گر سليمان بر غم مور ضعيفى رحمت آرد
در بر صاحبدلان والاى و سرافراز گردد
اين بيت تجلى تفسيرى از داستان حضرت سليمان است كه هنگام لشگركشى به سبا از وادى مورچگان عبور مى كرد: (حتى اذا أتوا على واد النمل قالت نملة يا ايها النمل ادخوا مساكنكم لايحطمنّكم سليمان و جنوده و هم لايشعرون) (نمل/17 ـ 18) يياد روى تو غم هر دو جهان از دل برد صبح اميد، همه ظلمت شب باطل كرد اين بيت شايد تجلّى تأويلى از آيه شريفه: (أليس الصبح بقريب) (هود/81) باشد كه از آن تعبير شده به صبح اميدوارى، صبح پيروزى و صبحى كه شب ديجور را زدود، و صبحى كه حضرت لوط پيامبر و اهلش به جز همسر كافرش كه همراه با قوم لوط شبانگاه به هلاكت رسيدند، نجات يافتند.
آتشى را كه ز عشقش به دل و جانم زد
جانم از خويش گذر كرد و خليل آسا شد
در اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از داستان حضرت ابراهيم(ع) است راجع به شكستن بت ها كه به سوزاندن حضرت ابراهيم انجاميد و فرمان خداوند متعال كه فرمود: (يا نار كونى برداً و سلاماً على ابراهيم) (انبياء/69) او را از آتش خشم بت پرستان نجات داد. معجز عشق ندانى تو زليخا داند كه برش يوسف محبوب چنان زيبا شد در اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از داستان حضرت يوسف و زليخاست كه زليخا آن چنان شيفته او شد كه مورد اعتراض ديگر زنان قرار گرفت و در سوره يوسف به تفصيل آمده است.
گر تو آدم زاده هستى علّم الأسما چه شد
قاب قوسينت كجا رفته است أو أدنى چه شد
اين بيت تجلّى اقتباسى از آيات شريفه قرآن كريم است كه فرمود: (و اذ قال ربّك للملائكة انّى جاعل فى الأرض خليفة قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدّماء و نحن نسبّح بحمدك و نقدّس لك قال انّى أعلم ما لاتعلمون. و علّم آدم الأسماء كلّها...) (بقره/30 ـ 33) و آيه شريفه: (فكان قاب قوسين أو أدنى) (نجم/9)
مرشد از دعوت به سوى خويشتن بردار دست
لا الـهت را شنيـدستـم ولى الاّ چـه شـد
اين بيت تجلّى اقتباسى از آيات شريفه اى همچون: (الله لا اله الاّ هو) (بقره/255) مى باشد.
دنباله صبح ليلة القدر خور با رخ آشكار آمد
اين بيت هم تجلى اقتباسى و هم تجلى گزارش تفسيرى ازسوره قدر است كه آيه اول آن (انا انزلناه فى ليلة القدر) و پايان آن (سلام هى حتى مطلع الفجر) مى باشد. او بود و كسى نبود با او يكتا و غريب وار آمد
اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از سوره مباركه اخلاص (قل هو الله أحد) مى باشد. گلزار ز عيش لاله باران شد سلطان زمين و آسمان آمد
اين بيت تجلى تلميحى از اين آيه شريفه است (و لله ملك السموات و الأرض) (آل عمران/189)
يوسفى بايد كه در دام زليخا دل نبازد
ور نه خورشيد و كواكب در برش مفتون نداند
مصراع اول اين بيت، تجلى گزارشى تفسيرى است از آيه شريفه (و راودته التى هو فى بيتها عن نفسه و غلّقت الأبواب و قالت هيت لك قال معاذ الله إنّه ربى أحسن مثواى إنّه لايفلح الظالمون. و لقد همّت به و همّ بها لولا أن رآى برهان ربّه كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء انّه من عبادنا المخلصين) (يوسف/23 و 24)
آن كه بشكست همه قيد، ظلوم است و جهول
و آن كه از خويش و همه كون و مكان غافل بود
مصراع اول اين بيت نيز تجلى تلميحى از آيه امانت است كه پيش از اين ياد شد. طلوع صبح سعادت فرا رسد كه شبش يگانه يار به خلوت بداد اذن ورود
