بخش اول: ميت وقرآن.



الف - نوشتن قرآن بر كفن ميت.

1- مستحب است كه تمامى قرآن و دعاى جوشن كبير و صغير، بركفن نوشته شود. البته بهتر بلكه احوط(1) آن است، در جايى نوشته شود، كه مطمئن باشد از نجاست و آلوده شدن محفوظ مى ماند.(2).
(بنابراحتياط واجب، بايد از نوشتن آنها بر جاهايى كه عرفاً بى احترامى به آنها محسوب مى شود، خوددارى كرد.)(3).

ب - گذاشتن قرآن در قبر.

1- يكى ازمواردى كه نبش قبر جايزاست، آن است كه چيزى ازمال خود ميت كه به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند كه آن چيز در قبر بماند، بلى اگر وصيت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشترى را با او دفن كنند در صورتى كه وصيتش بيش از يك سوم مال اونباشد(4) براى بيرون آوردن اينها نمى توانند قبررا بشكافند.

ج - قرائت قرآن بر ميت ومحتضر.

1- سزاوار است كه مومن تا زنده است براى خودش قبرى آماده كند، و خوب است كه داخل قبر شود و در آن قرآن بخواند.
2- مستحب است براى راحت شدن محتضر، بربالين او سوره مباركه (يس) و (الصافات) و (احزاب) و (آيتالكرسى) وآيه پنجاه و چهارم از سوره (اعراف) ، (اِنّ رَبّكم اللّه الذى خَلَقَ ... ) وسه آيه آخر سوره (بقره) بلكه هرچه از قرآن ممكن است بخوانند.
3- مستحب است كسى كه ميت را درقبر مى گذارد چنين بگويد: (بسم الله و بالله و على ملّة رسول الله و اناللّه وانااليه راجعون) و سپس سوره (حمد) ، (آيتالكرسى) ، (معوذتين) و (توحيد) و همچنين در حالى كه رو به قبله است هفت مرتبه سوره (قدر) را بخواند.
4- مستحب است بعد از دفن ميت، كسانى كه حاضرند برسر قبر ميت بنشينند و در حالى كه انگشتان دست را باز كرده اند درخاك قبر فرو برند و هفت مرتبه سوره (قدر) را بخوانند.
5- مستحب است هر وقت انسان به ياد ميت مى افتد (انالله وانااليه راجعون) بگويد و همچنين براى او قرآن بخواند.
6- مستحب است كسى كه به زيارت قبورمومنين مى رود قرآن بخواند و همچنين مستحب است كه دست خود را بر قبر بگذارد و در حالى كه روبه قبله است هفت مرتبه سوره (قدر) و همچنين سوره (حمد) و (معوذتين) و (آيتالكرسى) هر كدام را سه مرتبه بخواند و نيزمستحب است قرائت سوره (يس).

استفتاهايى از آيت الله العظمى گلپايگانى (ره).

7- س: كفن هايى كه به آنها آيات قرآن نوشته شده، اغلب مى گويند كه نبايد به بدن ميت پوشيد وبايد همانطور زيرسرميت گذاشت و يا آن كه روى ميت كشيده شود، وعده ديگر مى گويند اول كفن سفيد كه آيات قرآن ندارد و بعد كفنى كه آيات قرآن دارد پوشيده شود، حال اگرچلوار يافت نشود آيا به تنهايى ممكن است كفن نوشته به آيات را بر ميت پوشاند يا خير و با اين وصف بى احترامى به آيات قرآن نمى شود.
ج: احتياطاً بايد به طورى كه كفنهاى نوشته شده با دعا وآيات قرآن به بدن ميت پوشانده شود كه يقين به نجس شدن آنها حاصل نشود بلكه درمعرض نجس شدن هم نباشد، به اين نحو كه وقتى ميت درقبر قرار مى گيرد، نوشته، طرف چپش باشد.
8- س: جملاتى ازقرآن مجيد وادعيه كه بر كفن مى نويسند، گرچه شسته شود ولى آثارش بماند اشكال دارد يا نه.
ج: مانعى ندارد ولى مراعات كنند كه زير بدن ميت واقع نشود.
9- س: آيا گذاشتن قرآن در قبرهمراه ميت با عقيده پاك - ولو وصيت خود او باشد - جايز است يا نه.
ج: اگر طورى است كه از آلوده شدن به رطوبات محفوظ باشد وهتك نباشد به قصد تبّرك مانعى ندارد.
10- س: كسى كه دربرنامه هاى مذهبى، اهل عمل نيست ولى مسلمان است اگر بالين او و سر قبراو قرآن بخوانند فقط براى خواننده ثواب دارد، يا براى ميت هم ثوابى دارد.
ج: قرائت قرآن و اهداء ثواب آن به ميت مومن اگرچه معصيت كارباشد براى او مفيد است.

بخش دوم: وصيت به قرائت قرآن.



استفتاهايى ازآيت الله العظمى گلپايگانى (ره).

