تجلیات قرآنی در شعر شاعران(1)

تجلیات قرآنی در شعر شاعران

(1)

 

تجلّى قرآن در شعر شاعران بر چند گونه است:

 

1. تجلّى واژگانى

 

در اين شيوه شاعر از پاره اى از واژه ها و تركيب هاى واژگانى قرآنى وام مى گيرد و بر شيوايى و فصاحت و بلاغت و بلندى معناى شعر خود مى افزايد، واژگانى را از قرآن مى گيرد كه ريشه قرآنى داشته باشند، حال مستقيم و يا غيرمستقيم كه مى تواند از شعر شاعران ديگر گرفته باشد. تجلّى واژگانى خود به دو شيوه تجلّى واژگانى مستقيم و تجلّى واژگانى مترجم، تقسيم مى شود.

 

الف. تجلّى واژگانى مستقيم

 

در اين شيوه، واژه يا تركيبى قرآنى با همان تركيب و ساختار عربى خويش، بى هيچ دگرگونى يا با اندك تفاوتى در شعر راه مى يابد، مانند اين بيت: نوشته اند بر ايوان جنة المأوي كه هر كه عشوه دنيا خريد واى بر او (حافظ) كه تركيب جنة المأوى تركيبى است قرآنى و برگرفته از آيه شريفه: (ولقد رءآه نزلة أخرى. عند سدرة المنتهى. عندها جنة المأوى) (نجم/13 ـ 15).

 

ب. تجلّى واژگانى مترجم

 

در اين شيوه شاعر از گردانيده شده و يا پارسى شده تركيب قرآنى استفاده نموده از آن در شعر خود بهره مى گيرد، مثلاً: آن شب قدرى كه گويند اهل خلوت امشب است ييا رب اين تأثير از سوى كدامين كوكب است

كه واژه شب قدر در حقيقت پارسى شده واژه ليلة القدر است كه در قرآن آمده است.

 

2. تجلّى اقتباسى

 

در اين شيوه، شاعر، عبارت قرآنى يا عبارت روايى و يا بيت معروفى از ديگر شاعران در شعر خود مى آورد، بدان سبب كه معلوم باشد قصد اقتباس است نه سرقت. بايد توجه داشت كه اگر نص آيه يا حديث يا بيت آورده شود آن را (درج) گويند، مانند اين بيت معروف رضى الدين نيشابورى كه اقتباس از آيه 139 سوره اعراف است : چو رسى به طور سينا (ارنى) مگو و بگذر كه نيرزد اين تمنّا به جواب (لن ترانى)

 

3. تجلى تضمينى

 

در اين شيوه شاعر، آيتى از قرآن و يا حديثى يا مصراعى يا بيتى از شعر در سروده خود مى آورد مانند: چه خوش گفت فردوسى پاكزاد كه رحمت بر آن تربت پاك باد ميازار مورى كه دانه كش است كه جان دارد و جان شيرين خوش است (سعدى)

 

و يا: بسم الله الرحمن الرحيم هست كليد در گنج حكيم (نظامى/ مخزن الاسرار)

 

4. تجلى حلّ يا تحليل در اين شيوه، شاعر براى آذين بندى سخن خويش از آيه و يا حديثى بهره مى جويد و به ناچار بيش از پيش ساختار آن را در هم مى ريزد و طرحى دگر مى اندازد كه اين شيوه بيشتر در اشعار مولوى به چشم مى خورد، مانند:

گفت موتوا كلكم من قبل أن يأتى الموت تموتوا بالفتن (مولوى)

كه گزارشى است بس در هم ريخته از حديث مشهور (موتوا قبل أن تموتوا).

 

5. تجلى گزارشى (ترجمه ـ تفسير)

 

در اين شيوه، شاعر، مضمون آيه يا حديثى را به صورت ترجمه و يا تفسير به زبان پارسى بيان مى كند، مانند: قيمت هر كس به قدر علم اوست اين چنين گفتا اميرالمؤمنين (ناصر خسرو)

كه ترجمه اين حديث اميرمؤمنان على(ع) است: (قيمة كلّ امرء ما يعلم) . و يا اين بيت:

 

آدمى مخفى است در زير زبان اين زبان پرده است بر درگاه جان (مولوى) كه ترجمه سخن مولاى متقيان على (ع) است كه فرمود: (المرء مخبوء تحت لسانه). در تجلى گزارشى نيز تفسير و تفصيل يك يا چند آيه در يك غزل يا قصيده يا چند بيت آورده مى شود و نمونه هاى آن فراوان است.