اين بيت تجلى تلميحى است از آيه شريفه: (تنزّل الملائكة و الروح فيها بإذن ربّهم من كلّ أمر. سلام هى حتّى مطلع الفجر) (قدر/4 ـ 5) موسى اگر نديد به شاخ شجر رخش بى شك درخت معرفتش را ثمر نبود اين بيت تجلى تلميحى و گزارشى تفسيرى از داستان حضرت موسى (ع) است هنگامى كه آتش را از دور ديد و رفت تا خبرى از آن بياورد. قرآن در اين زمينه مى فرمايد: (انّى آنست ناراً لعلّى آتيكم منها بخبر أو جذوة من النار لعلّكم تصطلون. فلما أتيها نودى من شاطىء الواد الأيمن فى البقعة المباركة من الشجرة أن يا موسى إنّى أنا الله ربّ العالمين) (قصص/29 ـ 30) بلقيس وار گر در عشقش نمى زديم ما را به بارگاه سليمان گذر نبود اين بيت تجلّى گزارشى تفسيرى از آيات شريفه سوره نمل و داستان حضرت سليمان (ع) است كه در آيه هاى 38 تا 44 اين سوره آمده است.
خواست شيطان بد كند با من ولى احسان نمود
از بهشتم بـرد بيـرون بسته جانــان نمـود
اين بيت نيز تجلّى تلميحى از داستان خلقت حضرت آدم و حوّاست كه خداوند متعال آن دو را از خوردن ميوه شجره منع فرمود، اما شيطان بر آنان غالب آمد و آن دو نيز دچار وسوسه هاى شيطانى شدند و از آن ميوه ها تناول كردند و خداوند از بهشت شان بيرون برد. در اين بيت امام(ره) مى فرمايد: اين عمل شيطان باعث شد كه آدم و آدميان خود را به خداوند متعال وابسته تر بينند و با او بيشتر راز و نياز كنند. اين داستان در چند سوره از قرآن وارد شده است. غمزه ات در جان عاشق برفروزد آتشى
آن چنـان كـز جلوه اى بـا موسى عمـران نمود اين بيت تجلّى تلميحى از آيات 29 ـ 35 سوره قصص داستان حضرت موسى(ع) است كه فرموده: (فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله آنس من جانب الطور ناراً )
ابن سينا را بگو در طور سينا ره نيافت
آن كه را برهـان حيران سـاز تو حيران نمود
اين بيت تجلّى واژگانى مترجم است از آيه شريفه: (وشجرة تخرج من طور سيناء) (مؤمنون/20)
از اقامتگه هستى به سفر خواهم رفت
به سـوى نيستيم رخت كشــان خواهى ديـد
اين بيت تجلى گزارش تفسيرى از آيه شريفه: (كلّ نفس ذائقة الموت) (آل عمران/185) است. قدسيان را نرسد تا كه به ما فخر كنند قصه علّم الأسمــا به زبـان است هنوز اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى و نيز تجلى اقتباسى است ازخلقت آدم و اراده حق تعالى از خلقت آدم كه ملائكه زبان حال به اعتراض گشودند و گفتند: (أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء) (بقره/30) و حق تعالى پاسخ فرمود: (إنّى أعلم ما لاتعلمون)... و (علّم آدم الأسماء كلّها ثمّ عرضهم على الملائكة فقال أنبئونى بأسماء هؤلاء إن كنتم صادقين) و ملائكه گفتند: (سبحانك لاعلم لنا إلاّ ما علّمتنا إنّك أنت العليم الحكيم) (بقره/31 ـ 32)
هر طرف رو كنم تويى قبله قبله، قبله نما نمى خواهم
اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از آيه شريفه: (فأينما تولّوا فثمّ وجه الله) (بقره/115) است. در آتش عشق تو خليلا نه خزيديم در مسلخ عشّاق تو فرزانه و فرديم در اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از داستان حضرت ابراهيم و به آتش افكندن آن حضرت در آتش برافروخته نمروديان مى باشد كه ذكرش در سوره مباركه انبياء آمده است. تو خطا كارى و حق آگاه است حيله گر زهد نمايى بس كن اين بيت تجلّى گزارشى تفسيرى از اين آيه است: (وانّ ربّك ليعلم ماتكنّ صدورهم و ما يعلنون) (نحل/74) و نيز آيه: (انّ الله عليم بذات الصدور) (مائده/7).
