايد: <قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنّا».
2- اسراء (17) آيات 61 - 65.
3- در نوع درخت اختلاف است و گفته شده كه آن، درخت گندم، نخل، انجير يا درخت رحمت و غير آن بوده، ولى آنچه به نظر مىرسد عدم تعيين است، زيرا خداوند آن را تعيين نفرموده است.
4- اعراف (7) آيات 19 - 21.
5- اعراف (7) آيات 22 - 23.
6- بقره (2) آيه 37.
7- اعراف (7) آيات 24 - 25.
8- طه (20) آيه 123.
9- طه (20) آيه 118.