حضرت‌ شعيب‌(ع‌)

حضرت‌ شعيب‌(ع‌)

شعيب‌ از نسل‌ حضرت‌ ابراهيم‌ بوده‌ است‌ كه‌ در سرزمين‌ مديَن‌ كه‌ امروزه‌ بنام‌«معان‌» خوانده‌ مى‌ شود وبين‌ اردن‌ وعربستان‌ است‌ زندگى‌ مى‌ كرد.او نخستين‌ كسى‌ بود كه‌ براى‌ معاملات‌ ترازو وپيمانه‌ ساخت‌ و مردم‌   در معاملاتشان‌ از آنا استفاده‌مى‌ كردند ولى‌ بعد از مدتى‌ شروع‌ به‌ كم‌ فروشى‌ نمودند و كافر شده‌ وپيامبران‌ الهى‌ را تكذيب‌ مى‌ نمودند.بر اثر كفرشان‌ خداوند بر آنها عذاب‌ خود را كه‌ زلزله‌ وگرماى‌ وآتش‌ شديدى‌ بود فرستاد وآنان‌ را بجز شعيب‌ ويارانش‌،نابود ساخت‌.

شعیب در قرآن

 

به‌ سخنان‌ شعيب‌ وقومش‌ توجه‌ فرمائيد:

  شعيب‌ به‌ مردم‌ مى‌ گفت‌:اگر ايمان‌ بياوريد بقيه‌ الله براى‌ شما بهتر است‌ ومن‌نگهبان‌ شما نيستم‌.قومش‌ مى‌ گفتند:آيا نماز تو به‌ ما فرمان‌ مى‌ دهد تا از معبودان‌اجدادمان‌ دست‌ بكشيم‌ يا در اموالمان‌ آنچه‌ را مى‌ خواهيم‌ بكنيم‌ انجام‌ ندهيم‌؟ماتورا بردبار وخردمند مى‌ دانستيم‌!شعيب‌ مى‌ گفت‌:اى‌ قوم‌ من‌!آيا نمى‌ بينيد كه‌   خدابه‌ من‌ معجزه‌ داده‌ ورزق‌ نيكو عطا كرده‌ است‌؟مخالفت‌ من‌ با شما از سر خيرخواهى‌ است‌ .ومن‌ از خدا در اين‌ كار توفيق‌ مى‌ خواهم‌ و بر او توكل‌ نموده‌ وبسوى‌ او انابه‌ودعا مى‌ نمايم‌..اى‌ قوم‌ من‌!نكند با مخالفت‌ با من‌ دچار همان‌ عذابى‌ شويد كه‌ بر سرقوم‌ نوح‌ ياهود يا قوم‌ صالح‌ آمد و فاصله‌ چندانى‌ با قوم‌ لوط‌ نداريم‌.بايد از خداطلب‌ آمرزش‌ كنيد وتوبه‌ نمائيد كه‌ خدايم‌ مهربان‌ ودوستدار توبه‌ كنندگان‌ است‌.امام‌آنها گفتند:اى‌ شعيب‌ بسيارى‌ از حرفهاى‌ تو را نمى‌ فهميم‌ وتو در ميان‌ ما ناتوان‌هستى‌ و اگر بخاطر خويشانت‌ نبود تو را سنگسار مى‌ كرديم‌!تو در ميان‌ ما گرامى‌ نيستى‌ !شعيب‌ گفت‌:آيا خويشان‌ من‌ نزد شما از خدا گرامى‌ ترند؟همانا خداى‌ من‌ به‌اعمال‌ شما عالم‌ است‌.اى‌ قوم‌ من‌!شما كارهاى‌ خود را بكنيد من‌ هم‌ كارهاى‌ خود راانجام‌ مى‌ دهم‌ كه‌ بزودى‌ خواهيد دانست‌ كه‌ كيست‌ آنكه‌ عذاب‌ رسوا كننده‌ به‌ اومى‌ رسد ودروغگو كيست‌؟وچشم‌ براه‌ باشيد كه‌ منهم‌ چشم‌ براه‌ هستم‌.»

