در
ايامى كه حمزه، اسلام آورده بود سراسر محفل قريش را غم و اندوه فرا گرفته بود و
سران بيم آن را داشتند كه دامنه اسلام بيش از اين توسعه يابد. در آن ميان عتبه (از
بزرگان قريش) گفت: من به سوى محمّد مىروم و مطالبى را پيشنهاد مىكنم. شايد او
يكى از آنها را بپذيرد و دست از اين آيين جديد بردارد. سران جمعيت نظر وى را تصويب
كردند و پس او برخاست و به سوى پيامبر كه در مسجد نشسته بود آمد و او را با
جملههايى ستود، امورى از قبيل ثروت و رياست و طبابت پيشنهاد نمود. هنگامى كه
سخنان او پايان يافت پيامبر فرمود آيا سخنان تو خاتمه پذيرفته؟ عرض كرد: بلى.
پيامبر فرمود: اين آيات را گوش ده كه پاسخ پرسشهاى توست:
حم
(41فصّلت/1) حم [حا. ميم].
تَنْزيلٌ
مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ (41فصّلت/2[ )كتابى است] فروفرستاده از جانب [خداوند]
رحمان رحيم.
كِتابٌ
فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (41فصّلت/3) كتابى
است كه آياتش به شيوايى بيان شده است، قرآنى عربى براى اهل معرفت.
بَشيراً
وَ نَذيراً فَأَعْرَضَ أكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ (41فصّلت/4) كه مژدهآور
و هشداردهنده است، ولى بيشترينه آنان روىگردان شدند كه به گوش [دل] نمىشنوند.
به
نام رحمان و رحيم، حاء ميم اينكه از جانب خداى بخشنده و مهربان نازل گرديده
كتابيست كه آيههاى آن براى گروهى كه دانا هستند توضيح داده شده است قرآنى است
عربى بشارت دهنده و ترساننده است اما بيشتر آنها روى گردانيدهاند و گوش نمىدهند.
پيامبر
آياتى چند از اين سوره خواند وقتى به آيه سى و هفتم رسيد، سجده كرد پس از سجده رو
به عتبه كرد و فرمود: اى (اباوليد) پيام خدا را شنيدى؟ عتبه به قدرى محسور و مجذوب
كلام خدا شده بود كه دستهاى خود را پشت سرنهاده و بر آنها تكيه زد مدتى به همين
حالت بروى پيامبر نظاره نمود، گويا قدرت سخن گفتن از او سلب شده است، پس از جاى
خود برخاست و راه قريش را پيش گرفت. سران قريش از پيش از وضع و قيافه او احساس
كردند كه وى تحت تاثير كلام محمّد قرار گرفته و با حالت انكسار توأم با شكستگى باز
گشته است. تمام ديدگان به صورت عتبه دوخته شده بود. همگى گفتند: چه واقعهاى رخ
داده است؟
گفت:
به خدا سوگند كلامى از محمّد شنيدم كه تاكنون از كسى نشنيده بودم »و اللَّه ما هو
بالشعر و لا بالسحر و لا بالكهانة«. به خدا سوگند نه شعر است و نه سحر و نه كهانت.
من چنين صلاح مىبينم كه او را رها كنيم تا در ميان قبايل تبليغ كند هرگاه پيروز
گردد و ملك و رياست و سلطنتى به دست آرد از افتخارات شما محسوب مىگردد و شما را
نيز در آن حظّى است و اگر در آن ميان مغلوب گردد ديگران او را كشتهاند و شما را
نيز راحت نمودهاند. قريش سخن و رأى عتبه را به باد مسخره گرفتند و گفتند: مسحور
كلام محمّد واقع شده است.