در غار حرا در خواب به سر مىبردم كه جبرئيل بر من در آمد و برايم پارهاى از ديبا كه كتابى و نبشتهاى در آن بود، آورد و گفت: بخوان. گفتم:خواندن نمىدانم. جبرئيل مرا فشرد و رها كرد و گفت: بخوان.... تاسه بار اين وضع تكرار شد و در آخرين بار به من گفت: بخوان. گفتم:چهچيزى را بخوانم؟ گفت: اِقْرَءْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذى خَلَقَ. خَلَقَ الانْسانَ مِنْ عَلَقٍ....(1)
وحى بر من به دو شكل نازل مىشد: گاهى از طريق جبرئيل كه بر من وارد مىشد؛ مانند ملاقات شخصى، شخص ديگر را ... و گاهى به صورت آوايى كه به گوش مىرسيد تا بر قلب من مىنشست.(4)
جبرئيل(ع) با احترام كامل بر پيامبر(ص) وارد مىشد كه حكايت از عظمت قرآن و پيامبر(ص) داشت و از آن حضرت اجازه مىگرفت. مرحوم صدوق مىنويسند:
امام صادق(ع) مىفرمايد: جبرئيل هنگامى كه بر پيامبر(ص) وارد مىشد، در برابر پيامبر(ص) چونان يك بنده مىنشست و بر حضرت وارد نمىشد، مگر آن كه اذن گرفته باشد.(5)
و أمّا كيفيّة نزول الوحي فقد سألَه الحارثُ بنُ هشام: كيفَ يأتيكَ الوحي؟ فقال(ص): أحياناً يأتيني مثلَ صلصلةِ الجرس و هو أشدّه عليَّ فيُفصِم عنّي فقد وعيت ما قال، و أحياناً يتمثّل لي الملك رجلاً فيكلّمني فأعي ما يقول؛(6)
حارث بن هشام از پيامبر اكرم(ص) پرسيد: وحى بر شما چگونه نازل مىشود؟ حضرت فرمود: گاه صدايى همانند صداى جرس به گوش من مىرسد و وحيى كه بدين صورت بر من نازل مىشد، سخت بر من گران و سنگين بود. سپس اين صداها قطع مىشد و آنچه را فرشته وحى مىگفت فرا مىگرفتم. گاهى نيز فرشته وحى به صورت مردى بر من فرود مىآمد و سپس با من سخن مىگفت و من گفتههاى او را از بر مىكردم.
از حديث مذكور روشن مىشود كه وحى به شكل اوّل بر پيامبر(ص) گران بودهاست چنانكه خداوند متعال از اين گونه وحى در قرآن به قول <ثقيل» ياد كرده فرموده است:
اِنّا سَنُلقِى عَليكَ قَولاً ثقيلاً؛(7) ما به زودى سخنى سنگين به تو القا خواهيم كرد.
مرحوم طبرسى در ذيل آيه شريفه مىفرمايد:
و قيل معناه: قولاً ثقيلاً نزوله، فإنّه(ص) كان يتغيّر حاله عند نزوله و يعرق و اذا كان راكباً يبرك راحلته و لا يستطيع المشي؛(8)
گفته شده است نزول آيات بر پيامبر(ص) سنگين بود و حال آن حضرت تغيير مىنمود و عرق بر چهره مبارك ايشان جارى مىشد و اگر سواره بودند، ماندگار مىشدند و نمىتوانستند به راه خود ادامه بدهند.
در مورد كيفيت فرود آمدن قرآن از لوح محفوظ، نظريات متفاوتى بين علما ديدهمىشود:
اكثر دانشمندان علوم قرآنى معتقدند كه قرآن به طور مسلّم، با الفاظ منتخب آسمانى و ساختار الهى بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است. از همين رو اعجاز لفظى و بيانى قرآن يكى از مهمترين و نمودارترين وجوه اعجاز قرآن است. منشأ اختلاف در برداشتهاى آنان از خود آيات است. از طرفى صراحت برخى از آيات بر نزول تدريجى و پراكنده -در طول 20 تا 23 سال در مناسبتهاى گوناگون- دلالت دارد؛ مانند:
و قُرآناً فَرقْناه لِتَقْرأَهُ عَلَى النّاسِ عَلَى مُكْثٍ و نَزّلْناهُ تَنْزِيلاً...؛(9)
قرآنى كه آياتش را از هم جدا ساختيم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى و آن را به تدريج نازل نموديم.