 

6. تجلّى تلميحى

 

در اين شيوه، شاعر پارسى گوى، سخن خويش را بر پايه نكته اى قرآنى يا روايى بنا مى نهد، اما آن را به عمد با اشاره و نشانه اى همراه مى سازد تا خواننده اهل معرفت را به آنچه خود نظر داشته، رهنمون گرداند. مانند: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند (حافظ)

اين بيت اشاره اى به روايت پيامبر اسلام(ص) دارد كه آن حضرت فرمود: (انّ امّتى ستفترق بعدى على ثلاثة و سبعين فرقة، فرقة منها ناجيه و اثنتان و سبعون فى النار).

 

7. تجلى تأويلى

 

در اين شيوه، شاعر يك آيه يا روايت را مدّ نظر داشته و به تأويل و تفسير آن مى پردازد، مانند حديثى كه مى فرمايد: (حبّ الوطن من الايمان). در اين حديث وطن را تأويل به وطن آن سويى و ملكوتى انسان كرده اند، مانند اين ابيات مرحوم شيخ بهايى در نان و حلوا:

قم توجه شطر اقليم النعيم واذكر الاوطان و العهد القديم گنج علم ما

ظهر مع ما بطن گفت از ايمان بود حبّ الوطن اين وطن مصر و عراق و شام نيست

اين وطن شهرى است كان را نام نيست زآن كه از دنياست اين اوطان تمام مدح دنيا كى كند خير الأنام حبّ دنيا هست رأس هر خطا از خطا كى مى شود ايمان عطا

 

اينك پس از اين مقدمه و تعريف انواع تجلى قرآن در شعر، سرى به ديوان حضرت امام خمينى(ره) خواهيم داشت و انواع تجلّى قرآن را در شعر ايشان همراه با نمونه هايى خواهيم آورد.

 

* غزليات

همه در عيد به صحرا و گلستان بروند من سرمست ز ميخانه كنم رو به خدا آيه شريفه (فجعلهم جذاذاً الا كبيراً لهم لعلّهم اليه يرجعون) (انبىء/58) به صورت تفسيرى در اين بيت تجلى نموده است. در تاريخ آمده است كه ابراهيم(ع) آن گاه كه قوم او براى انجام مراسم عيد به صحرا رفته بودند به بتخانه رفت و همه بتها را جز بت بزرگ شكست و تبر خود را بر دوش بت بزرگ نهاد. عاشق روى توام اى گُل بى مثل و مثال بخدا غير تو هرگز هوسى نيست مرا در اين بيت، آيه شريفه (ليس كمثله شيئ) (شورى/11) به نحو واژگانى مترجم تجلى نموده است. پرده از روى بينداز به جان تو قسم غير ديدار رُخت ملتمسى نيست مرا در اين بيت آيه شريفه (و لمّا جاء موسى لميقاتنا و كلّمه ربّه قال ربّ أرنى أنظر اليك قال لن ترانى) (اعراف/143) به صورت تلميحى تجلّى نموده است.

 

همه جا منزل عشق است كه يارم همه جاست

كور دل آن كه نيــابد به جهان جــاى تو را

 

