حضرت عيسي عليه السلام

حضرت عيسي (ع) يکي از پيامبران اولو العزم و از انبياء بني اسرائيل است که نام مبارکش 25 بار در قرآن کريم در سوره هاي « بقره ، آل عمران ، نساء ، مائده ، انعام ، توبه ، مريم ، مؤمنون ، احزاب ، شوري ، زخرف ، حديد ، صف » ذکر شده است .

عيسي اصل آن « يسوع » است به معني نجات دهنده و مسيح لقب آن حضرت است که سيزده بار در قرآن آمده و به معني مبارک است . در اينکه چرا به حضرت عيسي (ع) مسيح ( مسح کننده يا مسح شده ) مي گفتند ، چند وجه ذکر کرده اند که عبارتند از :

الف ) بخاطر ميمنت وجود و برکتي که در وي بود .

ب ) چون او با مسح طهارت و پاکي ها خود را از گناه مصون داشت .

ج ) او هيچ بيماري را مسح نمي کرد مگر آنکه بزودي خوب مي شد .

د ) جبرئيل هنگام ولادت با بالهايش او را مسح نمود تا از شر شيطان در امان باشد .

وي 5585 سال بعد از هبوط آدم (ع) و 500 ( 570 يا 600 ) سال ، قبل از ولادت پيامبر اسلام (ص) در سرزمين کوفه در کنار رود فرات به دنيا آمد . ولي برخي گويند حضرت عيسي (ع) در شهر ناصره يا بيت المقدس و يا بيت لحم در عصر سلطنت فرهاد پنجم يکي از پادشاهان اشکاني متولد شد .  ولادت او به طور معجزه به اذن خداوند متعال بدون پدر رخ داد . مادرش حضرت مريم (س) دختر عمران (ع) از زنان با فضيلتي است که نام مبارکش در 12 سوره قرآن و در 34 آيه به صراحت ذکر شده است .

حضرت عيسي (ع) در سن سي سالگي در بيت المقدس به پيامبري مبعوث شد و داراي شريعت مستقل و کتابي به نام « انجيل » بود و پيوسته بني اسرائيل را به سوي خداي يکتا دعوت مي نمود و بر اثر شرايط خاص زندگي ناگزير بود مجرد زندگي کند . او داراي 12 نفر يار مخصوص به نام « حواريّون » بود که همواره او را ياري مي کردند و به پيروان او « نصاري » گويند .

اين لفظ 14 بار در قرآن آمده و واحد آن « نصراني » مي باشد که يکبار در قرآن ذکر شده است . در علت اين تسميه چند قول است ، قويتر از همه ، قول ابن عباس مي باشد که : ناصره شهري است در منطقه فلسطين ، چون زمان کودکي و طفوليت مسيح (ع) در آنجا سپري گشته لذا به آن حضرت عيساي ناصري مي گفتند در نتيجه پيروان آن حضرت را نصراني و نصاري گفتند .

عيسي (ع) سرانجام پس از 33 سال زندگاني ، يهوديان تصميم به قتلش گرفتند اما خداوند متعال او را به اسمانها بالا برد و روزي در حوالي دمشق فرود خواهد آمد و دجّال را به قتل مي رساند .

منبع : مجموعه کامل قصه هاي قرآن ، نوشته : محمدجواد مهري کرمانشاهي ، انتشارات مشرقين قم