حق غنيّ است، برو پيش غني نزد مخلوق، گدايى بس كن
اين بيت تجلى تلميحى است از آيه شريفه: (واعلموا انّ الله غنيّ حميد) (بقره/267).
زد خليل عالم چون شمس و قمر را به كنار
جلـوه دوست نبــاشـد چو مـن و آفـل مـن
اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى و يا تلميحى است از آيه شريفه: (فلمّا رأى القمر بازغاً قال هذا ربّى فلمّا أفل قال لئن لم يهدنى ربى لأكوننّ من القوم الضالّين. فلمّا رأى الشمس بازغة قال هذا ربّى هذا أكبر فلمّا أفلت قال يا قوم انّى برىء ممّا تشركون) (انعام/ 77 ـ 78) طور سينا را بگو ايام صعق آخر رسيد موسى حق در پى فرعون باطل آمده در اين بيت واژه هاى طور سينا، صعق، موسى، تجلى واژگانى مترجم دارند، اما تجلى گزارش تفسيرى نيز در اين بيت مشاهده مى شود، آيه (ولكن انظر الى الجبل فان استقرّ مكانه فسوف ترانى فلمّا تجلّى ربّه للجبل جعله دكّاً و خرّ موسى صعقاً... )(اعراف/143)
دلالت تفسيرى بر اين بيت دارد. زاده اسماء را با جنة المأوى چه كارى
در چم فردوس مى مـاندم اگر شيطان نبودى اين بيت تجلّى تأويلى است از آيه: (و علّم آدم الأسماء كلّها) كه تأويل به زاده اسماء شده است و واژه جنة المأوى تجلّى واژگانى مستقيم يا اقتباسى از آيه شريفه (عندها جنّة المأوى) (نجم/15) است، و نيز در مصراع دوم اين بيت، تجلّى گزارشى تفسيرى از آيه (ولاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين) (بقره/35) به چشم مى خورد.
يوسفا از چاه بيرون آى تا شاهى نمايى
گر چه از اين چـاه بيرون آمدن آسـان نبودى
اين بيت تجلّى گزارشى تفسيرى از داستان حضرت يوسف است كه برادران بر اثر حسادت بر يوسف او را در چاه انداختند و به تقدير الهى سرانجام عزيز مصر شد، و اين تجلّى تأويلى نيز دارد كه مقصود از (يوسف) روح پاك و پاكيزه بشر است و (چاه) در اينجا زندان تن است يعنى تعلقات مادى. رسد جانم به فوق قاب قوسين كه خورشيد شب تارم تو باشى اين بيت تجلى واژگانى مستقيم است از آيه شريفه: (فكان قاب قوسين أو ادنى) (نجم/ 9)
رباعيات
طى شد شب هجر (قدر) و مطلع فجر نشد ييــارا دل مـرده تشنـه پـــاسخ تـو است اين بيت تجلى واژگانى مترجم است از آيه شريفه: (سلام هى حتى مطلع الفجر) (قدر/5)
فردا كه به صحنه مجازات روم گويند كه هنگام ندامت بگذشت
اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى است از آيه شريفه (آلآن و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين) (يونس/91) تا جلوه او جبال را دكّ نكند تا صعق تو را ز خويش مندكّ نكند پيوسته خطاب لن ترانى شنوي فانى شو تا خود از تو منفكّ نكند اين ابيات تجلى واژگانى مستقيم و مترجم و نيز اقتباسى است ازاين آيه شريفه: (و لمّا جاء موسى لميقاتنا و كلّمه ربّه قال ربّ أرنى أنظر اليك قال لن ترانى و لكن انظر الى الجبل فإن استقرّ مكانه فسوف ترانى فلمّا تجلّى ربّه للجبل جعله دكّاً و خرّ موسى صعقاً.