در دستورتلاوت قرآن،صداى خوش سفارش شده است و از قارى خواستهاند كه نكاتظريف تلاوت-اعم از كشيدن صدا و يا زير و بم آن و ترجيع قراءت و غيره-رارعايت كند.در اين جا به بازگويى چند روايت در اين زمينه مىپردازيم:
رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود:«هر چيزى زيورى دارد و زيور قرآن آواز خوش است».
«زيباترين زيبايىها،يكى موى زيباست و ديگرى آواز و صداى دل كش».
«قرآن را با آواز و نواى[متين]عرب بخوانيد و از آواز[مبتذل]اهل فساد وگنه كاران كبيره پرهيز كنيد» (2) .
«آواز خوش زيورى براى قرآن است».
«قرآن را با صداى خود خوش كنيد،زيرا صداى خوش زيبايى قرآن را افزونمىكند».
«قرآن را با آوازتان زينتبخشيد».
امام صادق عليه السلام نيز در تفسير آيه: و رتل القرآن ترتيلا (3) فرموده است:«به اينمعناست كه آن را با تانى بخوانيد و صدايتان را خوش داريد» (4) .
امام باقر عليه السلام فرموده است:«قرآن را با آواز بخوانيد،زيرا خداوند-عز و جلدوست مىدارد كه با صداى خوش قرآن خوانده شود» (5) .
رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود:«قرآن با آهنگى حزين نازل شده،پس آن را با گريه[برخاسته از وجد]بخوانيد و اگر گريه نكرديد،لحن گريه به خود بگيريد و آن را باآواز خوش بخوانيد،كه هر كس آن را با آواز خوش نخواند،از ما نيست».
«از ما نيست هر كس قرآن را با آواز خوش نخواند» (6) .
امام صادق عليه السلام فرمود:«قرآن با حزن نازل شده،پس آن را با لحنى حزينبخوانيد» (7) .
البته سخنانى كه معتمدان از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كردهاند فراوان و دليل اثباتى براى اين گفتههاست.
ابن الاعرابى گفته است (8) :«عرب به هنگام سوار كارى يا نشستن در حياط و خيلىمواقع ديگر،به آواز ركبانى (9) تغنى مىكرد.وقتى و آوازشان با قرآن باشد» (11) زمخشرى نيز گفته است:«عرب عادت داشت كه در همه احوال-چه هنگامسواركارى و چه در حال لميدن و يا نشستن در حياط خانهها و غيره-به آواز و زمزمهركبانى تغنى كند.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وقتى مبعوث شد،بر اين حال بر آمد تا آواز و زمزمهآنان با قرآن باشد.پس بدان فرمان داد،يعنى فرمود:«هر كس قرآن را جاى گزينركبانى نكند و آن را زمزمه زير لب و تغنى با آواز خوش قرار ندهد،از ما نيست» (12) .
فيروز آبادى گفته است:«غناه الشعر و غنى به تغنية:تغنى به».يعنى شعر را بهآواز خواند و آن را تغنى كرد.
شاعر گفته است:
«تغن بالشعر اما كنت قائله×ان الغناء بهذا الشعر مضمار» (13) «زبيدى»ضمن آن كه نقل اين گفته را به پيامبر صلى الله عليه و آله منسوب داشته گفته است:
«خداوند به هيچ كس چون پيامبر گرامى اجازه نداده است كه با قرآن آشكارا تغنىكند».
«ازهرى»گفته است:«عبد الملك البغوى»به نقل از ربيع و او به نقل از شافعى بهمن اطلاع داد كه معناى تغنى«خواندن قرآن با صداى محزون و رقيق است» (14) .اوحديث ديگرى را نيز به شهادت مىگيرد كه مىگويد:«زينوا القرآن باصواتكم».
بر همين اساس،امامان اهل بيت عليهم السلام كوشش داشتند كه قرآن با ترتيل و صداىبلند و تجويد و با آواز خوش خوانده شود.
محمد بن على بن محبوب اشعرى در كتاب خود به نقل از معاوية بنعمار روايت مىكند كه به ابى عبد الله عليه السلام گفتم:آيا هر كس،دعا يا قرآن مىخواند،اگرصدايش را بلند نكند،گويى چيزى نخوانده است؟فرمود:«همين طور است،على بن الحسين عليه السلام در تلاوت قرآن،خوش صداترين مردم بود و هنگام تلاوتصدايش را چنان بالا مىبرد كه تمام اهل خانه بشنوند».امام صادق عليه السلام در خواندنقرآن خوش صداترين مردم بود.هرگاه شب براى تلاوت بيدار مىشد،صدايش رابالا مىبرد و وقتى سقاها و ديگر عابران از آن مسير مىگذشتند،مىايستادند و بهتلاوت او گوش مىدادند (15) .
هم چنين روايت است كه موسى بن جعفر عليه السلام نيز صدايى خوش داشت و قرآننيكو تلاوت مىكرد.او روزى فرموده بود: «على بن الحسين عليه السلام با صداى بلند قرآنمىخواند تا شايد ره گذرى از آن جا بگذرد و به خود آيد.وقتى امام چنان كرد، ديگرمردم آن را تاب نمىآوردند».از او پرسيده شد:آيا رسول الله صلى الله عليه و آله در نماز جماعتصدايش را به هنگام تلاوت قرآن بلند نمىكرد؟فرمود:«رسول الله صلى الله عليه و آله فقط آن گونهكه در توان مردم بود تلاوت مىفرمود» (16) .
هم چنين از امام على بن موسى الرضا و او از پدرش و نياكانش از رسول الله صلى الله عليه و آله نقلاست كه فرمود:«قرآن را با آواز خوش بخوانيد،زيرا آواز خوش زيبايى قرآن را افزونمىكند»،سپس اين آيه را تلاوت كرد: يزيد في الخلق ما يشاء (17) .
1- مزمل 73:4.
2- الكافى،ج 2،ص 616-614،شمارههاى 9-8-3.
3- مزمل 73:4.
4- بحار الانوار،ج 89،كتاب القرآن،شماره 21،ص 195-190.
5- الكافى،ج 2،ص 616،شماره 13.
6- بحار الانوار،ج 89،ص 191.
7- الكافى،ج 2،ص 614،شماره 2.
8- «ابو عبد الله محمد بن زياد كوفى»يكى از زبان دانان مشهور عرب است كه در محضر درس او مردمان بسيارحاضر مىشدند.او در سخندانى و شناخت لفظ ناآشنا از همه سر بود،تا جايى كه مىگويند بر«ابو عبيده»و«اصمعى»برترى داشته است.او در رجب سال 150 هجرى زاده شد و در شعبان 231 از دنيا رفت(قمى،الكنى و الالقاب،ج 1،ص 215).
9- ركبانى:خواندن سرود باكش و قوس دادن و زير و بم صدا.
10- هجيراء:زمزمه و طنين آواز و ترانه.
11- نهايه ابن اثير،ج 3،ص 391.
12- الفائق،ج 2،ص 36(رثث).
13- ابن منظور گفته است:«منظور شاعر تغنى بوده و اسم را(غناء)به جاى مصدر آورده است».
14- مستطرفات السرائر،ص 484.
لسان العرب،ج 15،ص 136،«تحسين القراءة و ترقيقها»آمده است. 15-
16- كتاب الاحتجاج،ج 2،ص 170.
17- فاطر 35:1،ر.ك:عيون اخبار الرضا،ج 2،ص 68،شماره 222.
علوم قرآنى صفحه 391 محمد هادى معرفت