اين شيوه نزول تدريجى مورد اعتراض دشمنان پيامبر(ص) نيز قرار گرفته مىگفتند: اگر قرآن، وحى و از جانب خداست چرا يكباره نازل نمىشود؟ در سوره فرقان مىفرمايد:
و قال الّذينَ كَفروا لَولا نُزِّلَ عليهِ القرآنُ جُملَةً واحدةً؛(10)
كافران گفتند: چرا قرآن يك جا بر او نازل نمىشود؟
از طرفى صراحت برخى از آيات ديگر بر نزول دفعى و يكباره آن در ماه مبارك رمضان و شب قدر و شب مبارك دلالت دارد؛ از آن جمله:
شَهْرُ رَمَضانَ الّذى اُنزِلَ فِيهِ الْقُرآنُ هُدىً لِلنَّاس(11).
اِنّا اَنْزلناهُ في لَيلَةِ القَدْر(12).
اِنّا اَنْزلناهُ فِى لَيلَةٍ مُبارَكَةٍ اِنّا كُنّا مُنْذِرينَ(13).
در مقام جمع بين دو دسته از آيات مذكور، ديدگاههايى نقل شده كه به اختصار به آنها اشاره مىشود:
الف) قرآن در شب قدر يكبار بر بيتالمعمور يا بيتالعزة كه در آسمان اول است نازل شده، سپس به تدريج بر پيامبر(ص) نزول يافت. رواياتى هم در تأييد اين معنا وجود دارد.
ب) شب قدر بيشترين آيات بر پيامبر(ص) نازلشده است. لذا نزول قرآن به شب قدر نسبت داده شده است.
ج) شب قدر آغاز نزول قرآن بوده است.
د) شب قدر، شب نزول دستهاى از آياتِ مشخصى است كه هر ساله برپيامبر(ص)نازل مىشده است و نزول دوم در شب قدر بوده است.
ديدگاههاى مذكور با ظاهر آيات نزول دفعى و تدريجى سازگارى ندارد. ضمن اين كه در بند <ج» آغاز نزول قرآن در شب بعثت در ماه رجب نيز نفى شده است. اما مىتوان قول ديگرى را در مورد كيفيت نزول قرآن، بيان داشت كه بر اساس آن قرآن داراى دو نزول به شكل ذيل بوده است:
الف) نزول دفعى. به اين شكل كه معانى و مفاهيم كل قرآن بر قلب پيامبر(ص) در ليلةالقدر نازل شده است.
ب) نزول تدريجى. به اين شكل كه الفاظ و قالبهاى معين براى هر آيه ازطرف خدا به همراه معنا در طول 20 تا 23 سال در مناسبتهاى متفاوت نزول يافتهاست.
براساس آنچه گذشت، نزول قرآن بر پيامبر(ص) در قالب الفاظ آن، يكباره و بر يكحرف بوده و در بين روايات نزول قرآن چه دفعى و چه تدريجى سخنى از نزول بر احرف سبعه نيست. چنانكه روايت صحيحى از امام صادق(ع) بر اين معنا دلالت دارد، كه در فصل پنجم به آن پرداخته مىشود.
2 . شعرا (26) آيه 193.
3 . تكوير (81) آيه 19.
4 . ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 1، ص 197، باب شدّة نزول الوحى على النبى(ص). ظاهراً شكل دوم، مقدمات وحى بوده است، نه خود وحى.
5 . صدوق، علل الشرائع، باب 7، ص7.
6 . بحار الانوار، ج 18، ص 260، روايت 13، باب كيفية صدور الوحى؛ صحيح بخارى، ج 1، ص271؛ مجمع البيان، ج 10، ص 570 و ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 1، ص 198.
7.. مزمّل (73)، آيه 5.
8 . مجمع البيان، ج 10، ص570.
9 . اسراء (17) آيه 106.
10 . فرقان (25) آيه 32.
11 . بقره(2) آيه 185.
12 . قدر (97) آيه 1.
13 . دخان (44) آيه 3.