1- س: شخصى وصيت كرده است كه باقميانده ثلث مالش، درشبهاى جمعه صرف تلاوت قرآن شود و اين كار مشكل است، چون باقيمانده ثلث زياد است، و اگر اين پول براى فقط قرآن خواندن آن هم در شبهاى جمعه مصرف شود مشكل است، دراين صورت اجازه مى فرماييد اين پول مصرف سخنرانيها و گفتن تفسيرقرآن و غيره شود يا خير.
ج: در مورد سوال باقميانده ثلث بايد طبق وصيت صرف قرآن خوانى در شبهاى جمعه شود، و اجازه و اذن بر خلاف وصيت صحيح نيست.
2- س: شخصى وصيت كرده مال الاجاره دكان ملكى او را بعد از فوتش تا ده سال ماهى چهل تومان به شخص معينى بدهند جهت نماز و روزه و قرآن، ولى يكى از ورثه مى خواهد سهم خودش را اخذ كند و به هر كسى كه ميل دارد بدهد آيا اجازه مى فرماييد يا نه.
ج: خلاف وصيت جايز نيست، به نحوى كه وصيت نموده بايد عمل نمايند واگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.
3- س: شخصى فوت نموده ونسبت به ثلث اموال خود وصيت كرده و مصارفى هم جهت صوم وصلوة از ثلث تعيين نموده و بقيه از ثلث را مقررنموده كه درتعليم و تربيت اولاد صغار او مصرف شود كه قرآن ياد بگيرند و عين عبارت وصيت نامه به اين شرح است (مابقى ثلث را درتعليم وتربيت صغار صرف نماييد تا قرآن خوان شوند) در خلال اين مدت در عمل به وصيت نامه ازطرف ورثه با وصى مخالفت شده و درنتيجه گذشت زمان موضوع تعليم و تربيت صغار كه فعلاً كبار شده اند منتفى شده، حاليه همان صغار كه فعلاً كبيرند مى گويند: ازعبارت وصيت نامه كه فوقاً اشاره شد، اين طور استنباط مى شود كه مبلغ باقيمانده ازثلث حق ماست و بايد به ما برسد چه در تعليم وتربيت ما صرف شود يا نشود در اين صورت نظرمباركتان را مرقوم فرماييد كه اين باقيمانده از ثلث بايد به آنها پرداخت شود يا نه.
ج: ظاهراً مقدار باقميمانده ثلث ملك همه ورثه است و بايد (كما فَرَضَ الله) بين آنها تقسيم شود ولى اگرامكان دارد كه صرف تعليم قرآن به همان صغارى كه فعلاً كبار شده اند بشود و همه ورثه رضايت بدهند بهتر است.

بخش سوم: پسربزرگتر و ارث بردن قرآن (حَبوَه).


1- قرآن و انگشتر و شمشير ميت ولباسى كه مى پوشيده (يا براى پوشيدن گرفته و دوخته است اگرچه نپوشيده باشد)(5) مال پسربزرگتر است واگر ميت از اين چهار چيز بيشتر از يكى دارد مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد چنانچه مورد استعمال است يا براى استعمال مهيا شده مال پسربزرگتر است.(6).
2- اگرپسر بزرگ ميت بيش از يكى باشد مثلاً از دو زن او، دريك وقت دو پسر به دنيا آمده باشد بايد لباس و قرآن وانگشتر و شمشير ميت را بطور مساوى بين خودشان تقسيم كنند.

استفتاهايى از آيتالله العظمى گلپايگانى (ره).

3- س: قرآن قيمتى كه به خط كوفى نوشته شده و تمام ورقهاى آن پوست آهو مى باشد، آيا حبوه محسوب مى شود يا خير.
ج: ظاهراً اين گونه قرآن كه قيمت زياد دارد و جزء نفايس محسوب مى شود حبوه نيست و همه ورثه درآن شريك هستند.

فهرست ومنابع فصل ششم.



ميت وقرآن.


الف) نوشتن قرآن بركفن ميت:.

1- عروه، ج‏1، فى مستحبات الكفن؛ تحرير، ج‏1، فى مستحبات الكفن؛ هدايه، ج‏1، ص 74، م‏372.

ب) گذاشتن قرآن درقبر:.

1- عروه، ج‏1، فى مستثنيات حرمة النبش، م 7؛رساله، م‏643.

ج) قرائت قرآن بر ميت ومحتضر:.

1- عروه، فى مستحبات الدفن، م‏16.
2- عروه، فيمايتعلق بالمحتضر؛رساله، م‏539.
3- عروه، فى مستحبات الدفن، م‏629.
4- تحرير، فى مستحبات الدفن؛رساله، م 630؛هدايه، ج‏1، ص 87، م‏429.
5 - عروه، فى مستحبات الدفن؛رساله، م‏633.
6 - عروه، فى مستحبات الدفن.
7- مجمع، ج‏1، ص 93، س‏37.
8- مجمع، ج‏1، ص 93، س‏39.
9- مجمع، ج‏1، ص 97، س‏59.
10- مجمع، ج‏1، ص 111، س‏113.

وصيت به قرائت قرآن:.

1- مجمع، ج‏2، ص 296، س‏847.
2- مجمع، ج‏2، ص 297، س‏849.
3- مجمع، ج‏2، ص 305، س‏870.

پسر بزرگتر و ارث بردن قرآن:.

1- تحرير، ج‏2، كتاب المواريث، الامرالخامس؛ رساله، م‏2780.
2- رساله، م‏2781.
3- مجمع، ج‏3، ص‏180، س‏37.

1. در عروه چنين آمده است: (بهتر آن است كه براى ايمنى ازآلوده شدن، ادعيه مذكور و قرآن بركفن نوشته نشود بلكه آنها را بر قطعه اى جداگانه بنويسند و روى سينه يا بالاى سرميت قراردهند) و مراجع ديگر هم اظهار نظر نكرده اند.
2. گلپايگانى (ره): و موجب هتك حرمت ومنافى با احترام آنها نيست. (هدايه).
3. امام خمينى (ره).
4. در رساله آيتالله خوئى (ره)، اين قيد موجود نيست.
5. امام خمينى (ره) و اراكى (ره)، (رساله).
6. آيات عظام خوئى، گلپايگانى و اراكى(ره): اگراز اين چهار چيز (به نظر آقاى خوئى (ره) سه چيز اول) بيشتراز يكى دارد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد احتياط واجب آن است كه پسر بزرگ درآنها با ورثه ديگر مصالحه كند.