مرحوم
ابوالفتوح رازى قضيه مفصلى را درباره آيه يا أيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ
الَّذينَ يُسارِعُونَ فِى الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ
لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ
سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ
مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ
فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ
شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ
فِى الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي اْلآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ (5مائده/41)
اى
پيامبر كسانى كه در كفر مىكوشند، تو را اندوهگين نكنند. [اينان] از كسانى [هستند]
كه به زبان مىگويند ايمان آوردهايم، ولى دلشان ايمان نياورده است همچنين از
يهوديان، كه عدهاى پذيرا و شنواى دروغ و جاسوسان قومى ديگرند كه به نزد تو [از در
اسلام و تسليم] نيامدهاند اينان كلمات [كتاب آسمانى] را از مواضعش تحريف مىكنند
و [به همديگر] مىگويند اگر چنين [حكمىاز سوى پيامبر] به شما داده شد، آن را
بپذيريد و اگر داده نشد، [از او] كناره كنيد، و كسى كه خداوند سر گشتگىاش را
خواسته باشد، هرگز براى او در برابر خداوند كارى نمىتوانى كرد، اينان كسانى هستند
كه خداوند نخواسته است دلهايشان را پاكيزه بدارد، در دنيا خوارى و در آخرت عذابى
دردناك [ در پيش] دارند. ياد مىكند كه ما خلاصهاى از آن را در زير مىآوريم:
جماعتى
از احبار يهود گروهى را نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله راجع به دو نفر از
اشراف اهل خيبر كه زنا كرده بودند فرستادند و حكم آنها در تورات عبارت از رجم بود
كه نمىخواستند درباره آن دو اجرا نمايند. و چون يهوديان بنى قريظه و بنى النضير
با مسلمين در حال صلح به سر مىبردند، اين جماعت را با گروهى از اين دو قبيله
همراه ساختند. پس از در ميان نهادن جريان، آن حضرت فرمود: محكوم به رجم و سنگسار
شدن هستند. آنها زير بار نرفتند.
حضرت
فرمود: حكم آنان حتى در تورات شما عبارت از رجم است. آنان منكر شدند تا اينكه حضرت
از آنها خواست جوانى به نام ابن صوريا را احضار كردند و وى در برابر سوگند آن حضرت
اقرار كرد كه حكم زناى محصنه در توارت عبارت از رجم است.
يهوديان
به ابن صوريا اعتراض كردند. وى در پاسخ آنها گفت: در برابر چنان سوگندى ياراى
انكار از من سلب شد.
حضرت
فرمود: چرا حكم خدا را تحريف كرديد؟
ابن
صوريا عرض كرد: اگر فرد بينوايى در ميان ما مرتكب زناى محصنه مىشد او را سنگسار
مىكردند ولى اشراف از اين كيفر در صورت ارتكاب زنا مصون بودهاند در نتيجه عمل
زنا در ميان اشراف رايج گريده و اگر مىخواستيم حد را اجرا كنيم فريادشان بلند
مىشد و مانع اجراى آن مىگشتند.
تا
آنكه پسر عموى پادشاه مرتكب زنا شد و ما از اجراى حد درباره او دريغ كرديم اما از
آن پس نمىتوانستيم حد را در مورد زناكاران اجرا نماييم و بهانه مىآوردند تا پسر
عموى پادشاه مشمول اين قانون واقع نشود و كيفر نگردد و ما زير با اين حكم
نمىرويم. پادشاه احساس درماندگى كرد و شورايى تشكيل داد و نتيجه آن شد كه قانون
حد و تازيانه زدن را تصويب كردند. ريسمانى را تافتند و آن را قير اندود ساختند و
به وسيله آن چهل ضربه به زناكار وارد ساختيم و روز او ارا سياه كرده و بر الاغى
واژگون نشانديم و او را در شهر گردانيديم.
رسول
اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هم اكنون باز يافتيد كه من به حق، رسول خدا
هستم، آنگاه فرمان داد آن مرد و زن زناكار را احضار و بر در مسجد رجم و سنگسار
كنند و اين حكم اجرا شد. حضرت خطاب به خدا گفت: گواه باش كه من نخستين كسى هستم كه
يكى از اوامر ترا كه در ميان يهود به دست فراموشى سپره شده بود، احيا نمودم.
سرانجام
پس از گفتگوهايى كه ميان آن حضرت و ابن صوريا رد و بدل شد ابن صوريا ايمان آورد و
به آن حضرت از تبعيض يهوديان در اجراى حد گزارشهاى به عرض رساند كه اگر آنها يكى
از ما را مىكشتند به ما اجازه قصاص نمىدادند و ديهاى كه از ما مىستادند دو
برابر ديهاى بود كه از ما گرفتند.