اگر برخى از چيزهايى را كه به آنان وعده مىدهيم، به تو نشان دهيم يا تو را (پيش از آن) بميرانيم، (تفاوتى نمىكند) زيرا وظيفه تو تبليغ و بيان است و محاسبه كار آنها با ماست».
41. <أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الْأَرْضَ نَنْقُصها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ؛
آيا نمىبينيد كه پيوسته اقدام به كاستن جوانب زمين مىكنيم. خدا حكم مىكند. امر او را رد كنندهاى نيست (فرمان او در جهان نافذ) و او سريعالحساب است».
دعوت عمومى پيامبر(ص) با يك رشته وعدههاى الهى مبنى بر فراگير شدن آيين او در جهان و نابودى دشمنان، آغاز شد. گروهى از شنيدن اين اخبار، انگشت تعجب به دندان گرفته و به پيامبر اصرار مىورزيدند كه در ارائه اين وعدهها، كه آيات الهى بودند، تعجيل ورزد، تا آنان اين وعدهها را با ديدگان خود مشاهده كنند.
وحى الهى نازل شد كه به اصرار آنان درباره رؤيت اين وعدهها اعتنايى نكند؛ زيرا قسمتى از اين وعدهها در طول حيات پيامبر و قسمتى بعد از او تحقق مىيابد و در هرحال تأثيرى در وظيفه او ندارد و وظيفه پيامبر جز اين نيست كه رسالت خود را انجام دهد و محاسبه افراد را به خدا واگذارد.
قرآن براى بيان اين حقيقت (وظيفه خطير پيغمبر، تبليغ است و محاسبه افراد با خداست) در نخستين آيه مورد بحث چنين مىفرمايد:
<وَ إنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ؛
اگر برخى از چيزها را كه به آنان وعده مىدهيم به تو نشان دهيم، يا تو را پيش از آن بميرانيم (تفاوتى نمىكند) وظيفه تو تبليغ و بيان است و محاسبه افراد با ماست».
بهطور مسلم اين وعدهها مربوط به انتشار اسلام و شكست دشمنان آن بوده است. اكنون نمونههايى از اين وعدهها را، كه در سورههاى مكى وارد شدهاند، در اينجا منعكس مىكنيم و بايد توجه نمود اين كه پيامبر در مدينه چه وعدههايى داده است، از هدف آيه بيرون مىباشد؛ زيرا آيه مورد بحث ما مكى است و طبعاً ناظر به آن دسته از وعدههاى الهى است كه در مكه وارد شدهاند:
1. قرآن مجيد در همان آغاز دعوت عمومى با بيان رسايى، از حفظ و حراست پيامبر از شرّ دشمنان خبر داد و فرمود:
<فَاصْدَعْ بِمَا تُؤمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ اِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ؛(1)
آيين خود را آشكارا ابلاغ كن و از گروه مشرك روى برگردان. ما تو را از شر دشمنان حفظ مىكنيم».
2. در همين سوره (رعد) پس از ذكر تشبيه بديعى درباره حق و باطل، نويد قطعى داده است كه كفر و شرك بهسان كف آب محو و نابود مىشود و آيين اسلام چون آبى كه در زمين فرو مىرود، در قلوب مردم جاى مىگيرد(2).
3. قرآن به صورت يك نداى عمومى پيروزى پيامبران را در صحنه مبارزه با دشمنان، امرى قطعى اعلام نموده و مىفرمايد:
<وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ؛(3)
اراده ازلى ما درباره فرستادگان خود، بر اين تعلق گرفته است كه آنان در پيكارهاى خود پيروز باشند».
4. گاهى قرآن گام فراتر نهاده انگشت روى افراد معينى گذارده و از سرانجام بد آنان خبر مىداد؛ مثلا از بدبختى سر سختترين دشمن خود ابولهب و همسر او گزارش داد كه با همان حالت كفر و شرك جان مىسپارند(4) و درباره وليد بن مغيره خبر داد كه بر صورت او علامتى مىگذاريم(5) چيزى نگذشت كه ابولهب و همسر وى با حالت كفر درگذشتند و وليد در نبرد بدر شركت كرد و شمشيرى بر بينى او وارد آمد و اثر آن روى بينى او باقى ماند.
