22. <وَ الَّذِيْنَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلوةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُم سِرّاً وَ عَلَانِيَةً وَ يَدْرَءُونَ بَالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةِ اُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ؛

كسانى كه براى ذات پروردگار صبر و استقامت مى‏ورزند و از آن‏چه روزى آنها نموده‏ايم پنهان و آشكار انفاق مى‏كنند و بدى را به نيكى جبران مى‏نمايند؛ براى آنهاست سرانجام نيك در خانه آخرت».

23. <جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِم وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ؛

بهشت‏هاى جاويدان كه با پدران و همسران و فرزندان صالح خود داخل آن مى‏شوند، در حالى كه فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‏گردند».

24. <سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛

(مى‏گويند:) درود بر شما در برابر استقامتى‏كه از خود نشان داديد. چه نيك است سرانجام آن سرا».

25. <وَالَّذِيْنَ يَنْقُضُونَ عَهْدَاللَّه مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَاللَّهُ بِهِ‏أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛

كسانى كه پيمان‏هاى الهى را مى‏شكنند و پيوندهايى را كه خداوند به نگاه‏دارى آنها دستور داده است قطع مى‏كنند و در روى زمين فساد مى‏نمايند، براى آنان است دورى از رحمت خدا و بدى آن سرا».

در اين بحث، چهار نشانه ديگر عاقلان را مطرح مى‏كنيم، ولى بايد دانست هرنوع فضيلت و ارزش اخلاقى كه موجب تكامل روحى انسان مى‏گيرد، و در مسير سعادت و خوشبختى او قرار مى‏گيرد، از آثار عقل و ايمان است. مجموع برنامه‏هاى اخلاقى و روش‏هاى صحيح اجتماعى مردان بزرگ و خصوصاً پيامبران، جز چكيده داورى‏هاى عقل، چيز ديگرى نيست بنابراين آثار و علايم افراد عاقل يكى و دوتا نيست تا آنها را بشماريم.

هر گاه در آيات پيشين، عمل به پيمان، حفظ پيوندها، ترس از مخالفت با خدا و بيم و هراس از سختى حساب، از نشانه‏هاى افراد خردمند شمرده شده است، هدف بيان نمونه‏اى از افعال و كردار آنان بوده است و اگر در نخستين آيه از آيات مورد بحث به چهار نشانه ديگر، كه هر كدام اساس فضليت و معرفى شخصيت انسان است، اشاره شده، براى بيان نمونه ديگرى از اخلاق انسان عاقل است. اين علايم عبارتند از:

ه') صبر و استقامت براى پروردگار؛

و) به پا داشتن نماز؛

ز) انفاق در پنهانى و آشكار؛

ح) جبران بدى‏ها با كردار نيك.

هر يك از اين علايم در خور بررسى‏هاى گسترده است ولى هر يك از اين علايم را به‏طور فشرده موردبررسى قرار مى‏دهيم:

صبر و استقامت

صبر يكى از ارزش‏هايى است كه دشمنان دين و مذهب، به تحريف آن دست‏زده و به اين ارزش اخلاقى، كه پايه نيل به همه مقاصد عالى انسانى و اخلاقى و اجتماعى به شمار مى‏رود، ناجوانمردانه تاخته‏اند و دانسته و يا ندانسته، صبر را به معناى تحمل ستم و سكوت در برابر تعدى‏ها تفسير كرده، آن گاه نتيجه گرفته‏اند كه اين ارزش اخلاقى، يكى از تاكتيك‏هاى جهان سرمايه‏دارى است كه از اين راه همواره روح انقلاب و دادخواهى را در طبقه كارگرو كشاورز خاموش و آرام مى‏سازند. اين تفسير و اين نتيجه‏گيرى، مصداق‏روشنى براى اين سخن معروف است كه،<خود مى‏كُشى و خود تعزيه مى‏خوانى».

هرگز صبر و بردبارى به معناى سكوت در برابر ستمگر و تحمل تجاوز متجاوز نيست تا اين شيوه اخلاقى ساخته و پرداخته افكار سرمايه‏دارى، آن‏هم‏به منظور خاموش كردن نهضت‏ها و جنبش‏هاى كارگرى و كشاورزى باشد، بلكه هدف از آن، استقامت و بردبارى و خويشتن‏دارى براى رسيدن به‏هدف عالى است؛ زيرا هر نوع مقصدى، چه مادى و چه معنوى، در گرومشكلات پيچيده زيادى است، كه بايد همه آنها را با نيروى بردبارى واستقامت از هم گشود و بدون صبر و تحمل رنج در راه مقصد، نيل به آن ممكن‏نيست.