   « شعيب‌ به‌ قومش‌ گفت‌:چرا تقوا نداريد؟من‌   براى‌ شما پيامبرى‌ امينم‌.پس‌تواداشته‌ واز من‌ پيروى‌ كنيد.من‌ از شما مزد نمى‌ خواهم‌ كه‌ مزدم‌ با خداست‌.پيمانه‌را كامل‌ دهيد و كم‌ فروشى‌ نكنيد!با ترازوى‌ درست‌ معامله‌ كنيد و كالاى‌ مردم‌ را كم‌ندهيد ودر زمين‌ فساد نكنيد و از آن‌ خدايى‌ كه‌ شما و مخلوقات‌ پيشين‌ را آفريد پرواكنيد. آنها گفتند: تو جادو شده‌اى‌ !تو انسانى‌ مثل‌ ما هستى‌ و ما تو را دروغگومى‌ دانيم‌.اگر راست‌ مى‌ گوئى‌ تكه‌اى‌ از آسمان‌ بر ما فرو افكن‌! شعيب‌ گفت‌: خدايم‌به‌ آنچه‌ مى‌ كنيد آگاه‌ است‌.»

   «شعيب‌ به‌ قومش‌ گفت‌:اى‌ قوم‌ من‌!الله را بپرستيد كه‌ جز او خدايى‌ نداريد.ازطرف‌ خدا براى‌ شما معجزه‌ آورده‌ شده‌ پس‌ پيمانه‌ وترازوها را كامل‌ قرار دهيد وكم‌فروشى‌ نكنيد و بعد از اينكه‌ زمين‌ به‌ سامان‌ شده‌ آن‌   را فاسد ننمائيد.اگر ايمان‌داريد   اين‌ براى‌ شما بهتراست‌.

در سر راها نشنيد ومردم‌ را نترسانيد ومانع‌ مردم‌ از راه‌ الهى‌ با كج‌ نشان‌ دادن‌ آن‌نباشيد.يادتان‌ باشد كه‌ شما اندك‌ بوديد وخدا شما را بسيار كرد وبيانديشيد كه‌عاقبت‌ مفسدين‌ چگونه‌ است‌؟واگر عده‌اى‌ از شما به‌ نبوت‌ من‌ ايمان‌ آورده‌وعده‌اى‌ ديگر ايمان‌ نياورده‌ايد پس‌ صب‌ كنيد تا خدا بين‌ دوگروه‌ حكم‌ كند كه‌ اوبهترين‌ حكم‌ كننده‌ گان‌ است‌.

  عده‌اى‌ از گردنكشان‌ قومش‌ گفتند:اى‌ شعيب‌!يا تو وياران‌ مؤمنت‌ را ازروستايمان‌ بيرون‌ مى‌ كنيم‌ يا بايد به‌ آئين‌ ما برگرديد!

  شعيب‌ گفت‌:حتى‌ اگر ما نخواهيم‌؟اگر بعد از اينكه‌ خدا ما را از بت‌ پرستى‌ نجات‌ داد به‌ كيش‌ شما برگرديم‌ ،بى‌ گمان‌ بر خدا دروغ‌ بسته‌ايم‌!ما نمى‌ توانيم‌برگرديم‌ مگر خدا بخواهد كه‌ دانش‌ خدا همه‌ چيز را فرا گرفته‌ است‌ وما بر خداتوكل‌داريم‌.خدايا!بين‌ ما واين‌ قوم‌ راه‌ حق‌ را باز كن‌ كه‌ تو بهترين‌ راهگشايانى‌ .عده‌اى‌ ازكافران‌ قوم‌ او گفتند:اگر از شعيب‌ پيروى‌ كنيد شما زيانكار خواهيد بود.

  ناگاه‌ عذاب‌ الهى‌ آنان‌ را فرا گرفت‌ ودر خانه‌ هاى‌ خويش‌ به‌ رو درافتادندومردند.آنانكه‌ شعيب‌ را تكذيب‌ مى‌ كردند گويى‌ هرگز در آنجانبودندو آنان‌ كه‌شعيب‌ را تكذيب‌ كردند زيانكار شدند.در اين‌ هنگام‌ شعيب‌ به‌آنها(مردگانشان‌)خطاب‌ كرد:اى‌ قوم‌ من‌!من‌ پيام‌ خدا را رساندم‌ وشما را نصيحت‌كردم‌ .پس‌ چگونه‌ بر گروهى‌ كافر(كه‌ عذاب‌ شده‌اند)ناراحت‌ باشم‌؟