در اين بيت آيه شريفه (فأينما تولّوا فثمّ وجه الله) (بقره/115) به صورت تلميحى تجلّى كرده و تفسيرى از آن آيه شريفه ارائه شده است. سرزلفت به كنارى زن و رخسارگشا تا جهان محو شود، خرقه كشد سوى فنا اين بيت را مى توان تجلّى تلميحى اين آيه شمرد: (فلمّا تجلّى ربه للجبل جعله دكّاً و خرّ موسى صعقاً) (اعراف/143) رسم آيا به وصال تو كه در جان منى؟ هجر روى تو كه در جان منى نيست روا در اين بيت دو آيه: (و نحن اقرب اليه من حبل الوريد) (ق/16) و (و هو معكم اينما كنتم) (حديد/4) تجلّى تلميحى دارند كه در اين آيه شريفه معيّت حق تعالى به انسان ها معيّت قيّوميّه تلقّى مى شود يعنى لحظه اى نيست كه از انسان ها به دور باشد. جز عشق تو هيچ نيست اندر دل ما عشق تو سرشته گشته اندر گل ما اين بيت با تجلى تلميحى آيه شريفه: (فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحى) (حجر/29) ظهور دارد كه حق تبارك و تعالى اندر گِل بشر از روح خودش كه از عالم امر است دميده است و انسان ها را جان بخشيده است. گر نوح ز غرق سوى ساحل ره يافت اين غرق شدن همى بود ساحل ما در اين بيت نيز اشاره اى به داستان نوح و نشستن در كشتى و نجات از طوفان است كه در آيات چندى از قرآن آمده است. اى جلوه ات جمال ده هر چه خوبرو اى غمزه ات هلاك كن هر چه شيخ و شاب اين بيت را شايد بتوان تجلى گزارشى تفسيرى از آيه نور دانست: (الله نور السموات و الأرض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح... ) هر كجا پا بنهى حسن وى آنجا پيداست هر كجا سر بنهى سجده گه آن زيباست اين بيت تجلى تلميحى از اين آيه است: (ولله المشرق و المغرب فأينما تولّوا فثمّ وجه الله إن ّالله واسع عليم) (بقره/115).

جمله خوبان برِ حسن تو سجود آورند

اين چه رنجى است كه گنجينه پير و برنا است

 

اين بيت تجلى تلميحى از آيه 34 بقره است: (و إذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابليس أبى و استكبر و كان من الكافرين).

 

واى اگر پرده ز اسرار بيفتد روزى

فاش گردد كه چه در خرقه اين مهجور است

 

اين بيت تجلّى تلميحى است از آيه شريفه: (يوم تبلى السرائر) (طارق/9)

با مدعى بگو كه تو و جّنت النعيم ديدار يار حاصل سرّ نهان ماست

 

اين بيت تجلّى اقتباسى يا تجلى واژگانى مستقيم با همان تركيب قرآنى از آيه شريفه: (و لو أنّ اهل الكتاب آمنوا و اتّقوا لكفّرنا عنهم سيّئاتهم و لأدخلناهم جنّات النعيم) (مائده/65) است. ما عاشقان ز قلّه كوه هدايتيم روح الامين به سدره پى جست وجوى ماست گلشن كنيد ميكده را اى قلندران طير بهشت مى زده در گفت وگوى ماست با مطربان بگو كه طرب را فزون كنند دست گداى صومعه بالا به سوى ماست اين ابيات تجلّى تفسيرى از داستان معراج است كه در اول سوره اسراء بدان اشاره شده است، و در بيت اول نيز تجلّى اقتباسى از آيات شريفه (نزل به الروح الأمين. على قلبك) (شعراء/193 و 194) و (و لقد رآه نزلة اخرى. عند سدرة المنتهى. عندها جنة المأوى. اذ يغشى السدرة ما يغشى. مازاغ البصر و ما طغى) (نجم/13 ـ 17) مى باشد. هر كسى از گنهش پوزش و بخشش طلبد دوست در طاعت من غافر و توّاب من است

اين بيت تجلى گزارش مترجم از آيه (واستغفره انّه كان توّاباً) (نصر/3) است.

 

عارفان رخ تو جمله ظلومند و جهول

اين ظلومى و جهولى سرو سوداى من است

 

در اين بيت تجلّى اقتباسى از اين آيه است: (انّا عرضنا الأمانة على السموات و الأرض و الجبال فأبين أن يحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان انّه كان ظلوماً جهولاً) (احزاب/72). عالم و جاهل و زاهد همه شيداى تواند اين نه تنها رقم سرّ سويداى من است اين بيت تجلّى تلميحى است از آيه (سبّح لله ما فى السموات و الأرض) (حديد/1) من چه گويم كه جهان نيست بجز پرتو عشق ذوالجلال است كه بر دهر و زمان حاكم اوست

اين بيت تجلى اقتباسى است از آيه: (و يبقى وجه ربّك ذوالجلال و الاكرام) (رحمن/27) من به يك دانه به دام تو به خود افتادم

چه گمان بود كه در ملك جهان دامم نيست اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از داستان آدم و حوّا است كه هنگامى كه از درخت ممنوعه تناول كردند به خود آمدند و عريان بودن خودشان را مشاهده كردند.

منبع :هادي رستگار مقدم - پژوهش هاي قراني