كسانى كه پيش از آنان بودند مكر و حيله ورزيدند؛ در حالى كه خداوند، هرگونه مكر و حيله را مىداند و از كار هر كسى كه انجام مىدهد، آگاه است و كافران به زودى مىفهمند كه سرانجام خانه آخرت از آن كيست».
برگهاى زيادى از صفحات تاريخ بشر، گواهى مىدهند كه وى بر اثر جهل و نادانى، و يا خودسرى و خودخواهى گاهى در برابر نداهاى حياتبخش آسمانى، به مقاومت مىپرداخت و مىكوشيد كه با ستيزگى خاصى مشعلهاى هدايت را فرو نشاند.
تاريخ مبارزه پيامبران، با گروههاى گوناگون كه بزرگترين مانع براى پيشرفت آيين آسمانى بودند، گواه زنده و سند گفتار ماست. گاهى بشر با دانش و بينش محدود و قدرت ناچيز خود، به فكر الوهيت و دعوى خدايى افتاده و خود را خداى جهان و انسانها معرفى مىكرد: <أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى»(1) و با سحر و مكر و نيرنگ، به فكر مبارزه با يكى از بزرگترين رسولان خدا، موسى بن عمران مىافتاد، تا از اين طريق حكومت خود را بر ملتهاى ضعيف و تودههاى ناتوان استوار سازد؛ ولى غافل بود كه ناتوانتر از آناست كه با قدرت محدود و نارساى خود، در اين مبارزه كارى از پيش ببرد و در برابر اراده نافذ خدا، كه به پيروزى حتمى رسولان خود تعلق گرفته است،(2) مانعى پديد آورد. انسان با تمام انديشههاى خام و حيله و فريبهاى خود، به سان پر كاهى است بر كف امواج كوبنده آب، كه در هر لحظهاى فنا و نابودى وى امكان دارد.
جادو و نيرنگ ساحران فرعون، كه مظهر مكر و حليه فرعون به شمار مىرفت، نه تنها لطمهاى به موسى وارد نساخت؛ بلكه گردانندگان اين صحنه، سرانجام به صف خداپرستان پيوستند و چوبه دار را بر بردگى و بشردوستى ترجيح دادند.
دشمنان معاصر پيامبر اسلام كه با او به مبارزه برخاسته بودند، خاطره تلخ سرگذشت ابرهه (مرد خودخواهى كه به فكر محو آثار توحيد و ويرانى كعبه در سرزمين مكه افتاد) را به ياد داشتند و با ديدگان خود ناظر بودند كه چگونه سپاه پيل او، در برابر سنگريزههاى ناچيزى از پاى درآمد و انديشههاى باطل و نيرنگهاى نظامى او به نابودى گراييد.
سرانجام مبارزه ناتوان با قدرت نامحدود، جز شكست و نابودى چيز ديگرى نيست. مكر و فريب در صورتى مؤثر مىافتد كه طرف از نقشه دشمن آگاه نباشد؛ ولى در برابر خدايى كه پنهان و آشكار، برون و درون، براى او يكسان است و از تمام كارها و فعاليتهاى پنهان و آشكار آگاهى دارد و به موقع، پرده از روى كار برمىدارد و نقشهها را نقش بر آب مىسازد، تأثيرى ندارد.
از آنچه گفتيم مفاد آيه مورد بحث، به خوبى روشن گرديد آنجا كه مىفرمايد: <قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ...».
هدف از جمله <يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ» اشاره به اين نكته است كه، مكر و حليه درباره كسى مؤثر مىافتد كه از پنهانكارىهاى دشمن آگاه نباشد، در صورتى كه خدا از انديشهها و كارهاى ما كاملا آگاه است .
مقصود از جمله <فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً؛ براى خداست همه مكرها» اين نيست كه خداوند نيز براى كوبيدن طغيانگران و نابود كردن آنها از در مكر وارد مىشود؛ زيرا فريب و نيرنگ كار افراد عاجز و ناتوان است و ساحت قدس او از آن پيراسته است، بلكه از آنجا كه او از تمام نقشههاى دشمنان دين، بهخوبى آگاهى دارد و هر لحظهاى كه بخواهد همه را محو و نابود مىسازد، مىفرمايد: <براى خداست همه مكرها» يعنى اوست كه مىتواند تمام توطئههاى بندگان گردنكش را از اثر بيندازد.