اختراعات شگفت‏انگيز دانشمندان، كه چهره زندگى را به‏كلى دگرگون ساخته است، پيروزى رهبران عالى‏قدر آسمانى در طريق اصلاح بشر، رمز موفقيت مردان بزرگ در راه انديشه و آرمان‏ها، همگى معلول و اثر مستقيم حلم و بردبارى و تحمل رنج براى مقاصد عالى بوده است.

براى همين قدرت شگرف صبر و استقامت است كه قرآن مجيد، بيست سرباز بااستقامت را با دويست سرباز معمولى برابر شمرده و مى‏فرمايد:

<... إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِأئَتَيْنِ؛(1)

هر گاه بيست تن از شما با نيروى صبر مجهز گردند در صحنه نبرد بر دويست تن پيروز مى‏گردند».

چون نيل به مقامات عالى اخروى بدون تحمل رنج عبادت و اطاعت ممكن نيست، در سومين آيه از آيات مورد بحث مى‏فرمايد:

<سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار؛

درود بر شما. چه نيك است سرانجام زندگى (شما)».

مرزبانى و حفظ حدود ميهن اسلامى در برابر تجاوز دشمن، از وظايفى است كه همواره مشكلاتى دارد و بدون روح استقامت، مقابله با آنها امكان‏پذير نيست. از اين رو قرآن مى‏فرمايد:

<يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا؛(2)

اى افراد باايمان، در مشكلات استقامت كنيد و يكديگر را به صبر و استقامت توصيه نماييد و مرزبانى كشور اسلامى را به عهده بگيرد».(3)

به‏پا داشتن نماز

نماز از اسرار تربيتى و اجتماعى و اخلاقى و بهداشتى فراوانى برخوردار است كه به برخى از آنها اشاره مى‏نماييم:

نماز موجب ياد خدا و ياد خدا بهترين وسيله براى خويشتن‏دارى و كنترل غرايز مرزنشناس انسان است، چنان كه غفلت از خدا و بى‏خبرى از پاداش‏ها و كيفرهاى او، تيرگى عقل و خرد و كم فروغى آن را فراهم مى‏آورد. نماز در اوقات معين، نمودارى از يگانگى ملت بزرگ اسلام است؛ زيرا همه مسلمان‏ها در وقت‏هاى مخصوص رو به قبله ايستاده و با تشريفات خاصى خداوند جهان را مى‏پرستند.

دورى از گناه، نظافت و بهداشت، انضباط و وقت‏شناسى، از جمله اسرار نماز است كه در گذشته درباره آنها بحث و گفتگو نموده‏ايم.

انفاق در پنهانى و آشكار

تعاون و كمك به نيازمندان از صفات عالى و نشانه جوانمردى و عاطفه انسانى است. انفاق در پنهانى براى اين است كه انسان در تعاون خود، نظرى جز عاطفه انسانى و كسب رضاى خدا، نداشته باشد و اگر انفاق در انظار مردم صورت گرفت، بايد براى احياى حس تعاون در مردم و تشويق آنان به اين اصل حياتى (انفاق) باشد.

جمله <رَزَقْناهُم؛ روزى آنان كرده‏ايم» اشاره به اين دارد كه انفاق‏كنندگان متوجه شوند در اين كار منّتى بر فقيران ندارند؛ زيرا مالى را كه در اختيار دارند از خود آنها نيست، بلكه مالى است كه خداوند در اختيار آنها گذارده است و از اين گذشته، از جمله مزبور برمى‏آيد انفاق معنايى وسيع دارد و منحصر به اموال نيست؛ بلكه شامل تمام مواهب الهى مى‏شود.

جبران بدى‏ها به نيكى‏ها

انسانى كه وجودش با نيروى شهوت و غضب آميخته شده است ممكن نيست از بدى و لغزش مصون گردد و طبعاً در طول زندگى لغزش‏هايى از او روى مى‏دهد و كارهاى ناشايستى انجام مى‏دهد؛ ولى فرد خردمند و عاقل كسى است كه بدى‏ها را با خوبى جبران كند و در دفتر اعمال، كنار هر عمل بدى، حسنه‏اى نيز بنويسد، چه بسا از اين راه آثار گناه از بين برود از اين رو، مى‏فرمايد: <وَيَدرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ الْسَّيِّئَةَ».

اين مطلب اختصاص به امور دينى ندارد، بلكه در كليه امور اجتماعى بايد از اين شيوه انسانى پيروى نمود.


1. انفال (8) آيه 65.

2. آل عمران (3) آيه 200.

3. برخى از مفسران <رابطوا» را به معناى معاشرت و غيره تفسير نموده‏اند.