5. گاهى خود پيامبر، شخصاً درباره نابودى برخى از دشمنان خود سخن مىگفت: ابى بن خلف از دشمنان سر سخت پيامبر بود، روزى در مكه به پيامبر گفت: ما تو را خواهيم كشت. پيامبر در پاسخ وى فرمود: بلكه من تو را خواهم كشت. چيزى نگذشت كه در درگيرى <احد» اين مرد از پاى درآمد، با اين كه زخم وى سطحى بود و دوستان وى او را دلدارى مىدادند؛ با وجود اين از وحشت و ترس، جان سپرد و مىگفت: <محمد به من گفته است من تو را خواهم كشت و او فردى نيست كه دروغ بگويد»(6).
آيه مورد بحث حاكى است كه پيامبر، مشركان مكه را از برخى از وعدههاى الهى آگاه ساخته بود و آن وعدهها يا همينها هستند كه گفته شد يا قريب و مشابه اينهايند.
دشمنان ديرباور پيامبر، اصرار مىورزيدند هر چه زودتر اين وعدههاى الهى را باديدگان خود مشاهده كنند، در اين موقع نخستين آيه مورد بحث، يادآور مىشود كه تحقق يافتن تدريجى اين وعده، در هدفى كه پيامبر براى آن اعزام گرديده است تأثيرى نمىگذارد؛ وظيفه پيامبر، همان تبليغ و بيان حقايق است و هرگز نبايد در انتظار آثار گفتار خود بنشيند. اين كار خداست كه به محاسبه افراد رسيدگى كند و هر فردى را به پاداش و يا كيفر اعمال خود برساند آن جا كه فرمود:
<فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسَابُ؛
برتوست ابلاغ حقايق و بر ماست رسيدگى به حساب افراد».
اين جمله مىگويد: وظيفه رهبر اين نيست كه در انتظار نتايج كار خود باشد و اگر در كار خود پيشروى نديد، فوراً دست از كار بكشد. او بايد با تمام قوا وارد كار شود و وظيفه مقدس رهبرى را به شايستگى انجام دهد و نتايج كار و محاسبه افراد را به خدا واگذارد.
آيه ديگر مورد بحث براى رفع تعجب دشمنان درباره وعدههاى الهى (نابودى دشمنان اسلام) موضوع مرگ و ميرهايى را كه در اطراف جهان انجاممىگيرد يادآور شده و مىفرمايد: آيا آنان نمىبينند كه ما پيوسته اقدامبهكاستن جوانب زمين مىكنيم و در هر زمانى گروههايى را به ديار مرگمىفرستيم! مقصود از كاستن، همان نابود كردن ساكنان آن منطقه است.
بنابر اين خود اين كار، روشنگر آن است كه خداوند مىتواند به وعدههاى خود درباره دشمنان اسلام، جامه عمل بپوشاند؛ زيرا خداوند توانا و اراده او نافذ است كه هيچ عاملى نمىتواند جلو اراده او را بگيرد چنان كه مىفرمايد: <لَامُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُالْحِسَابِ».
امام صادق(ع) در حديثى، كاهش اطراف زمين را <مرگ عالم» تفسير نموده است(7). زيرا وجود عالم از نظر تأثير، به اندازه تأثير جمعيتى بزرگ و انبوه است بهطورى كه مرگ يك دانشمند معادل با مرگ يك جمعيت بهشمار مىرود.
در حقيقت اين تفسير نوعى تطبيق كلى بر مصداق است كه امام از آن پرده برداشته است.
6. سيره ابن هشام، ج2، ص 84؛ واقدى، مغازى، ج1، ص 244.