منم قرآن
منم قرآن منم قرآن، منم
پيغام جاويدان
سرود عشق و اميدم ، فروغ
پاک توحيدم
منم قرآن، بهار خرمِ
گلهاي پاينده
منم نور افکن رحمت ز سوي
آفريننده
به ظالم آتش خشمم به عادل بارش
جودم
منم قرآن، منم درمان هر درد و
پريشاني
من آن رودخطا شويم مگر
موجم نمي بيني
ره آورد شب قدرم چرا قدرم
نمي داني
نهال دشمني برکن درخت
دوستي بنشان
منم سرچشمه ايمان، منم
برنامه انسان
زدودم تيرگي ها
را، به هر قلبي که تابيدم
منم سرچشمه فياض و
بي پايان و زاينده...
منم روشنگر بگذشته و اکنون و
آينده
به کام مؤمنان نوشم به چشم
کافران دودم
منم سرمشق هر خير و صفات
نيک انساني...
من آن گلزار دلجويم چرا
يک گل نمي چيني
پيام رحمت آوردم چرا آخر
نمي خواني
حسان با گوش جان بشنو
نداي عترت و قرآن...
شاعر :
حبيب چايچيان " حسان "